به عنوان مقدمه باید گفت بحث کتاب مبین از بحثهای عجیب قرآنی است. به عنوان مثال، خداوند در این زمینه در آیۀ ۵۹ سورۀ انعام میفرماید: ﴿وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ﴾[۱]؛ کلیدهای غیب نزد خداست، هیچ کسی نمیداند به جز او. ﴿وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾؛ هر چه در خشکیها و دریاهاست، خدا میداند. ﴿وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلاَّ یَعْلَمُها﴾؛ هر برگی که میافتد، خداوند میداند. ﴿وَ لا حَبَّهٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ﴾؛ هر ریز و درشتی در کتاب مبین است. این آیه، یکی از آیات مربوط به کتاب مبین است؛ به خصوص قسمت آخرش: ﴿وَ لا حَبَّهٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ﴾. تمام ذرات در کتاب مبین وجود دارد. تمام اشیاء در کتاب مبین وجود دارد؛ حتی زمین هم در کتاب مبین هست.
یا مثلاً در آیۀ ۶۱ سورۀ یونس داریم: ﴿وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ﴾[۲]؛ تمام ریز و درشتها در آسمانها و زمین، در کتاب مبین وجود دارد. یعنی خود آسمانهای هفتگانه هم در کتاب مبین وجود دارد. این کتاب مبین چیست که همۀ اینها درون آن است؟
کتاب مبین ۱۲ آیۀ صریح و حداقل ۲۳ آیۀ مکمل دارد. در مجموع حداقل ۳۵ آیه در این زمینه وجود دارد. از طرفی خداوند در آیات دیگر میفرماید من این کتاب مبین را بر رسولالله(ص) نازل کردم. ۱۴۰۰ سال پیش، کتاب مبین بر رسولالله(ص)، به صورت ﴿قُرْآناً عَرَبِیًّا﴾[۳] نازل شده است. خداوند در سورۀ دخان، آیات ۲ و ۳ میفرماید: ﴿وَ الْکِتابِ الْمُبینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرینَ﴾؛ ما آن را (یعنی کتاب مبین را)، ﴿فی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ﴾ نازل کردیم. جمع بین این آیات و آیات اول سورۀ قدر، حاکی از این است که در اولین شب قدر پس از بعثت رسولالله(ص)، کتاب مبین به صورت ﴿قُرْآناً عَرَبِیًّا﴾، بر قلب رسولالله(ص) نازل شده است. همان کتاب مبینی که همه چیز درونش هست؛ همۀ ریز و درشتهای آسمانها و زمین درون آن است.
سرانجام، این کتاب مبین در یوم پنجم قیامت ظاهر میشود. ظهور کتاب مبین در قیامت، ۱۲ آیه دارد؛ یعنی کتاب مبین چیزی است که ما با آن سر و کار داریم و آن زمان آن را میخوانیم. آخرین بحث در این زمینه این است که در انتهای قیامت، طبق آیات ۳ و ۴ سبأ، جزای اعمال انسانها بر اساس کتاب مبین داده میشود. آیه ۳ سبأ دربارۀ کتاب مبین است و در آیه ۴ میفرماید: ﴿لِیَجْزِیَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ﴾[۴]؛ برای اینکه به اهل ایمان و عمل صالح پاداش داده شود. پس آن کتاب مبین که با آن همه جزئیات قرار داده شده، به خاطر جزاء به مؤمنین و مؤمنات است.
بالاخره این کتاب مبین چیست؟ در ابتدا داریم یک تعریف اجمالی درباره کتاب مبین مطرح میکنیم. یعنی در ابتدا داریم یک مسئله را طرح میکنیم که این کتاب مبین چیست؟ همۀ کلیات و جزئیات آسمانهای هفتگانه و زمین درون آن است و وقتی وارد بحث شویم، میبینیم بسیاری از چیزهای دیگر هم درون کتاب مبین است. پس یک مجموعۀ بسیار عظیم است. این مجموعۀ بسیار عظیم، در قیامت ظاهر میشود و در قیامت، وقتی ظاهر میشود، بر اساس آن به انسانها جزاء داده میشود. پس یک کتاب مکتوب، حاوی یک مشت نوشته نیست؛ یک کتاب سه بُعدی است، که اشیائی درونش هست و اینها در قیامت ظاهر میشوند. همه چیز موجود در آسمانها و زمین در کتاب مبین است.
