منظور از «حساب» در آیه ۱۲ سوره اسراء
  • نویسنده پست:
  • دسته‌بندی پست:گفتار
  • دیدگاه‌های پست:۰ دیدگاه
  • زمان مطالعه:زمان مطالعه: 4 دقیقه
شما در حال مشاهده هستید منظور از «حساب» در آیه ۱۲ سوره اسراء

واژه حساب بارها در قرآن آمده است، اما در آیه‌ ۱۲ سوره‌ی إسراء[۱] به چه معناست؟

بررسی جمله ﴿لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ

ابتدا جمله ﴿لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ﴾ را به تنهایی بررسی کنیم. عبارت «عدد السّنین» یعنی شماره سال‌ها یا سال‌شماری. زیرمجموعه‌ی آن، ماه‌شماری، سپس روزشماری و… است. مجموعاً در فارسی به آن «گاه‌شماری» می‌گویند. پس معنای عبارت «عدد السّنین» معلوم است. واژه قبل از آن، «لِتَعلَموا» است. در ابتدا، حرف « ل‍ ِ» را کنار بگذاریم. «تعلموا» نشان می‌دهد که صحبت از علم در میان است. «لِتَعلَموا عددَ السّنین» به معنای «علم گاه‌شماری» است. پس اینجا موضوع صحبت، علم گاه‌شماری است و دعوت به اینکه از این موضوع استفاده کنید. به عبارتی این‌گونه مطرح شده است که خدا شرایطی قرار داده است تا شما به علم گاه‌شماری بپردازید.

خداوند واژه «تَعلَموا» را برای دو موضوع قرار داده است: یکی «عدد السّنین» و دوم برای «حساب». چون «تَعلَموا» برای هر دو قرار داده شده است، پس خداوند در این جمله از دو نوع علم صحبت می‌کند؛ «علم گاه‌شماری» و «علم حساب». علم حساب همچنان مجهول ماست.

حال به بررسی حرف « ل‍ ِ» بپردازیم؛ این حرف یعنی «به‌خاطر اینکه». پس خداوند بحثی را مطرح کرده است، شرایطی را در عالم ایجاد کرده است و حرف لام به معنای «که در آن شرایط» است. یعنی در آن شرایط، شما آن دو نوع علم را دنبال کنید: «لتعلموا عدد السنین» و «الحساب». ما در اینجا با علم حساب مواجه هستیم. این موضوع را نباید ساده گرفت. نباید به سرعت از این موضوع عبور کرد.

خداوند شرایطی قرار داده است. اگر در جملات قبل یک نگاه سطحی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که خداوند شرایطی را به عنوان شب و روز قرار داده است، به خاطر اینکه دو نوع علم در میان انسانها رواج پیدا کند و از آنها استفاده بگیرند: یکی علم گاه‌شماری و دیگر علم حساب. در ابتدای بحث این پرسش را مطرح کردیم که «حساب» چیست؟؛ حالا یک پله جلوتر آمدیم و می‎پرسیم: «علم حساب» چیست؟ به عبارتی در بررسی‌ اولیه به این نتیجه رسیدیم که صحبت از علم حساب است. پس سوال ما هم کامل‌تر می‌شود: «علم حساب» چیست؟

 استفاده از جایگاه‌شناسی و هم‌وزن‌شناسی در یافتن معنا

ما می‌خواهیم به سمت معنا برویم، اما از کدام مسیر این کار را انجام دهیم؟ از مسیر جایگاه‌شناسی به سمت معنا حرکت کنیم. سپس در جایگاه‌شناسی از نکته و روش هم‌وزن‌شناسی استفاده کنیم. به عنوان مثال، دو کیلو پرتقال با یک متر شلوار، هم‌خوانی ندارند. این دو با هم جمع نمی‌شوند. وقتی خداوند می‌فرماید «لتعلموا عدد السنین» و صحبت از گاه‌شماری است، باید حساب هم مقوله‌ای در همین راستا باشد. فرض کنیم که خداوند بخواهد عدد السّنین را مثلاً به «لیتر»، ولی حساب را به «متر» حساب کند؛ در این صورت اینها با هم هم‌وزن نیستند و هم‌خوانی ندارند. دور از بلاغت است که گوینده‌ای بخواهد این‌چنین صحبت کند. مگر اینکه این دو مقوله، هم‌وزن باشند. یعنی «لتعلموا الحساب» مقوله‌ای مانند «لتعلموا عدد السنین» است.

