واژۀ «وَقَعَ» ۲۴ بار، در قالب ۲۲ آیه در قرآن آمده است؛ یعنی در دو آیه، دو بار به کار رفته است. از این میان، دو بار صحبت از «وَقَعَ» برای آسمان یا یک شیء بزرگ، بر زمین است. «وَقَعَ» در قرآن به معنای «افتادن» است. بحث لغوی آن، بحث زیبایی است؛ آیات آن هم خیلی واضح و شفاف است و نیاز به بحث مفصلی ندارد. اما الان نمیخواهیم وارد بحث لغوی این موضوع بشویم. از میان ۲۲ موردی که خداوند بحث وَقَعَ را مطرح میکند، برخی موارد آن دربارۀ سجده است و بعضی دیگر نیز درباره موضوعات دیگر است؛ مثلاً یک بار، در آیۀ ۱۷۱ اعراف، دربارۀ وقوع کوه طور بر زمین است: ﴿وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّهٌ﴾[۱] یعنی ما کوه طور را بر فرازشان بلند کردیم و مثل سایبان بالای سر آنها قرار دادیم، ﴿وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ﴾ به نحوی که فکر میکردند هر لحظه ممکن است رویشان بیفتد. این موضوع جالبی است ولی چون ارتباطی به بحث ندارد، به آن نمیپردازیم.
بررسی آیات «وَقَعَ» مربوط به آسمان و ستارگان در قرآن و تعیین حیطه بحث
چیزی که بیشتر به بحثمان ربط دارد «وقوع آسمان بر زمین» است. چهار آیه وجود دارد که به نحوی به این ماجرا مربوط است. اولین آیه در سورۀ واقعه است که در آن صحبت از «مواقع نجوم» است: ﴿فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ﴾[۲]. مواقع نجوم، الان وجود دارد و ستارگان الان در حال افتادن هستند. اما به زمین هم ربطی ندارند. پس یکی از این چهار آیه، «مواقع نجوم» است که الان وجود دارد و به زمین هم ربطی ندارد. این را ما تحت عنوانِ سیاهچالهها میشناسیم. در آیه، «مواقع» گفته شده است، نه «موقع». وقتی گفته میشود: مواقع، یعنی تعداد آن بیشتر از یک یا دو مورد است. در این صورت میتوان گفت که منظور، سیاهچالهها هستند. این بحث قبلاً مطرح شده است.
یکی دیگر از این چهار آیه، دربارۀ زمانی در آینده است که آسمان به اذن خدا بر زمین میافتد: آیۀ ۶۵ سورهی حج ﴿وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ﴾[۳] یعنی خداوند آسمان را نگه داشته تا به زمین نیفتد. اما یک روزی خواهد افتاد و خداوند راه باز میکند. ﴿بِإِذْنِهِ﴾ یعنی خدا راه باز میکند تا آسمان بر زمین بیفتد.
آیۀ دیگری حاکی از این است که زمان دیگری در آینده، آسمانها و زمین سقوط میکنند. هم آسمانهای هفتگانه و هم زمین میافتند. به کدام سمت میافتند؟ واژهی به کار رفته، متلاشی شدن نیست. واژه این نیست که به اطراف پخش میشوند. اینچنین گفته شده است: میافتند. وقتی صحبت از افتادن است، یعنی یک جهتِ خاصی دارد. وقتی صحبت از «نزول» است، نزول جهت دارد. حتی ممکن است در اینجا ﴿تَزُولا﴾[۴] به معنای «زائل شدن» هم باشد که باید دید از لحاظ لغوی چیست و بررسی کرد که به چه موضوعی مربوط است. اگر به معنای «زائل شدن» باشد، بحث آن متفاوت است.
آیه دیگری وجود دارد که در آن صحبت از ﴿وَقَعَتِ الْواقِعَهُ﴾[۵] هست. دو بار در قرآن آمده است؛ یک بار در ابتدای سورۀ واقعه و بار دیگر در سورۀ حاقه است. با بررسی سیاق این آیات و جمعبندی، به نتایج جالبی میرسیم. نتیجه میگیریم که اولاً به ابتدای قیامت مربوط است. از جمع بین این دو سیاق کاملاً آشکار میشود که به ابتدای قیامت ربط دارد. دیگر اینکه، آسمان در آن زمان شکافته و از هم گسسته میشود و به تبعِ این ماجرا، عرش خدا به تدریج ظاهر میشود. البته این موضوع بحث خودش را میطلبد.