اینجا سر نخ بحثی را مطرح کنیم که بعدها بیشتر روی آن کار میکنیم. شما در قرآن میخوانید که ما آسمان و زمین را در قیامت نابود میکنیم و آسمان و زمین دیگری را جایگزین میکنیم: ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾[۵]. آسمانهای هفتگانه و زمین در انتهای یوم اول قیامت نابود میشوند، در این آیه میفرماید ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ﴾؛ زمین نابود میشود و زمین قیامت به جایش قرار داده میشود. بعد آسمانهای هفتگانه نابود میشود؛ اما به جای آن چه چیزی قرار داده میشود؟ ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾؛ صحبت از آسمانهای هفتگانه است. «تبدیل» یعنی «جایگزینی»؛ تبدیل، «تغییر» نیست. مثلا در بدن انسان، سلامتی به بیماری «تغییر» پیدا میکند؛ «تبدیل» نمیشود. با داروی پزشک، بیماری به سلامتی تغییر پیدا میکند. اما اگر یک چیزی را بردارند و یک چیز دیگری را به جایش بگذارند، میشود تبدیل. این آسمانهای هفتگانه چیست که دوباره قرار داده میشود؟ آیا در بحث کتاب مبین، این مسأله حل میشود؟ وقتی کتاب مبین ظاهر میشود، تمام کلیات و جزئیات آسمانهای هفتگانه ظاهر میشود. آن چیزی که اول قیامت ظاهر میشود، همان آسمانها و زمین است که آورده میشود و در انتهای یوم اول نابود میشود. اما آسمانهای هفتگانهای که بعداً آورده میشود، در کتاب مبین موجود است. تمام کلیات و جزئیات دوباره ظاهر میشوند، چون در کتاب مبین هستند؛ پس مقولۀ مهمی است.
کتاب مبین حجم دارد. اشکال مختلف درون کتاب مبین وجود دارد. کتاب مبین پر از اشیاء است. تمام کلیات و جزئیات درونش هست و چنین چیزی در اولین شب قدر پس از بعثت رسولالله(ص) بر ایشان به صورت ﴿قُرْآناً عَرَبِیًّا﴾ نازل شده است. پس مقولۀ مهمی است. در داستانها میخوانیم که چیزی به نام چراغ جادو وجود دارد؛ داستانها دربارهاش گفته میشود و افراد مختلفی به طلبش مسافرتها میکنند که آن چراغ جادو را پیدا کنند. یا مثلاً افراد بسیاری دنبال گنج قارون گشتند، چون به حسب قرآن مطمئناند که چنین گنجی وجود داشته است. کسی نمیداند که کجاست و ماجرایش چیست؟ خیلیها گشتهاند؛ اما هنوز هم کسی آن را پیدا نکرده است. برای انسانها مهم است. کتاب مبین از گنج قارون مهمتر است. این چه ماجرایی است؟ کسی با گنج قارون سر و کار ندارد؛ فقط قارون با آن سر و کار داشت و آن هم «نصیب» قارون نشد. اموال زیادی داشت که نصیب خاک شد. اما کتاب مبین چیزی است که الان بر ما حاکم است و در قیامت ظاهر میشود. اعمال ما، بر اساس آن سنجیده میشود. حساب بر اساس آن است و بعد از حساب، جزای اعمال بر اساس آن است. پس مقولۀ مهمی است. لزوم دارد که ما در بحث آسمانها به این مقولۀ مهم بپردازیم؛ چون قسمت اعظم آن به آسمانها ربط پیدا میکند. این چند کلام دربارۀ اینکه این موضوع برایمان مهم جلوه کند.
کتاب مبین چیست؟
اما کتاب مبین چیست؟ ابتدا مطرح کردیم که جنس کتاب مبین غیبی است. چون حداقل دو آیه وجود دارد که کتاب مبین را با غیب ارتباط مستقیم میدهد. این دو آیه حاکی از این است که کتاب مبین با غیب ارتباط دارد و آنها را در بحث قبل، مطرح کردیم.
همچنین کتاب مبین در یوم الحساب ظاهر میشود. طبق سیر ظهور در نشئات، در یوم اول قیامت، برزخیات ظاهر میشوند؛ در یوم دوم ملکوتیات؛ در یوم سوم عرشیات؛ و در یوم چهارم، پنجم و ششم، درجاتی از غیب ظاهر میشود. در یوم چهارم یا در یوم پنجم، کتاب مبین ظاهر میشود و بر اساس آن حساب انجام میشود و سپس جزای اعمال افراد داده میشود. چون کتاب مبین در یوم چهارم یا یوم پنجم ظاهر میشود، پس جنسش غیبی است. چون در یوم چهارم به بعد، غیب و غیبیات است که ظاهر میشود. مقولاتی از غیب وجود دارد که در دنیا از آن صحبت میشود، اما کسی آنها را ندیده است؛ مثل صراط مستقیم. اصل صراط مستقیم، غیبی است. اصل جنسیتش غیبی است؛ چون در جهنم کبرا ظاهر میشود. قبل از آن ظهور ندارد. تمام مقولاتی که از یوم چهارم به بعد ظاهر میشوند و تا قبل از آن ظاهر نبودهاند، جنسشان غیبی است و آن مقولاتی که در بهشت نهایی ظاهر میشوند، جنسشان فراتر از غیب است.