علم حساب چیزی شبیه به علم گاه‌شماری است. پس منظور از حساب نمی‌تواند محاسبه‌ی اعمال باشد. محاسبه اعمال، در چند آیه بعد مطرح می‌شود؛ واژه «حسیباً» در آیه ۱۴ مربوط به محاسبه اعمال است[۲]. آن واژه را می‌توان به عنوان محاسبه اعمال در نظر گرفت، اما صرفاً اینکه در آیه ۱۲ از ریشه «حسب» آمده و در آیه‌ی ۱۴ هم «حسب» آمده است، دلیل نمی‌شود که این نیز همان باشد. «لتعلموا الحساب» نوعی محاسبه‌ی زمانی است اما «حسیباً» در آیه ۱۴ به محاسبه اعمال ارتباط دارد.

حال باید در این راستا فکر کنیم که در کنار گاه‌شماری، چه نوع حسابی می‌تواند مطرح باشد که هم «علم» باشد و هم محاسبه‌ی زمانی در آن مطرح باشد، چون باید هم‌وزن «لِتَعلَموا عدد السّنین» باشد. از درون ماجرای شب و روز چه چیزی را محاسبه کنیم؟ فضای این علم، فضای آسمان‌ها و زمین است؛ فضای درون انسان نیست که فردی اعمال خودش یا چیزهایی که به خودش ربط دارند را محاسبه کند. اینجا صحبت از لیل و نهار است. همانطور که «عدد السّنین» به شب و روز بر می‌گردد نه به درون انسان، «حساب» هم به شب و روز بر می‌گردد. یعنی انسان باید چیزی را محاسبه کند که با توجه به شب و روز باشد.

 بررسی سیاق کوچک‌تر، از آیه ۱۱ تا ۱۴ اسراء

تا اینجا نکاتی درباره خود جمله مطرح شد، حال کمی فراتر نگاه کنیم. اکنون سیاق کوچک را بررسی کنیم و از آیه ۱۱ پیش بیاییم[۳]: ﴿وَیَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ همانطور که انسان طالبِ خیرات است، به همان صورت شرها رو دنبال می‌کند و برایش فرقی نمی‌کند. او فکر می‌کند که این شر، واقعاً خیر است و با اصرار از خدا می‌خواهد که این یا آن را برایش قرار بدهد. اگر به او گفته شود که این برای تو شر است؛ می‌گوید که نه، من این را دوست دارم و می‌خواهم. یعنی کاری به شر بودن آن ندارد.

﴿وَکَانَ الْإِنسَانُ عَجُولًا انسان خیلی عجله می‌کند. عجله یک نوع رفتار درونِ زمان است. البته این واژه «عجولاً» دو نوع معنا دارد. یکی عجله‌ی زمانی و دیگر اینکه از جنس «عالم عَجَل» است؛ یعنی طالب دنیا است. «عجول» به معنای طالب دنیا است. خود این موضوع بحثی دارد. برخی از آیات قرآن حاکی از این معنا هستند. حال سوال این است که «عجولاً» زمانی است یا از نوع دیگر است؟ در عبارت ﴿وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ، شب و روز ظرف زمان هستند، پس عجولاً به نحوی به زمان ربط دارد که خداوند در توضیح آن بحث زمان را مطرح می‌کند.