از میان این چهار موضوع، آن که به بحث ما ارتباط دارد، قسمت دوم است. یعنی زمانی در آینده یا به صورت دقیقتر، زمانی در مقطع نابودی آسمان و زمین، با اذن خدا آسمانِ اول بر زمین میافتد. «کلِ آسمانها» منظور نیست. اگر کل آسمانها مد نظر بود، خدا میفرمود؛ زیرا خداوند در آیۀ مشابه دیگری به کل آسمانها اشاره میکند.
پس بحثی که در آیۀ ۶۵ حج است را نه باید با بحث «مواقع نجوم» مرتبط و یکی کنیم، چون مواقع نجوم الان در حال جریان است و دارد انجام میشود؛ و نه باید با آیات دیگر که حاکی از نابودی آسمانهای هفت گانه است و در آیۀ ۴۱ فاطر آمده است؛ و نه باید با آیات مربوط به ﴿وَقَعَتِ الْواقِعَهُ﴾ که در آیات اول سورهی واقعه و در آیات ۱۳ تا ۱۷ آن سوره آمده است. آیات ﴿وَقَعَتِ الْواقِعَهُ﴾ که دو بار آمده است، مربوط به قیامت است و متعلق به زمان مقطع نابودی آسمان و زمین نیست.
زمانِ چیزی که موضوع بحث ما در آیۀ ۶۵ حج است، چه موقع است؟ خدا آسمان را نگه داشته که بر زمین نیفتد. همین آسمانی که الان بالای سر ما است. پس به قیامت ربطی ندارد. این آسمان را خدا نگه داشته است تا به زمین نیفتد و یک روزی میافتد. ما باید اول حیطۀ بحث را پیدا کنیم.
پس ما در مجموع یک آیه در این زمینه داریم. آیۀ مشابه داریم ولی برای ماجراهای مشابه در زمانهای دیگر است. پس باید از خودِ این آیه نتیجه بگیریم.
برخی از نتایج بررسی آیه ۶۵ سوره حج
از این آیه میتوان این طور نتیجهگیری کرد؛ آسمان را خدا نگه داشته است که بر زمین نیفتد. پس آسمان یک روزی بر زمین میافتد. وقتی آسمان بر زمین میافتد، یعنی زمین، محور میشود. مرکز زمین است و اگر آسمان قرار است یک روزی بر زمین بیفتد؛ پس در حالتِ عکسِ آن، یک روزی از زمین نشأت گرفته است. آسمان از زمین جوشیده است که در آینده دوباره بر زمین میافتد.
خداوند اینجا نفرمود «یُمْسِکُ النُّجوم أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ» که یعنی خدا ستارگان را نگه داشته است. پس ستارهها را نبینیم، بلکه باید کل آسمان را ببینیم. اگر گفته میشد نجوم، میتوانستیم بگوییم که تعدادی نجوم را نگه داشته است. اینجا نه فرموده است: نجوم و نه حتی فرموده است: بخشی از آسمان. اگر میفرمود بخشی از آسمان، بارِ معنایی خودش را داشت. وقتی میفرماید: ﴿وَ یُمْسِکُ السَّماءَ﴾ یعنی کلِ آسمان. در یک زمانی کل آسمان بر زمین سقوط میکند. پس عکسِ آن، اینطور میشود که کل آسمان از زمین جوشیده است. اگر قرار بود که منظور از آیه، نزولِ ستارگان باشد؛ اصلاً نیازی نبود که بفرماید: ستارگان. فقط کافی بود بفرماید که خورشید بر زمین میافتد. چون اگر خورشید به زمین بیفتد، زمین نابود میشود و از این وضعیت خارج میشود. دیگر نیازی نبود که چند میلیارد سال دیگر منتظر بمانیم تا سایر ستارگان هم بیفتند. یعنی اگر فقط ستارگان منظور بود، کفایت میکرد که خدا بفرماید «وَ یُمْسِکُ الشَّمس أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ». حتی آن هم نیاز نبود، کافی بود خدا بفرماید که «وَ یُمْسِکُ الشَّمس أَنْ قَربَ الی الْأَرْضِ» خدا خورشید را نگه داشت که به زمین نزدیک نشود؛ چون با نزدیک شدن خورشید، زمین نابود میشود.