اگر همه چیز در کتاب مبین وجود دارد، آیا ما هم بخشی از کتاب مبین هستیم؟ باید توجه کرد که چیزهایی که ظاهر شدهاند، «بخشی» از کتاب مبین نیستند. ماجرا این طور نیست که بگوییم کتاب مبین از ازل در حال ظهور بوده و هست و این سیر مدام جریان خواهد داشت و تکاملش در یوم پنجم قیامت است. بلکه تمام چیزهایی که ایجاد شده، «بر اساسِ» کتاب مبین است و خود کتاب مبین نیست. ما که خلق شدهایم، «بر اساس» کتاب مبین خلق شدهایم. من آیهای از کتاب مبین نیستم. یک سنگ که خلق شده، «بر اساس» کتاب مبین خلق شده است. سنگ «جزو» کتاب مبین نیست. اگر همۀ چیزهایی که ظاهر شده، جزو کتاب مبین باشد و ما هم جزو کتاب مبین باشیم، یعنی ما در اولین شب قدر پس از بعثت بر رسولالله(ص) نازل شدهایم! شأن ما بسیار پایینتر از این حرفهاست؛ ما نازل نشدهایم؛ اشیاء نازل نشدهاند؛ آسمانها و زمین نازل نشدهاند؛ بلکه چیزی به نام کتاب مبین نازل شده است. کتاب مبین با آسمانها و زمین و محتویات آسمانها و زمین متفاوت است. آسمانها و زمین و تمام کلیات و جزئیات آسمانها و زمین، «طبق کتاب مبین» ساخته شده است. همۀ کلیات و جزئیات در کتاب مبین وجود دارد؛ اما چه چیزی از آن در کتاب مبین است؟ آیا خودشان در کتاب مبین هستند؟ آیا ملکوتشان در کتاب مبین است؟ آیا برزخشان در کتاب مبین است؟ آیا غیبشان در کتاب مبین است؟ علمشان در کتاب مبین است؟ چه چیزی از آنها در کتاب مبین است؟ اگر میخوانیم که ﴿لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ﴾[۶] و یا ﴿لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ﴾[۷]، این آیات را باید به گونهای معنا کنیم که با آیات ﴿وَ الْکِتابِ الْمُبینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرینَ﴾[۸] همخوانی داشته باشد. اگر اشیاء «جزو» کتاب مبین باشند، یعنی اشیاء بر حضرت نازل شدهاند و این امکان ندارد!
نکتهای دربارۀ ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾
در ابتدای قیامت، همین آسمانهای هفتگانه و زمین ظاهر میشوند. همینها دوباره آورده میشوند. این موضوع، آیات زیادی دارد. مثلاً میفرماید ﴿مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَهً أُخْرى﴾[۹]؛ بار دیگر شما را از همین زمین مبعوث و بلند میکنیم؛ نه از زمینی به جای این زمین. پس درست است که اینها نابود میشوند، اما در قیامت همینها آورده میشوند. دوباره همینها خلق و ایجاد میشوند. به صورتهای مختلف خداوند میفرماید که شما را دوباره از همین زمین خلق میکنم. طبق آیۀ ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾[۱۰] و تعداد زیادی آیۀ دیگر، در انتهای یوم اول قیامت، آسمانهای هفتگانه و زمین نابود میشوند. حتی سیر نابودی آسمانها و زمین در انتهای یوم اول قیامت در قرآن آمده است؛ اینکه اول چه میشود، بعد چه میشود، … اینکه اولین چیزی که نابود میشود چیست، دومین چیز چیست، سومین چیز چیست، را خداوند فرموده است. میفرماید ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾؛ زمین و آسمانها «جایگزین» میشوند؛ پس هم آسمانهای هفتگانه نابود میشوند، هم زمین یوم اول قیامت. زمین یوم اول قیامت، همین زمینی است که ما الان داریم روی آن زندگی میکنیم. این هم نابود میشود. به جایش چه ایجاد میشود؟ نباید تا یوم پنجم قیامت صبر کنند. یوم دوم قیامت خودش پنجاه هزار سال است؛ مردم کجا حرکت میکنند؟ ماجراهای بسیاری که در آن است، روی کدام زمین واقع میشود؟ در یوم سوم و یوم چهارم هم ماجراهای زیادی وجود دارد. اینها کجا انجام میشود؟ پس به زودی باید یک چیزی جایگزین آن شود. حداقل زمین باید سریع جایگزین شود. در انتهای یوم اول قیامت زمین و آسمانهای هفتگانه نابود میشوند؛ بعد از آن یوم دوم قیامت را داریم که دوران و موسم ظهور ملکوتیات است. پس آنجا باید زمینی ایجاد شود؛ آن زمین از جنس «ملکوت» است. ملکوتِ زمین ظاهر میشود و به ترتیب ملکوت آسمانهای هفتگانه ظاهر میشود. البته خیلی بزرگتر است؛ به حدی که ملائک با سرعت مَلَکی، پنجاه هزار سال در حجم منتشر میشوند، تا فضاهای ظاهر شده را پُر کنند. البته اینکه ملائک وارد یوم دوم قیامت میشوند، یعنی باید جنسشان عوض شود. جنس ملائک باید ملکوتی شود. جنس ملائک برزخی است و نمیتوانند وارد یوم دوم شوند؛ مگر جنس آنها عوض شود، چون آنجا جنسیتها ملکوتی است؛ قوانین هم ملکوتی است. همینطور ملائک در یومهای دیگر که وارد میشوند، باید جنسشان ارتقاء داده شود. در انتهای قیامت هم باید بینشان قضاوت شود معلوم شود که بالاخره تکلیف اینها چیست؟ جملهاش در آخرین آیۀ سورۀ زمر ﴿وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ﴾[۱۱] است. پس از همان یوم دوم قیامت، زمین و آسمانهای جایگزین باید مطرح شود. مناسب جنس یوم دوم که ملکوتی است، زمین ملکوت ظاهر یا ملکوتِ زمین ظاهر میشود و به ترتیب، ملکوتِ آسمانها ـ ابتدا ملکوت آسمان اول، بعد ملکوت آسمان دوم، تا ملکوت آسمان هفتم ـ ظاهر میشود. این یک مرحلۀ جایگزینی است. یک مرحلۀ دیگر، جایگزینی زمین و آسمانهاست که در کتاب مبین هستند. تمام مقولات موجود در آسمانهای هفتگانه و زمین وجه کتاب مبینی دارند. در آینده مطرح میکنیم که «علم غیبیشان» در کتاب مبین وجود دارد. الان که آسمانها و زمین ساخته شده، با تمام کلیات و جزئیات بر اساس آن چیزی است که در کتاب مبین وجود دارد. پس موقع ظهور آن چیزی که از درون کتاب مبین ظاهر میشود، اگر نگوییم همین آسمانها و زمین است، بسیار شبیه این آسمانها و زمین است. چون آنجا چیزهایی اضافه میشود. الان به حسب اینکه قوانین مادی بر زمین حاکم است، نمیتواند همه چیز ظاهر شود. آن زمان، زمین و آسمانهای هفتگانه که در کتاب مبین هستند، با قوانین کتاب مبین ظاهر میشوند. چون یک چیزهای جدیدی میآید، پس به مناسبت باید یک تغییراتی در بعضی اشیاء داده شود. یکی از تغییراتی که از همان یوم اول قیامت مطرح است این است که کل دستگاه گوارش ما دیگر کاربرد ندارد؛ چون برای لذت میخوریم. غذاهای خوبی که میخوریم، میوهها، نوشیدنیها، در بهشتهای قیامتی به بعد، تبدیل به صفات میشود؛ تبدیل به رشد میشود. فضولات ندارد، لذا شما نیاز به معده ندارید؛ نیاز به رودۀ کوچک و رودۀ بزرگ و کیسه صفرا و کبد و اینها ندارید. پس قوانین جدیدی ظاهر و اعمال میشود و مناسب آن قوانین، چیزهایی باید تغییر کند. البته این موضوع را که وقتی قوانین برزخ حاکم شود، دیگر نیازی به دستگاه گوارش نیست، از درون سرزمین ظهور تجربه میکنیم و مختص قیامت نیست. به تدریج که قوانین برزخ در سرزمین ظهور حاکم میشود، این را خواهیم داشت. در سرزمین ظهور، قوانین برزخ حاکم میشود. کما اینکه در بهشت آدم(ع)، میوهها، خوردنیها، فضولات نداشت و تبدیل به صفات میشد. این یک مثال بود. طبق این مثال، خیلی چیزها تغییر خواهد کرد که بحث عجیبی است. بحث نشئات، ظهور نشئات، ماجراهای بسیار دارد.