﴿فَمَحَوْنَا آیَهَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَهَ النَّهَارِ مُبْصِرَهً لِّتَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن رَّبِّکُمْ خداوند شب و روز را قرار داده است. شب را محو می‌کند، روز را برقرار می‌کند. روز را روشن قرار داده تا شما در روز به رشد در فضل بپردازید. خدا روز را قرار داده است که در آن به رشد در فضل بپردازید. اما ما چه می‌گوییم و چگونه رفتار می‌کنیم؟ می‌گوییم بیایم «زندگی کنیم». پیام بعضی از فیلم‌ها این است: «می‌خواهم زندگی کنم». یعنی در برخی فیلم‌ها نهایتاً با یک احساس قوی، این حس به مخاطب منتقل می‌شود که فقط دنبال زندگی باش. خداوند نمی‌فرماید که من شب و روز را قرار دادم که شما زندگی کنید. عبارت «لتَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن رَّبِّکُمْ» بارها در قرآن آمده است، ولی متاسفانه ما به این موضوع بی‌توجه هستیم. اینکه خداوند شب را محو می‌کند و روز را برقرار می‌کند به خاطر دو موضوع است: یکی «لتَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن رَّبِّکُمْ» و دوم «وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسَابَ». ما باید از گردش شب و روز ابتدا برای «رشد در فضل» استفاده کنیم که این موضوع، معمولاً در ما وجود ندارد.

پس در درجه اول، جستجوی فضل خدا مطرح است. اینجا واژه جستجو بیان نشده است بلکه «ابتغاء» مطرح شده. ابتغاء یعنی جستجویی که انسان پیش برود و به آن برسد. یا رشد در فضل به صورتی که کسی برود و به مقصود برسد. اولین هدف از محو شب و برقراری روز این است. دومین هدف، «لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسَابَ» است که خود این عبارت هم دو قسمت است ولی به قدری به هم شبیه است که خدا آنها را بی‌فاصله و به دنبال هم آورده است.

  علمِ حساب؛ به معنای آینده‌پژوهی

حال توضیح این بخش و سیاق را با توجه به «عجله» بیان کنیم. به این صورت که، بعضی از مردم عجله دارند؛ پیوسته از خدا درخواست دارند و استجابت دعا می‌خواهند. اگر به ایشان گفته شود که این ممکن است برای شما شر باشد، کاری به شر ندارد. این موضوع چگونه معلوم می‌شود؟ در محاسبه وقایع در آینده معلوم می‌شود.

به عبارت دیگر، برای اینکه بفهمید که مسئله‌ای شر است یا نه، باید بتوانید موضوعات را در خلال زمان محاسبه کنید. «لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ» یعنی علم گاهشماری، «لِتَعلَمُو الحِساب» یعنی آینده‌پژوهی، یعنی محاسبه اینکه هر ماجرایی چه زمانی واقع می‌شود. یعنی اینکه بر اساس نشانه‌هایی که خداوند در شب و روز قرار داده است، کسی مثلاً بتواند محاسبه کند که عمرش تا چه زمانی است؟ آن خیرِ بزرگ چه زمانی به او می‌رسد؟ چه موضوعاتی سر راهش قرار دارند؟ در کل، محاسبه وقایعی که در پیش رو دارد. این مفهوم همچنین محاسبه موضوعات در گذشته را هم شامل می‌شود. چون خداوند موضوع را فقط به آینده گره نمی‌زند. «لِتَعلَموا عددَ السّنین» علم گاه‌شماری است و این علم به گذشته و آینده، هر دو مربوط است. همچنین است علم حساب؛ محاسبه وقایع، که چه زمانی و با چه کمّ و کیفی می‌رسند؟ پس خداوند در این آیه از دو نوع علم صحبت می‌کند. این دو نوع علم خیلی به هم شبیه هستند زیرا خداوند آنها را در یک جمله می‌آورد. اما مهم‌تر از این دو نوع علم، «لتَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن رَّبِّکُمْ» است. به این معنا که شما اول دنبال رشد در فضل باشید؛ آن هم نه به این صورت که یک گام بردارید و سپس بگویید من الحمدلله روزی یک گام برداشتم، بلکه جستجو و حرکتی که به محصول برسید. درون این جستجو، رسیدن به محصول وجود دارد؛ این‌چنین باید جلو رفت.

سپس می فرماید ﴿کُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلًا ما همه چیز را بخش‌بندی کردیم. طبق آیه اول سوره هود، در نظام خداوندی «آیات» وجود دارد؛ سپس این آیات «تحکیم» می‌شود، یعنی برای آنها مسیرهای اِعمال قرار داده می‌شود. و پس از آن «تفصیل» می‌شود، یعنی همه چیز دسته‌بندی و بخش‌بندی می‌شود. حتی وقایع پیش رو و وقایع گذشته انسان دسته‌بندی شده‌اند و مرتب است. حال در آیه‌ی ۱۲ سوره‌ی اسراء گفته می‌شود که شما با محاسبه سعی کنید که آنها را به دست آورید.

