بحث «کتاب مبین» از بحثهای عجیب مطرح شده در قرآن است که بارها در قرآن آمده است. این موضوع به صورت «کتاب مبین»، دوازده بار و به صورت «قرآن مبین» چهار بار در قرآن آمده است. البته واژه «کتاب» و ریشه «بین» دو بار دیگر هم به صورتهای دیگر در آیات قرآن ذکر شده است. اما تمرکز ما در این بحث، روی عبارت «کتاب مبین» است. این عبارت اولین بار در قرآن، در آیه ۱۵ سوره مائده به کار رفته است: «… قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ».
از لحاظ روششناسی، از طرفی یک بحث واژهای داریم که در آن باید عبارت «کتاب مبین» را دنبال کنیم، و واژهها و عبارتهای مشابه مانند «قرآن مبین» یا آیات شامل واژه کتاب و ریشه بین را بررسی کنیم که آیا با بحث مورد نظر ما ارتباط دارند یا خیر. علاوه بر این بحث، وقتی با مفهوم کتاب مبین آشنا شویم، با آیاتی مواجه میشویم که اگرچه مشتقات «بین» در آنها نیست، حاکی از همین مطلب هستند. به عنوان مثال آیه ۴۹ کهف از این قبیل آیات است: «وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَی الْمُجْرِمینَ مُشْفِقینَ مِمّا فیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ …»؛ کتابی قرار داده میشود و آنهایی که کارهای بد کردهاند، نگران میشوند که اینها چیست و این چه کتابی است؟ یک سری مشخصات در این آیه هست که با توجه به آنها، با اینکه در آیه با واژه «الکتاب» مواجهیم، میفهمیم باید همان کتاب مبین باشد. اما لازمه چنین برداشتی، این است که ابتدا وارد بحث کتاب مبین شویم و معنای آن را بفهمیم؛ سپس وارد آیاتی مانند آیه ۴۹ کهف، یا آیه ۶۹ زمر شویم و بسنجیم که آیا این آیات ربطی به کتاب مبین دارند یا نه.
نمونه دیگری از این آیات که احتمال ارتباط آنها با موضوع کتاب مبین وجود دارد، آیاتی هستند که در آنها گفته میشود که به رسولان الکتاب تعلیم داده شد؛ یا آیاتی که در آنها از «کتاب الله» صحبت شده و اینکه بعضی موضوعات در «کتاب الله» است. باید بفهمیم که آیا اینها ربطی به بحث کتاب مبین دارند یا نه.
پس در مجموع، دایره آیاتی کتاب مبین از ۱۲ آیهای که عبارت «کتاب مبین» در آنها آمده است، فراتر میرود و بیشتر از ۲۰ آیه را دربرمیگیرد؛ که در آنها هم خداوند در مواقع بسیار حساس این موضوع را مطرح میکند.
یک سر این ماجرا به انسان برمیگردد: اینکه موضوعاتی که درباره انسان است، از قبل در «کتاب الله» بودهاند؛ یا اینکه در قیامت کتاب وضع میشود و سپس بر اساس آن به حساب افراد رسیدگی میشود. البته نیاز هست که این موضوع بیشتر توضیح داده شود.
شگرد کار در بحث کتاب مبین
در بحث کتاب مبین، با کار کردن روی هر کدام از آیات، برخی موضوعات آشکار میشود و یک مسائلی مغفول میماند و لذا در شناخت کتاب مبین به مشکل برمیخوریم؛ پس یک شگرد معرفی میکنیم و با توجه به این شگرد، بحث را جلو میبریم: ابتدا مشخصات مربوط به کتاب مبین را از تمام آیات مربوط به آن استخراج و دسته بندی میکنیم و سپس همه را «با هم» و به صورت یک مجموعه میبینیم.
به عنوان مثال خدا در آیه ۵۹ انعام میفرماید: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّهٍ فی ظُلُماتِ اْلأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ»؛ هیچ کم و زیادی نیست، مگر اینکه در کتاب مبین هست. آیا فقط جمله آخر آیه به کتاب مبین ربط دارد یا بخشهای دیگر آیه هم به کتاب مبین ارتباط دارد؟ اگر این آیه را به تنهایی در نظر بگیریم، پاسخ این سوالات مشخص نمیشود.