مطرح شد که اصل کتاب مبین یا جنس کتاب مبین غیبی است؛ به صورتی که شاید حتی بشود این طور گفت که وجه غیبی هر چه در آسمانها و زمین وجود دارد، در کتاب مبین است. از قبل از اینکه زمان ایجاد شود، از قبل از اینکه مخلوقات ایجاد شوند، کتاب مبین بوده، چون غیبی است و زمانپذیر نیست. طبق همین وجوه غیبی که در کتاب مبین وجود دارد، آسمانها و زمین، کلیات و جزئیاتش الان خلق شده است و در قیامت، دوباره خداوند از همین وجه غیبی آسمانها و زمین، یعنی کلاً از جنبۀ کتاب مبین و بر اساس کتاب مبین، آسمانها و زمین و محتویاتش را با توجه به قوانین حاکم بر آن یومها خلق میکند. کتاب مبین به قدری جایگاهش بالاست که خداوند در دوازده آیهای دربارۀ کتاب مبین صحبت میکند؛ در پنج مورد از آن با حرف ﴿تِلْکَ﴾[۱۲] یاد میکند: آیۀ اول سورۀ یوسف، آیۀ اول سورۀ حجر، آیۀ دوم سورۀ شعراء، آیۀ اول سورۀ نمل و آیۀ دوم سورۀ قصص. پنج بار خداوند میفرماید: ﴿تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ﴾.
یک نکتۀ جالب دیگر اینکه کتاب مبین، آیات دارد. نازلهاش هم که به صورت قرآن مبین است، آیات دارد. این آیات داشتن کتاب مبین، در اصل از بالاترین درجۀ قرآن، آنجا که هنوز نازلهای واقع نشده، شروع میشود. بالاترین درجۀ قرآن در چند آیه از قرآن مطرح شده که یک بار از آن با واژۀ «کتاب» در آیۀ اول سورۀ هود است: ﴿کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ﴾[۱۳]. یعنی کتابی وجود دارد که آیاتی دارد و آیاتش مشمول ﴿أُحْکِمَتْ﴾ شدهاند؛ ﴿ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیرٍ﴾. چون ابتدا تحکیم میشود و بعد تفصیل میشود و تفصیل در عالم غیب واقع میشود؛ پس تحکیم بالاتر از آن انجام میشود و خود آن کتابی که در این آیه از آن یاد میشود، بسیار بالاتر از عالم غیب است. این بحثها ذیل آیۀ اول سورۀ هود مطرح میشود. اما از همین پنج آیه مشخص میشود که کتاب مبین آیات دارد. کتاب مبین آیات دارد، چون آن اصل کتاب که نازل نشده، آیات دارد. کتاب مبین آیات دارد، چون نازلۀ بعدی که قرآن است، آیات دارد. در پنج بار از دوازده بار، خداوند کتاب مبین را با ﴿تِلْکَ﴾ یاد میکند. ﴿تِلْکَ﴾ برای اشاره به دور است.
نکتۀ دیگر اینکه در چهار بار از این آیات، خداوند میفرماید کتاب مبین، «عند رب» است. مثلاً در آیۀ ۵۹ سورۀ انعام میفرماید: ﴿وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّهٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ﴾[۱۴]. آیۀ بعدی آیۀ ۳۶ سورۀ توبه است: ﴿إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ …﴾[۱۵]؛ کتاب الله، عند الله است. آیۀ سوم، آیۀ ۵۲ سوره طه است: ﴿قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فی کِتابٍ﴾[۱۶]؛ پس کتاب، عِند رب است. علم بعضی مقولاتی که دارد از آن صحبت میشود، اینها هم در کتاب وجود دارد که کتاب هم عند رب است. آیۀ چهارم، آیۀ ۴ سورۀ قاف است: ﴿قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفیظٌ﴾[۱۷]؛ کتاب حفیظ نزد ماست.
پس کتاب مبین جایگاهش بسیار بالاست. خداوند آن را با ﴿تِلْکَ﴾ یاد میکند. کتاب مبین، عند رب است و در غیب وجود دارد. جنس کتاب مبین غیبی است. طبق آیۀ ۵۹ انعام اگر بخواهیم یک سیری را در نظر بگیریم، به این صورت میشود که کتاب مبین جنسش از غیب است. ابواب غیب ابتدا بسته است و به وسیلۀ ﴿مَفاتِحُ الْغَیْبِ﴾، کلیدهای غیب باز میشود. مرحلۀ بعد از باز شدن ابواب غیب، ایجاد مقولاتی در آسمانها و زمین بر اساس کتاب مبین است؛ ایجاد تمام کلیات و جزئیات آسمانها و زمین بر اساس کتاب مبین. به نظر میرسد چنین چیزی واقع میشود. کتاب مبین سر جایش وجود دارد و بر اساس آن تمام چیزهایی که از ازل تا ابد در آسمانها و زمین ایجاد میشود، تمام آن کلیات و جزئیات زمین، بر اساس کتاب مبین است. کلیات و جزئیات آسمانها و زمین کم و زیاد میشوند؛ بعضی در یک زمانی ایجاد میشوند؛ اما کتاب مبین زمان ندارد؛ اصلاً زمان درونش ندارد. تمام مقولات آسمانها و زمین، یک زمانی نابود میشوند؛ اما چیزهایی که در کتاب مبین وجود دارد، آیات کتاب مبین، نابود شدنی نیست؛ از بین رفتنی نیست. پس اینکه یک زمانی ایجاد میشوند، در کتاب مبین راه ندارد. آنجا گفته شده ـ همانطور که در آیات قرآن گفته شده ـ مثلا قوم هود این زمان بیایند و این زمان بروند. خود این آیه در قرآن وجود دارد و نابود نمیشود. چیزی که بر آن اساس بخواهد ایجاد شود، در زمان تعیین شده ایجاد میشود و در زمانی که تعیین شده نابود میشود.