پس اصلاً موضوع در راستای بحثِ ستارگان نیست که چند ستاره، مثلا صد یا هزار یا یک مطرح باشد. یا این را بررسی کنیم که اول خورشیدِ ما میافتد یا چیزهای دیگر. بحث بر سرِ خورشید نیست. دایرۀ بحث، بزرگتر از مواقعِ نجوم و سیاهچاله و امثال اینها است. ماجرا خیلی عظیمتر از این است. اصلاً ما نباید در حیطۀ سیاهچاله به این آیه نگاه کنیم. این موضوع، بسیار وسیعتر است؛ کل آسمان است. البته در گفتار قبل مطرح شد که آسمان را طومار ببینیم. یک ورقهای یا یک سجلی وجود دارد که ستارگان روی این سجل هستند. چون این ورق، پیچیده شده است، ما خودِ این سجل یا طومارِ شفاف و شیشهای را نمیبینیم. مثل اینکه کسی روی یک زرورق یا پلاستیکِ بزرگ و خیلی شفاف، ستاره ستاره بکشد؛ سپس آن را لوله کند. در آن صورت چه دیده میشود؟ از درون که نگاه کند، بسیاری ستاره دیده میشود. آن زرورقِ شفاف دیده نمیشود ولی ستارههایش دیده میشود. اما ما میدانیم که در حقیقت، اینها رها نیستند بلکه همه در یک صفحه هستند. ماجرا چنین چیزی است.
جمع و همافزایی آیه ۶۵ سوره حج و آیه ۱۰۴ سوره انبیاء
پس تصور ما از آسمان، در خلال گفتارهای گذشته اصلاح شد. حالا خداوند چنین آسمانی را نگه داشته است که به زمین نیفتد. با توجه به جمع آیۀ ۶۵ حج با بحث طومار آسمانها، باید اینها را در یک جدول همافزایی آورد.
آسمان، باز شده است؛ سپس یک زمانی بسته میشود. مبدأ بسته شدن را باید در آیۀ ۶۵ سوره حج پیدا کرد. آسمان از «زمین» جوشیده است و دوباره به زمین برمیگردد. از زمین جوشیده است و دوباره به زمین برمیگردد. آسمانی که مانند یک طومار است، با همان شکل یا به عبارت دیگر کلِ آن، به سمت زمین میآید. تا الان هم خدا آن را نگه داشته است. ولی یک زمانی خداوند راه باز میکند که آسمان برگردد و به سمت زمین بیاید.
آسمان در یک لحظه به زمین نمیآید. وقتی آسمان شروع کند، همانطور که در طی چند میلیارد سال باز شده است، برعکس آن هم در طی چند میلیارد سال طول میکشد. این موضوع از زمان ابتدای بهشتهای ظهور شروع میشود. جالب است. انسانها در بهشتهای ظهور هستند، یعنی قوانین برزخ بر آنها حاکم است. با توجه به قوانین برزخی، در عین حال میتوانند سیر آیۀ ۶۵ حج را مطالعه کنند. چون قوانین برزخ بر آنها حاکم است تا حدی میتوانند در زمان جلو و عقب بروند. مثلاً میتوانند ببینند که ده هزار سال بعد چه میشود؟ صدهزار سال بعد چه میشود؟ یک میلیون سال بعد، چند ستاره به زمین سقوط میکنند؟ انسان میتواند در زمان جلو و عقب برود و مطالعه کند. الان چرا خداوند این کار را نمیکند؟ چرا خدا نمیگذارد که آسمان به زمین سقوط کند؟ انتهای آیه میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ﴾. این از جنبۀ رأفت خدا و از جنبۀ رحیم بودن خداوند نسبت به مردم است. پس اگر یک همافزایی بین آیۀ ۶۵ حج و بحث طومار در سورۀ انبیاء انجام شود، میتواند جالب باشد.