یا در آیه ۶۱ یونس صحبت از تلاوت قرآن است. بعد خداوند میفرماید که تمام ذرات در زمین و آسمان، در کتاب مبین هستند. آیا اشتباهی شده است!؟ چرا در آیهای که صحبت از تلاوت قرآن است، از کتاب مبین صحبت میشود؟ همه ذرات در هستند؛ آیا کتاب مبین، همان آسمانها و زمین است؟ آیا وجهی از آسمانها و زمین است؟
یا در آیه ۶ سوره هود میخوانیم: «وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی اْلأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبینٍ». طبق این آیه هم به نوعی همه چیز در کتاب مبین است.
یا در آیه ۷۵ نمل داریم: «وَ ما مِنْ غائِبَهٍ فِی السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ»؛ همه موضوعات پنهانی در کتاب مبین است. کتاب به معنای «مجموعه» است. آیا کتاب مبین، یعنی مجموعهای که تمام مقولات پنهان در آسمانها و زمین در آن است؟
پس با یک آیه نمیتوانیم در این بحث به نتیجه برسیم و این موضوع از مفاهیمی است که باید ابتدا همه آیات مربوط به آن استخراج و از مشخصات آن یک لیست واحد فراهم کنیم. در آن صورت خواهیم دید که کتاب مبین مفهومی است که هر بار که خدا در قرآن در مورد آن صحبت میکند، وجهی از آن را مطرح میفرماید و در هیچ آیهای همه ابعاد کتاب مبین را یکجا بیان نمیکند. البته خداوند درباره خیلی از موضوعات اینگونه صحبت میکند. یک نمونه دیگر آن موضوع «انسان» است. خداوند تمام مقولات مربوط به انسان را یکجا توضیح نمیدهد و هر بار از وجهی به آن میپردازد. در مورد موضوعات «قیامت» و «سرزمین ظهور» هم همین گونه است و خداوند همه را یک جا بیان نمیکند؛ بلکه بارها و هر بار از وجهی صحبت میکند. اگر بخواهید ببینید قیامت چیست، باید کل آیات آن را استخراج و یکپارچه کنید و سپس مشخصات آن را فهرست کنید. درباره انسان یا کتاب مبین هم همینطور است. به همین جهت، آیات را در بحث کتاب مبین مشخص و منظم کردهایم و بحث را با «تنزیه معنا» شروع میکنیم.
تنزیه معنای کتاب مبین
۱ـ کتاب مبین، قرآن نیست.
اولین مورد اینکه کتاب مبین با قرآن تفاوت دارد و همان قرآن نیست. چند آیه در این زمینه وجود دارد:
در آیات اول و دوم سوره یوسف خدا میفرماید: «الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ * إِنّا أَنْزَلْناهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ». اگر کتاب مبین و قرآن یکی بود، خداوند آنها را با دو واژه نمیآورد. اینها تفاوت دارند، هرچند با هم ارتباط دارند.
در سوره نمل آیه اول داریم: «طس تِلْکَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتابٍ مُبینٍ». اینجا واضح است که اگر قرآن و کتاب مبین یک چیز بودند، خداوند آنها را یکجا و کنار هم ذکر نمیکرد.
همچنین در آیات ۷۵ و ۷۶ نمل میفرماید: «وَ ما مِنْ غائِبَهٍ فِی السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ * إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلى بَنی إِسْرائیلَ أَکْثَرَ الَّذی هُمْ فیهِ یَخْتَلِفُونَ». همین که خداوند در دو آیه به دنبال هم، قرآن و کتاب مبین را با دو واژه آورده است، حکایت از تفاوت آنها با هم دارد.
باز تکرار میکنیم که اگر به هر آیه به طور مستقل توجه کنیم، چند احتمال مختلف به ذهن میرسد که بین آنها نمیتوان به نتیجه رسید و برای هر احتمال دلایلی وجود دارد. تنها در صورتی میتوان به نتیجه رسید که تمام آیات را یکجا در نظر بگیریم. البته به عنوان تجربه جالب است که در مورد برخی از آیات، مانند آیه اول سوره نمل، این موضوع تجربه شود. چندین احتمال در مورد این آیه میتوان مطرح کرد و بین آنها نمیتوان یکی را ترجیح داد. اما اگر همین بحث به آیات ابتدای سوره یوسف عرضه شود، برخی احتمالات به سرعت کنار میرود و رابطه کتاب مبین با قرآن مشخص میشود: «الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ * إِنّا أَنْزَلْناهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا …»؛ «کتاب مبینی» وجود دارد که به صورت «قرآنا عربیّا» نازل شده است. پس اینها دو چیز هستند؛ یکی نازله بالایی و یکی نازله پایینی.