جایگاه کتاب مبین در میان نازلههای بالاتر و نازلههای پایینترِ قرآن
کتاب مبین، یکی از نازلههای قرآن است. طبق آیۀ اول سورۀ هود، به قرآن در بالاترین مرتبه، «کتاب» گفته میشود و این کتاب، آیات دارد: ﴿کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ﴾[۱۸]. قرآن یک سری مشخصات دارد. یکی از مشخصاتش داشتن آیات است. وقتی آیات وجود دارد، یعنی عدد وجود دارد. آنجا شکل وجود دارد. اما هر آیۀ قرآن، میتواند بینهایت معنا داشته باشد و همزمان، غیرقابل معناست؛ یعنی اصلاً معناپذیر نیست. یک آیه از قرآن را در آن فضا درنظر بگیرید. بینهایت معنا دارد و همزمان معناپذیر نیست.
خداوند میخواهد قرآن را یک مرحله پایینتر، در یک عالم پایینتر بیاورد؛ هر آیۀ قرآن را محدود میکند؛ معناپذیر میکند. هر آیۀ قرآن را معناپذیر میکند. ضمن اینکه معناپذیر میکند، یا توأمان که معناپذیر میکند، هر آیه میتواند میلیونها یا میلیاردها معنا داشته باشد. این عدد هم که گفتیم برای اینکه به ذهن نزدیک بیاید وگرنه تعداد آن بالاتر از این است. یعنی هر آیه، از فضای بینهایت معنا داشتن، به مرحلۀ میلیاردها معنا یا مثلاً ده به توان صد معنا میآید. (این اعداد را به عنوان مثال طرح میکنیم. هر چه بگوییم برای ما زیاد فرق نمیکند. ده به توان صد بگوییم یا ده به توان هزار ، برای ما چندان فرق نمیکند؛ چون با عظمتها آشنا نیستیم.) به هرحال، آیه از آن بینهایت در میآید. در عالم کتاب، بینهایت است. هر آیۀ قرآن میتواند بینهایت معنا داشته باشد؛ ضمن اینکه در عین حال اصلاً معناپذیر هم نیست. وقتی که پایین میآید، ﴿أُحْکِمَتْ﴾ میشود: ﴿کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ﴾. یعنی هر آیهاش به سمت معنا مسیر داده میشود.
وقتی یک پله پایینتر میآید، همان آیاتِ تحکیم داده شده، «تفصیل» داده میشود. بخشپذیر میشود؛ دستهبندی میشود. در همان تفصیل آیات هم به قدری جزئیات وجود دارد که ما اصلاً نمیتوانیم قبول کنیم. یعنی اگر انسان در عالم آیات قرار بگیرد، بخشی از یک آیه را بخواهد در جریان قرار بگیرد، بلافاصله منهدم میشود؛ چون ظرف وجود ما ظرف این چیزها نیست. پس آیات کتاب، یک پله پایینتر میآید و «تحکیم» میشود؛ در همان عالم غیب یک پله بیشتر نازل میشود و «تفصیل» میشود. تفصیل آیات، در غیب است. یک پله پایینتر هم که در غیب میآید، «مبین» میشود. بعد که بر رسولالله(ص) نازل میشود، ﴿قُرْآناً عَرَبِیًّا﴾[۱۹] است. ﴿قُرْآناً عَرَبِیًّا﴾، یک پله پایینتر از مبین است. یک مرحله پایینتر است و قرآن اساسش مبین بودن است. این نازلۀ مکتوب هم مبین است. اگر از پایین بخواهیم به سمت بالا برویم، نازلۀ سوم کتاب مبین است. این قرآنی که در دست ماست، ﴿تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ﴾[۲۰] است؛ یعنی باز از همان جنس مبین است! یعنی از کتاب مبین به پایین، تمام نازلهها مبین میشود.