در آیه ۱۳ خداوند می‌فرماید[۴] ﴿وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ هر انسانی، طائری دارد که به گردن او وصل است. ﴿وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا  در قیامت ما آن را به صورت مجموعه‌ای باز می‌کنیم. سپس در آیه‌ی ۱۴ گفته می‌شود که ﴿اقْرَأْ کِتَابَکَ این مجموعه‌ی ماجراهایت را ببین و بخوان. ﴿کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا همین که خودت محاسبه کنی و بفهمی چه کرده‌ای کفایت می‌کند.

چرا خداوند بعد از «لتَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن رَّبِّکُمْ» و «لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسَابَ» و «کُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلًا»، بحث طائر را در آیه ۱۳ سوره‌ی اسراء مطرح می‌کند. اینها چه ارتباطی دارند؟ کلام خدا مسلماً کلام منسجم است. این واژه‌ی طائر به «فضلاً مِن ربّکم» چه ارتباطی دارد. این واژه‌ی طائر به «لِتَعلَمُوا عددَ السِّنینَ و الحِساب» چه ارتباطی دارد؟ چرا خداوند در قیامت این را باز می کند؟ اینجا می‌شود احتمالات مختلف را مطرح کرد.

 معنای طائر در آیه‌ی ۱۲ و تعاملی بودن امور

یک معنا برای «طائر» را هم اینجا مطرح کنیم. تمام امور مربوط به انسان از قبل مشخص است، چه امور انسان و چه رفتارهای انسان در طی آن امور. همه‌ی اینها مشخص و به انسان وصل است. تعلق این امور به انسان در قیامت، به صورت یک بادکنک بسیار بزرگ در آسمان که با طنابی به گردن انسان وصل است، نمود پیدا می‌کند. تعلّق آن امور به انسان در قیامت به این شکل تجسم پیدا می‌کند. آن طائر حاکی از همین آیه ۱۲ است.

خداوند در آیه ۱۱ فرمود عجله نکنید، بعضی چیزها شر است. اموری برای شما قرار داده می‌شود؛ درون امور دنبال «ابتغاء فضلاً من ربکم» باشید و پیش‌تر محاسبه کنید تا فرصت عکس‌العمل داشته باشید. تمام امور انسان در آسمان هست، اما با طناب یا رشته‌ای به گردن انسان وصل است. این امور در خلال زمان به زمین اصابت می‌کند و سر راه انسان قرار می‌گیرد و فرد با آنها مواجه می‌شود. اما انسان می‌تواند جلوتر و پیش‌تر، با توجه به چیزهایی که خداوند در شب و روز قرار داده است، چیزهایی را که در طائر است و در خلال زمان واقع و فرد با آنها مواجه خواهد شد، محاسبه کند.

این موضوع، پیش‌تر محاسبه کردنِ چیزهایی است که در طائر است و واقع می‌شود. اما در قیامت همین آیه ۱۲ به این صورت ظهور داده می‌شود که انسان ابتدا می‌بیند که طائری دارد؛ یعنی یک بادکنکِ بسیار بزرگ مانند بالُن در آسمان است و با رشته‌ای به گردن انسان وصل است. فرد اول تعجب می کند که این بادکنک چیست؟ سپس می‌بیند که این بادکنک آرام آرام پایین می‌آید و پیش روی انسان باز می‌شود؛ مثل گُلی که شکفته می‌شود. اما باز شدن آن به صورتی است که ناگهان به اطراف منفجر نمی‌شود بلکه در خلال زمان باز می‌شود. چون طائرِ فرد در خلال زمان واقع شده بود، این باز شدن هم در خلال زمان است. انسان درون آن، گویا درون یک سُفره طولی بلند، حرکت می‌کند. این سفره‌ای که باز می‌شود، همان اعمال انسان است که در طائر فرد بود و به ترتیب زمان واقع شده بود. اکنون هم همانطور به ترتیب زمان، باز می‌شود. فرد می‌تواند جلو و عقب برود و اعمالش را نگاه کند. ببیند که چه چیزهایی و با چه نظم و ترتیبی بر او واقع شد و اینکه او در خلال امور چه کار کرده است.