یک تذکر در این مسیر این است که برای حل مسأله، نباید در ابتدای کار تعداد سوالات و مجهولات را افزایش دهیم. مثلا اگر در همین ابتدا بخواهیم به تفاوت بین «الکتاب المبین» با «کتاب مبین» توجه کنیم، ادامه دادن مسیر ممکن نیست. پس تا جایی که میتوانیم، مجهولات را کم و مسأله را ساده میکنیم.
۲ـ کتاب مبین، آسمانها و زمین نیست.
در راستای تنزیه معنای کتاب مبین، سؤال مطرح میشود که آیا کتاب مبین همان آسمانها و زمین است؟ چون خدا میفرماید هر چیزی که در آسمانها و زمین هست، در کتاب مبین است. آیا کتاب مبین ظرف آسمانها و زمین است؟
جواب این است که کتاب مبین، همان آسمانها و زمین نیست. چون طبق آیات ۲ تا ۴ سوره زخرف، قرار دارد: «وَ الْکِتابِ الْمُبینِ * إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ * وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ». طبق این آیات چیزی به نام کتاب مبین، و جایی به نام ام الکتاب وجود دارد که فعلا نمیدانیم چه هستند؛ فقط معلوم میشود که کتاب مبین در امّ الکتاب است. از طرفی در آیهای از قرآن نداریم که آسمانها و زمین در امّ الکتاب هستند؛ پس کتاب مبین، آسمانها و زمین نیست.
دلیل دیگر برای این موضوع با توجه به آیات ۲ و ۳ سوره دخان، اینکه کتاب مبین بر قلب رسول الله (ص) نازل شده است: «وَ الْکِتابِ الْمُبینِ * إِنّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ إِنّا کُنّا مُنْذِرینَ»؛ کتاب مبین در یک شب نازل شده، اما آسمانها و زمین بر رسول الله (ص) نازل نشده است. البته جا دارد استدلالهای مبنی بر اینکه کتاب مبین، آسمانها و زمین نیست، را بیشتر تقویت کنیم.
خصوصیات کتاب مبین
۱ـ کتاب مبین با «غیب» ارتباط دارد.
ارتباط کتاب مبین با غیب، در سه مجموعه از آیات مطرح شده است. در آیه ۵۹ انعام داریم: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّهٍ فی ظُلُماتِ اْلأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ». در این آیه غیب و کتاب مبین نزدیک به هم مطرح شده است. باید بررسی کنیم که آیا این یک اتفاق است؛ یا در آیات دیگر هم واقع شده است.
در آیه ۷۵ سوره نمل «غائبه» و کتاب مبین در کنار هم آمدهاند: «وَ ما مِنْ غائِبَهٍ فِی السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ». در آیه ۳ سوره سبأ، «عالم الغیب» در کنار کتاب مبین دیده میشود: «وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَأْتینَا السّاعَهُ قُلْ بَلی وَ رَبّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّهٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی اْلأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ». پس ارتباطی باید بین این دو موضوع وجود داشته باشد که البته هنوز نمیدانیم چه ارتباطی است.
به نوع ورود به بحث دقت کنید. در بحث از مفهوم یک واژه، ابتدا تنزیه معنا را مطرح میکنیم و تا حد ممکن، احتمالات نادرست را پس میزنیم، تا بتوانیم راحتتر جلو برویم. در مرحله بعد، یک سری خصوصیات آن واژه را مطرح میکنیم؛ در حالی که هنوز آن واژه را تعریف نکردهایم.
۲ـ کتاب مبین با «علم» ارتباط دارد.
در قرآن ۱۳ بار بین کتاب مبین و علم، ارتباط داده شده است. مثلاً در آیه ۷ آل عمران صحبت از امّ الکتاب و علم میشود و پیش از این گفتیم که کتاب مبین، در امّ الکتاب است. در آیات زیر هم این ارتباط دیده میشود:
- وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّهٍ فی ظُلُماتِ اْلأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ (انعام: ۵۹)
- وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی اْلأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبینٍ (هود: ۶)
- الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبینٍ … وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَهٍ إِلاّ وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ (حجر: ۱-۴)
این آیات، حاکی از نوعی ارتباط میان کتاب معلوم با کتاب مبین است.
- قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فی کِتابٍ لا یَضِلُّ رَبّی وَ لا یَنْسی (طه: ۵۲)
کتاب در این آیه بنا به دلایلی که بعدا ذکر خواهیم کرد، همان کتاب مبین است.
- أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ إِنَّ ذلِکَ فی کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیرٌ (حج: ۷۰)
در این آیه نیز خواهیم گفت که کتاب، همان کتاب مبین است. در مجموع در ۱۳ آیه قرآن، کتاب مبین به علم مربوط شده است.
۳ـ کتاب مبین با «آسمانها و زمین» ارتباط دارد.
ارتباط کتاب مبین با آسمانها و زمین، ده بار در قرآن ذکر شده است. مثلا در آیه ۳۶ توبه «کتاب الله» و «السماوات و الارض» کنار هم آمدهاند: «إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْرًا فی کِتابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ …». در آیات زیر نیز این ارتباط دیده میشود:
- … وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّهٍ فِی اْلأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ (یونس: ۶۱)
- أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ إِنَّ ذلِکَ فی کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیرٌ (حج: ۷۰)
- تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ (شعراء: ۲) … إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَهً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعینَ (شعراء: ۴) … أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَى اْلأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَریمٍ (شعراء: ۷)
به نوع رفتار دقت کنید. ما در هر آیه وارد بحث نشدیم، چون باعث توقف میشد. تا حد امکان سعی میکنیم خصوصیات کتاب مبین را متوجه شویم. تا اینجا فهمیدیم که کتاب مبین موضوعی است که از طرفی با غیب، از طرفی با علم، و از طرفی با آسمانها و زمین مرتبط است. البته میتوان به مطالب این فهرست موارد دیگری را اضافه کرد. تا اینجا هنوز وارد اینکه نوع این ارتباط را معلوم کنیم، نشدهایم؛ چون در این صورت، تحقیق به نتیجه نخواهد رسید.
محتویات کتاب مبین
بعد از تهیه مجموعه خصوصیات، میخواهیم کتاب مبین را معنا کنیم؛ ولی پیش از آن باید ببینیم محتویات کتاب مبین چیست. علم تمام کلیات و جزئیات آسمانها و زمین، حتی جزئیات ظلمات زمین، در کتاب مبین است. این بحث، حداقل ۸ آیه صریح و ۷ آیه مکمل دارد. اولین آیه، آیه ۵۹ سوره انعام است: «… یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّهٍ فی ظُلُماتِ اْلأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ». از مجموع این ۸ آیه به دست میآید که علم مربوط به همهٔ کلیات و جزئیات آسمانها و زمین، حتی جزئیات ظلمات زمین، در کتاب مبین هست.
سؤالی اینجا مطرح میشود که آیا تمام اشیاء در کتاب مبین هستند؟ شاید جملهٔ انتهای آیهٔ ۵۹ انعام، به تنهایی بر چنین معنایی دلالت داشته باشد، اما اگر جملات قبل را در این آیه لحاظ کنیم، نتیجه میشود «علم اشیاء» در کتاب مبین هستند.
اما آیا واقعاً خود اشیاء در کتاب مبین هستند یا علم اشیاء؟ کدام احتمال قابل قبولتر است؟ دلیل دیگر بر اینکه علم اشیاء در کتاب مبین است و نه خود اشیاء، این است که کتاب مبین چیزی است که در امّ الکتاب است و نازل میشود. اگر بگوییم کتاب مبین نازل شده و همه چیز در کتاب مبین هست، این همه چیز نمیتوانند خود اشیاء باشند؛ مثلا نمیتوان گفت در شب قدر کره زمین یا آسمانهای هفتگانه بر رسول الله (ص) نازل شده است. پس کتاب مبین چیزی «دربارهٔ» همه چیز است. طبق آیهٔ ۵۹ انعام، نوعی از علم به همه چیز درون کتاب مبین است.
اگر در کتاب مبین شیء باشد، امکان نزول آن بر کسی نیست. مفهوم نزول را میتوانیم در مثال قرآنی «نزول باران» جستجو کنیم. بخار آب در بالا هست و به صورت باران یا برف یا تگرگ نازل میشود. همان است؛ ولی در نزول حالت فیزیکی آن تغییر میکند. در نزول، جنس تغییر نمیکند. لذا کتاب مبین با قرآنا عربیا از نظر جنس یکی هستند و از لحاظ حالت با هم تفاوت دارند. با این توضیح، اگر بگوییم یک مجموعهٔ علم یا حکمت بر قلب رسول الله (ص) نازل شده است، مشکلی وجود ندارد؛ اما نمیتوانیم بگوییم خود اشیاء نازل شدهاند.