اما مبین یعنی چه؟ این تبیین چیست که زیر مجموعۀ تفصیل و پایینتر از تفصیل است؟ تفصیل، یعنی فصلبندی و دستهبندی. یک مثال ساده مطرح میکنیم. تعداد زیادی جانور را میخواهند در یک باغ وحش بیاورند. اگر درون هم باشند، همدیگر را میخورند و هزار مشکل پیش میآید؛ پس آنها را قفسهبندی میکنند. قفسهبندی، یعنی دستهبندی و هر دسته موجودات درون قفسۀ خودشان زاد و ولد و تکثیر دارند. پس وقتی میگوییم قفسهبندی، یعنی در هر قفس، یک دانه یا یک مجموعه است و ماجرا دارند. هر آیه بنا بر ﴿کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ﴾، تحکیم میشود. سپس هر آیهاش تفصیل و دستهبندی میشود. در هر دسته، دوباره زایش معنا و زایش ماجراها وجود دارد. بخشی از آن میآید در کتاب مبین و تبیین میشود. اگر تبیین نشود، قابل آمدن به آسمانها و زمین نیست؛ قابل آمدن به پهنۀ شهود نیست. تفصیلات، اول باید تبیین شوند؛ بعد به پهنۀ شهود آورده شوند.
در ابتدا به معنای این موضوعات فکر نکنیم؛ بلکه اول با واژهها آشنا شویم. در معنای آنها متوقف نشویم؛ اول با واژهها آشنا شویم: یک چیزی است به نام «کتاب» که آیات دارد؛ یک پله پایینتر میآید و ﴿أُحْکِمَتْ﴾ میشود؛ باز هم یک پله پایینتر میآید و «تفصیل» میشود؛ یک پله پایینتر هم میآید و «تبیین» میشود. در بالاهای غیب، تفصیل و در پایین غیب، مبین میشود. بعد وارد پهنۀ شهود میشود. در شهود بر رسولالله(ص) نازل میشود؛ ﴿عَرَبِیًّا﴾ میشود. هنوز وارد معانی نشویم و فقط با چینش واژهها آشنا شویم. بعد طی۲۳ سال میآید و به صورت قرآن مکتوب در دست ما قرار میگیرد که این نازله را الان به صورت قرآن مکتوب داریم و با واژههای مختلف مطرح میشود: با واژۀ ﴿تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ﴾، با واژۀ قرآن یا القرآن، با واژۀ کتاب یا الکتاب. این قرآنی که در دست ماست، با چند واژه مطرح میشود. در مجموع، قرآن که به بعضی از نازلههای آن ـ نه همۀ نازلههایش ـ اشاره شد، یک اصلی در عالم آیات دارد که این اصل در مقام ظهور، در بهشت کوثر، در بهشت رضوان، ظاهر میشود. آنجا شما اصل قرآن را در جوار اهلبیت(ع) میبینید. در احادیث هم داریم که در آنجا قرآن و عترت، در کنار حوض به رسولالله(ص) میپیوندند. شما قرآن را در قیامت هم میبینید، اما آن اصل قرآن نیست. مثلاً وجه ملکوتی قرآن، یا وجه عرشی قرآن، یوم به یوم بیشتر ظاهر میشود و اصل ظهور قرآن در بهشت رضوان است. آن کتاب، هفت نازله دارد که برخی از نازلههایش مطرح شد. کتابی که در عالم کتاب یا در عالم آیات است، هفت نازله دارد. نازلۀ اول آن تحکیم آیات است؛ نازلۀ دومش تفصیل آیات؛ نازلۀ پنجم کتاب مبین است؛ نازلۀ ششم ﴿قُرْآناً عَرَبِیًّا﴾ و نازلۀ هفتم، این قرآنی است که ما در دست داریم. دو نازله را در این میان مطرح نکردیم تا بحث سنگین نشود. پس مبین مخصوص شهود نیست و پایین غیب مبین میشود، سپس در شهود میآید. تا وقتی مبین نشود، وارد شهود نمیشود. کتاب مبین غیبی است؛ پس وجه مبین در غیب انجام میشود. پس در بالای غیب تفصیل انجام میشود و در پایین غیب تبیین.
دربارۀ عالم آیات گفته شد که آیات در آنجا بینهایت معنا دارند و همزمان معناپذیر نیستند. این دو جمله خیلی با هم معنا دارد و با هم همخوان است. چون اگر معناپذیر باشند، دیگر بینهایت نمیشوند. اگر معناپذیر باشند، یعنی قابل شمارش؛ و بینهایت قابل تعریف نیست. اگر قابل تعریف باشد، بینهایت نیست. پس حقیقت این دو جمله یکی است و دوئیت بینشان نیست. به عبارت دیگر هر آیه بینهایت معنا دارد، چون معناپذیر نیست. در عالم آیات، به قدری محدودیت کم است که اگر معنا کنید، یعنی محدود کردهاید. آیات دارد، اما اگر معنا کنید، یعنی محدود کردهاید. در صورتی معنا میشود که پایین آورده شود؛ آن هم نه اینکه معنا شود، بلکه تنها راه معنا باز شود. تحکیم یعنی راه معنا باز شود. در این صورت معنا نمیشود؛ فقط راه معنا باز میشود. بعد از آن تازه فصلبندی انجام میشود و بعد از آن تازه تبیینش انجام میشود.