شاید این سوال مطرح شود که آسمان غیر از نجوم مگر چیز دیگری دارد؟ مثل این میماند که سؤال شود که نامه غیر از نوشتهها مگر چیز دیگری دارد؟ بله، اصلِ نامه هست. یک نامهای از جنس سجل وجود دارد که چیزهایی درون آن از جنس نوشته وجود دارد. در آسمان، خودِ آسمان اصالت دارد. خود طومارِ آسمان اصالت دارد. این هم بحث جالبی است؛ آسمان بدون ستارگان اصالت دارد. آسمانِ دنیا یک جنسیتی، مادی یا دخانی، دارد. شاید بشود گفت که زمینهی آسمان، دخانی است و ستارههای آن مادی-دخانی هستند. در هر صورت، چه بگوییم جنسِ اصلی آسمان، دخانی است و چه بگوییم جنسیت دیگری دارد؛ خودِ آسمان، بدون ستارگان اصالت دارد. این موضوع را که آسمان اصالت دارد، خداوند در این آیه میفرماید: ﴿ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ﴾[۶] یعنی خدا به آسمان پرداخت. آسمان دودی شکل بود، بعد خدا این دودهها را جمع کرد. مثل اینکه کسی به یک کاغذ میپردازد؛ روی کاغذ، پر از براده آهن است. او این برادهها را جمع میکند و یک شکلی به آن میدهد.
[۱] ـ [اعراف۱۷۱] ص۱۷۳ ـ ﴿وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّهٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّهٍ وَ اذْکُرُوا ما فیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾.
[۳] ـ [حجّ۶۵] ص۳۴۰ ـ ﴿أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ وَ الْفُلْکَ تَجْری فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ﴾.
[۴] ـ [فاطر۴۱] ص۴۳۹ ـ ﴿إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً﴾.
[۵] ـ [واقعه۱] ص۵۳۴ ـ ﴿إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَهُ﴾.
[۶] ـ [فصلت۱۱] ص۴۷۷ ـ ﴿ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ﴾.
با سلام و خدا قوت به شما
در انتهای متن یک جمع بندی ای صورت گرفت ولی من دقیق متوجه نشدم … آیا آسمان که در آخر به شکل طومار بسته میشود ، یعنی ” زمین ” در آخر یک طومار میشود !؟ ( و به تبع یک طومار بوده !؟ ) و چون آسمان از زمین زاده شده پس باید زمین هم ویژگی های آسمان را داشته باشد و آیا دارد ؟!
اجرک الله خیرا
با تشکر از مطالب مفیدتان
سلام
دیدگاه ها قابل توجه است ولی خیلی آزادانه بحث شده است. اگر بخواهیم به قرآن با تحلیل عقلی وارد شویم که البته یکی از راه های ورود به قرآن بوده و خود قرآن نیز در آیات شریفه خود بیان می دارد که افلا تعقلون، در این صورت باید بحث کاملا علمی و استدلالی باشد.
روش پسندیده است ولی نتایج الزامی ندارد که حتما صحیح باشد.
شما اگر بخواهید یک نتیجه علمی را کشف کنید آیا به همین راحتی قانون جاذبه، قانون نسبیت، فعالیت یک ویروس و یا تولید انرژی در یک رأکتور را نتیجه می گیرید. برای مثال، به نظر از روش تحلیل کلام استفاده می کنید. ولی باید الگوی تحلیل کلام به لحاظ علمی مشخص گردد. علاوه بر آن تحلیل کلام بر اساس ترجمه لغات در قرآن بسیار پیچیده و متناقض است. و قرآن کریم از الگوی به مراتب پیچیده تری نسبت به سایر کتب استفاده می کند. یک لغت در آیات مختلف معانی متفاوتی به خود می گیرد و گاها در معانی متضاد بکار می رود و حتی یک لغت طیفی از معانی را در یک حالت ارائه می دهد. لذا به راحتی نمی توانید بگویید نتیجه علمی و عقلی این آیه چیست مگر آن را با آیات دیگر با احادیث دیگر و با سایر منابع علمی مطابقت داده و در نهایت به صورت یک نظریه اولیه در علم به عنوان یک نظر شخصی با نام خودتان منتشر کنید. همانطور که در سایر علوم مقالات به همین شیوه عمل می کنند و حتما به خوبی مستحضرید.
بهرحال رویکرد علی رغم پرتگاه های خطر، مناسب است و ما هم از نظرات شما بهره می بریم.
با آرزوی توفیق.
با سلام.
ممنون بابت زحمت هاتون.
سوال. چرا در سوره واقعه، مواقع النجوم را سیاه چاله معرفی کردید؟ به چه استنادی؟
سوال دوم. هفت آسمان از جنس های متفاوتی هستند. آسمان اول که ما آن را رویت میکنیم مگه از نوع مادی نیست.