امور، تعاملی هستند. یعنی خدا امری را قرار داده است اما انسان می‌تواند در قبال آن هر طور رفتار کند. خداوند چند نوع تعامل در امور را قرار داده است که این عنوان، بحث دیگری می‌طلبد. یک نوع تعامل، «دعا و استجابت دعا» است؛ نوع دیگرِ تعامل، «اثرِ وضعیِ اعمال» است، مثلا خدا به انسان بگوید به اهل خانواده محبت کن، بگذار امورت خوب پیش برود! اهلِ خانواده را آدم حساب کن! نکند به اهل خانواده ظلم کنی! بگذار به تو ظلم نشود! بخشی از موضوعات بر انسان که خداوند در قرآن ذکر می‌کند، اثر وضعی اعمال است. مثلاً اینکه بگوییم به دوستانت لبخند بزن، بگذار خدا به تو لبخند بزند! این موارد، از نوع اثر وضعی اعمال است.

مرور و جمع بندی

انسان‌ها طائری دارند که در همین دنیا به گردن‌شان وصل است. این طائر، حاکی از امورشان است. این طائر، یا به عبارتی مجموعه اموری که انسان دارد، تعاملی است. طائر چند بار در قرآن آمده است. در آیه‌ی ۱۹ سوره‌ی یاسین[۵] هم داریم که ﴿طَائِرُکُم مَّعَکُمْ؛ قومِ سه رسول به آن رسولان می‌گویند که شما باعث بدشگونیِ ما هستید و آنها جواب می‌دهند که نه، اگر مشکلی هست مربوط به خود شما است؛ طائر و امور خودتان است.

بعضی افراد نسبت به مقولات پیش روی خود عجله می‌کنند. بدون اینکه توجه کنند که این مقولات خیر یا شر است؛ در حالی که خیلی از موضوعاتِ پیش رو شر است. خداوند می‌فرماید که پیش‌تر محاسبه کنید. علم محاسبه‌ی وقایع وجود دارد. انسان می‌تواند بر اساس چیزهایی که خداوند در شب و روز قرار داده است، به علم محاسبه وقایع برسد؛ وقایعی که در طائر انسان است؛ طائری که به گردن انسان وصل است، یعنی مال انسان است. امور انسان به مرور زمان بر او واقع می‌شود، پس به جای اینکه برای شرها دعا کند، ببیند که چه می‌خواهد واقع شود و پیش‌تر دعا کند. به جای اینکه دعا و عجله برای شر داشته باشد، «لتَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن رَّبِّکُمْ» باشد و نهایتاً باید بداند که تمام این ماجرا در قیامت برای او ظاهر می‌شود.

انسان در مقطعی از قیامت می‌بیند که بادکنکی یا بالُنی بسیار بزرگ در آسمان است که با رشته‌ای به گردن او وصل است. اول نگاه منکرانه دارد و گویا از خود می‌پرسد که این چه ماجرایی است؟ بعد کم کم می‌بیند که به سمت او جلو می‌آید و پیش او باز می‌شود؛ مثل سفره‌ای که باز شود. وقتی باز شود، او به داخلش می‌رود. می‌داند که اینها  مال خود او و مجموعه اعمال او در خلال زمان است. فرد درون آن می‌رود، رفت و آمد می‌کند، جلو و عقب می‌رود، اعمال خود را نظاره می‌کند. می‌بیند چه کرده‌است و در خلال هر امر چه رفتاری داشته است. به عبارتی می‌توان گفت که خداوند امور مختلفی را برای انسان قرار می‌دهد؛ آنگاه انسان چه کاری در خلال امور انجام می‌دهد؟ آیا مثبت رفتار می‌کند یا رفتار او به گونه‌ای دیگر است؟