نظام خداوندی
خیلی پیچیده است. بعضی وقتها افرادی نزد امام معصوم(ع) میآمدند و میگفتند که یا بن رسول
الله، ما شنیدهایم که خداوند علومی به شما داده است. حضرت میفرمودند بله. شخص میگفت
یک مقدار از آن علوم را به ما بگو. آقا میفرمودند که نمیشود؛ شما تحملش را ندارید. میگفت نه، به من
بگویید؛ من تحمل دارم. آقا میفرمودند بقیه بیرون بروند و خلوت میکردند. در حدیث
داریم مثلاً در خیمه بودند، یا در مراسم حج. همه بیرون میآیند. چند لحظه بعد، میبینند که در خیمه
باز شد و این آقا بیرون آمد. موهای سرش و موهای ریشش سفید شده است؛ سر به بیابان
گذاشت و رفت. کسی که ادعای فهم داشت و میگفت شما فقط چند کلمه بلدید. یا مثلاً در ماجرای
خطبۀ هَمّام آمده است که این آقا یک مقدار که حضرت برایش صحبت کردند، یک نعرهای زد و افتاد و
مرد! همان خطبه را ما هم گوش میکنیم، ولی به ما اثر نمیکند. بارها میخوانیم، به ما اثر نمیکند. همام شنید، اما
سعی کرد فهم کند. همان واژهها را ما هم میخوانیم؛ ولی اثری ندارد؛ میگوییم که بیشتر بگو!
وقتی کمیل نزد امیرالمؤمنین(ع) میآید و میگوید «ما الحقیقه»؛ حقیقت چیست؟ آقا برایش
توضیح میدهند.
دوباره میگوید
که «ما الحقیقه»؟ آقا دوباره برایش توضیح میدهند. دوباره میگوید: «ما الحقیقه»؟ دوباره برایش توضیح میدهند. دوباره میگوید: «ما الحقیقه»؟
آقا میفرمایند
که «أطفئ السّراج فقد طلع الصّبح»؛ چراغ را خاموش کن که خورشید طلوع کرد. این طور
موضوع را عوض میکنند. بعضیها با واژهها جلو میآیند؛ لذا کلام به آنها اثر نمیکند؛ اما آن کسی که
با معنا میخواهد
آشنا شود، گاهی تحمل ندارد.
[۱] ـ [انعام۵۹] ص۱۳۴ ـ ﴿ وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّهٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ﴾.
[۲] ـ [یونس۶۱] ص۲۱۵ ـ ﴿ وَ ما تَکُونُ فی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفیضُونَ فیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ﴾.
[۳] ـ [یوسف۲] ص۲۳۵ ـ ﴿ إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾.
[۴] ـ [سبإ۴] ص۴۲۸ ـ ﴿ لِیَجْزِیَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ﴾.
[۵] ـ [ابراهیم۴۸] ص۲۶۱ ـ ﴿ یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ﴾.
[۶]ـ [انعام۵۹] ص۱۳۴ ـ ﴿ وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّهٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ﴾.
[۷] ـ [سبإ۳] ص۴۲۸ ـ ﴿ وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَأْتینَا السَّاعَهُ قُلْ بَلى وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّهٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ﴾.
[۱۰] ـ [ابراهیم۴۸] ص۲۶۱ ـ ﴿ یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ﴾.
[۱۱] ـ [زمر۷۵] ص۴۶۷ ـ ﴿ وَ تَرَى الْمَلائِکَهَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾.
[۱۲] ـ [یوسف۱] ص۲۳۵ ـ ﴿ الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ﴾.
[۱۳] ـ [هود۱] ص۲۲۱ ـ ﴿ الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیرٍ﴾.
[۱۴] ـ [انعام۵۹] ص۱۳۴.
[۱۵] ـ [توبه۳۶] ص۱۹۲ ـ ﴿ إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَافَّهً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّهً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ﴾.
[۱۶] ـ [طه۵۲] ص۳۱۵ ـ ﴿ قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فی کِتابٍ لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنْسى﴾.
[۱۸] ـ [هود۱] ص۲۲۱ ـ ﴿ الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیرٍ﴾.
[۱۹] ـ [یوسف۲] ص۲۳۵ ـ ﴿ إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾.
[۲۰] ـ [نحل۸۹] ص۲۷۷ ـ ﴿ وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ أُمَّهٍ شَهیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَهً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمینَ﴾.