اینکه خداوند فرمود ﴿فَمَحَوْنَا آیَهَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَهَ النَّهَارِ مُبْصِرَهً، یک نشانه است. این جمله در مقام پاساژ یا محل عبور از بحث قبلی به بحث جدید است. بحث قبلی «وَیَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ» است که یعنی انسان همانطور که طالب خیر است، طالب شر هم هست. بحث بعدی «لتَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن رَّبِّکُمْ» است. این موضوع که انسان دنبال شر باشد، بحث قبلی است و بحث جدید «ابتغاء فضل» است. خداوند می‌فرماید که من این نظام را قرار دادم و پیوسته سعی می‌کنم راه‌های شر را به روی انسان ببندم؛ همانطور که «فَمَحَوْنَا آیَهَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَهَ النَّهَارِ مُبْصِرَهً»، درباره انسان هم این کار را کردم. پیوسته سعی می‌کنم که راه‌های شر را به روی او ببندم و راه‌های خیر را باز کنم، اما او خود، طالب شر است و برای شر دعا می‌کند. نظام بشر بر این است که وقتی انسان کار خوبی می‌کند، فوراً برای او در نامه عملش نوشته می‌شود. اما اگر کسی کار بدی انجام دهد، به او مهلت داده می‌شود تا شاید اصلاح کند. یعنی خدا به دنبال این نیست که اگر کسی رفتار شرّی انجام داد، فوراً برای او نوشته شود و اگر رفتار خیری هم انجام داد، فوراً برای او نوشته شود؛ بلکه به این صورت است که اگر فرد خیر رفتار کند، فوراً و با اضافات هم نوشته می‌شود، اما اگر شخصی رفتار شری انجام بدهد ملائک فوراً نمی‌نویسند و مهلت می‌دهند و همچنین در مقام نوشتن هم خفیف‌تر و ضعیف‌تر می‌نویسند. بخش‌های مختلف نظام بشر حاکی از این موضوع است. یعنی قوانین و قواعد نظام بشر به سمت «رشد» است. با این حال اگر کسانی بخواهند به همه اینها پشتِ پا بزنند و راه «غَیّ»، یعنی راه به سوی عمق، را دنبال کنند، جای محاکمه و عقوبت دارد.

 در نظر گرفتن و بررسی سیاق بزرگتر، ماجرای بنی اسرائیل

در این گفتار، بحث در ابتدا بر اساس خود جمله، سپس آیه و سپس سیاق کوچک انجام گرفت. اگر بخواهیم سیاق بزرگ را هم در نظر بگیریم، یعنی ماجرای بنی اسرائیل هم در بحث آورده شود. یعنی این‌گونه مطرح کنیم که اینجا از ماجرای بنی اسرائیل صحبت شده است؛ پس از آن «لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسَابَ» بیان شده است و دعوت به اینکه محاسبه کنید که چه زمانی و به چه صورتی واقع می‌شود و کمّ و کیف آن چیست. تمام امرِ آن در طائرِ بالای سر وجود دارد و یک زمانی واقع خواهد شد. سپس در قیامت می‌بینیم که کل این ماجرای فساد بنی اسرائیل و عقوبتشان طبق «یَلْقَاهُ مَنشُورًا» مثل یک سفره باز می‌شود و انسان به داخل آن می‌رود و می‌بیند که آنها چه کار کردند و ما چه کار کردیم. چه کسی درست رفتار کرده است و چه کسی غلط. خود انسان در قیامت نظاره و محاسبه می‌کند؛ این موضوع مربوط به قیامت است. اما در دنیا می‌توان زمان آن را محاسبه کرد. اینکه انسان دنبال این باشد که چه زمانی جنگ با اسرائیل واقع می‌شود و با چه کمّ و کیفی پایان می‌یاید؟ چه زمانی به اوج می‌رسد؟ چه کسی پیروز می‌شود؟ سرانجام چیست؟ حق پیروز می‌شود یا خدای ناکرده باطل پیروز می‌شود؟ حق چقدر پیروزی خواهد داشت؟ باطل چقدر سرافکندگی و شکست خواهد داشت؟ این موارد را پیش‌تر می‌توان محاسبه کرد. وقتی که خداوند بحث نابودی اسرائیل را در سوره اسرا مطرح می‌کند، پس از آن می‌فرماید که محاسبه کنید. می‌فرماید محاسبه کنید و این را هم نفرمود که صرفاً حسابی وجود دارد. می‌فرماید: «لِتَعلَمُوا»؛ این واژه را می‌توان این‌طور معنا کرد که «تا به زمانش معلومات پیدا کنید». اما چگونه می‌شود معلومات پیدا کرد؟ تا کسی علم «الحساب» را نداشته باشد، نمی‌تواند معلومات نسبت به حساب پیدا کند. پس خداوند ما را به سوی علم الحساب، به خصوص درباره وقایع آینده، راهنمایی می‌کند. چون خداوند در سیاق بزرگ، از جنگ با اسرائیل که در آینده است صحبت می‌کند.

  استفاده از آیه‌ی لیل در علم حساب

خداوند دو نوع «آیه» در آیه ۱۲ قرار داده است؛ آیه شب و آیه روز. دو نوع علم را نیز مطرح می‌کند؛ علم گاه‌شماری و علم حساب. وقتی خدا می‌فرماید «لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ»، این عبارت به اولین موضوعِ قبلی، یعنی به آیه النهار، ربط پیدا می‌کند. و اینکه خداوند می‌فرماید «لتعلموا الحساب»، این عبارت به شب مربوط می‌شود. چون اینجا دو نوع علم مطرح شده است و به دنبال هم آمده‌اند و به صورت «لِتَعلَموا عدد السّنین و الحساب» در آمده است. به عبارتی خداوند می‌فرماید که شما از توالی و ماجرای روزها، «لِتَعلَموا عدد السّنین» را نتیجه بگیرید و از ماجرای شب‌ها، «لِتَعلَمُوا الحِساب» را نتیجه بگیرید. خداوند در قرآن از این شگرد بسیار استفاده می‌کند. به این صورت که مثلاً کسی بحثی را به ترتیبِ ۱، ۲، ۳ طرح می‌کند ولی وقتی می‌خواهد نتیجه‌گیری کند، به صورت معکوس و به ترتیبِ ۳، ۲، ۱ بیان می‌کند. خداوند بارها از این روش در قرآن استفاده می‌کند. مثلاً اینجا در طرح موضوع، به صورت ۱ «آیۀ الّیل» و سپس ۲ «آیۀ النّهار» بود، اما پس از آن در مقام نتیجه‌گیری، ابتدا موضوعِ مربوط به ۲ «عددَ السّنین» و سپس موضوع مربوط به ۱ «الحساب» مطرح شده است.  

ما در این گفتار بیشتر، از روش و شگرد توالی استفاده کردیم؛ توالی میان جملات و توالی میان آیات. پرسش‌هایی مانند اینکه چرا این دو جمله به دنبال هم آمده‌اند؟ چرا این دو آیه به دنبال هم آمده‌اند؟ چرا این دو مفهوم به دنبال هم آمده‌اند؟ بر این مبنا که خداوند بدون حساب و کتاب صحبت نمی‌کند.

نکته دیگر مطرح شده اینکه در آیه ۱۱ آمده است «یَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ» انسان بعضی اوقات برای شر چنان دعا می‌کند گویا که برای خیر دعا می‌کند. چند نوع آیه در قرآن هست؛ یکی اینکه ﴿عَسَى أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ، بعضی چیزها خیر ما و بعضی چیزها شر ما است و ما نمی‌دانیم. بعضی اوقات یک شر را دنبال می‌کنیم و فکر می‌کنیم چقدر خوب است. حال برای اینکه این مسئله معلوم شود، باید محاسبه کرد.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


[۱] [اسراء۱۲] ص۲۸۳ ـ ﴿وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَهَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَهَ النَّهَارِ مُبْصِرَهً لِّتَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن رَّبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلًا

[۲] [اسراء۱۴] ص۲۸۳ ـ ﴿اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا

[۳] [اسراء۱۱] ص۲۸۳ ـ ﴿وَیَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الْإِنسَانُ عَجُولًا

[۴] [اسراء۱۳] ص۲۸۳ ـ ﴿وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا

[۵] [یس۱۹] ص۴۴۱ ـ ﴿قَالُوا طَائِرُکُم مَّعَکُمْ أَئِن ذُکِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ

دیدگاهتان را بنویسید

یک × 5 =