واژه «نازله» بار معنایی خودش را دارد. اینجا سه واژه داریم: کتاب مبین، نزول، قرآنا عربیا. چیزی به نام کتاب مبین در بالا هست که یک محتویاتی درد و یک ماجرایی به نام تنزیل برای آن واقع شده، که طی آن به چیزی به نام قرآنا عربیا تبدیل شده است. نمیتوانیم بگوییم یک مجموعه اشیاء در کتاب مبین هست که علم آنها آمده است؛ چون در این صورت باید گفته میشد «جاء علمُها».
برای اینکه در مسیر استدلال بهتر جلو برویم، از معنای ظاهری در نیمۀ دوم آیۀ ۵۹ انعام شروع کنیم و از جملۀ آخر به سمت ابتدا بیاییم. در جملۀ آخر در آیۀ ۵۹ سورۀ انعام میفرماید «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ»؛ هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتاب مبین هست. از لحاظ لغوی و صرف و نحوی، معنا این است. اما این موضوع با معنای کتاب مبین تفاوت دارد؛ چون کتاب مبین نازل میشود. اگر هیچ تر و خشکی نیست، مگر در کتاب مبین، ممکن نیست که تمام تر و خشکها بر رسول الله(ص) نازل شود! پس این دو موضوع با هم جمع نمیشود. این رفتار که این جمله را مرتبط با آن جمله در جای دیگر قرآن معنا میکنیم، «تفقه» نام دارد. تفقه، موضوعات را مرتبط با هم دیدن است. این صحیح نیست که بگوییم آیهٔ «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ»، ظاهرش کاملاً معلوم است؛ پس هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در کتاب مبین هست. نمیتوانیم بگوییم معنا در این آیه واضح است و بحث را تمام کنیم. بله، معنای جمله ظاهرش این است؛ اما چون با آن آیهای که خداوند میفرماید که ما کتاب مبین را نازل کردیم، جمع نمیشود، یا در معنای آن آیه مشکلی وجود دارد یا این معنایی که ما داریم در این آیه برداشت میکنیم. به هرحال مترجم این جمله از قرآن نمیتواند به آیات دیگر کاری نداشته باشد و صرفا از جنبۀ صرف و نحوی یا لغوی یا محاورهای یک جمله را دقیق معنا کند. مترجم قرآن باید آیات را مرتبط با همدیگر ببیند و خداوند روی این رفتار خیلی اصرار دارد. در میان نزدیک به سی روش استفاده از قرآن که در آینده انشاءالله مطرح خواهد شد، ترجمه آخرین روش است. ترجمه باید متأثر از همه چیز انجام شود. یک مترجم نمیتواند با روشهای مختلف و با مفهوم آشنا نشده باشد و صرفاً بیاید ترجمه کند. اگر مترجم در همین آیۀ ۵۹ انعام صرفاً بخواهد به حسب واژه، به حسب صرف و نحو، ترجمه کند، به اشتباه میافتد و مخاطبش هم به اشتباه میافتد. باید این آیه را تفقه کند و تمام آیات مربوط به کتاب مبین را با هم مرتبط ببیند و طوری ترجمه کند که تمام آیات کاملا با هم همخوانی داشته باشد.
مصداق دیگری از این ماجرا، آیات ۱۰۵ تا ۱۰۸ سوره یوسف است. در آیهٔ ۱۰۸ میفرماید: «قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره». ما نمیتوانیم به تنهایی معنا کنیم؛ بلکه معنای بصیرت در این آیه باید با توجه به آیات ۱۰۵ تا ۱۰۸ به دست بیاید. در این صورت معلوم میشود که منظور از بصیرت، بصیرت به آیات در آسمانها و زمین است. پس ترجمه این آیه بر اساس سیاق، این طور میشود: یا رسول الله، بگو که راه من این است که دعوت به خدا میکنم، بر اساس بصیرت نسبت به آیات موجود در آسمانها و زمین. شما اینجا نمیتوانید ترجمه بر اساس جمله یا آیه داشته باشید؛ چون در این صورت هم اشتباه میکنید و هم به اشتباه میاندازید. ترجمه خیلی حساس است. بعضی جاها باید کل ساختار یک سوره را بدانید تا یک واژه را در یک جمله ترجمه کنید. در بحث کتاب مبین، نه سیاق و نه سوره، بلکه باید آیات کتاب مبین را در کل قرآن دنبال کنید؛ وگرنه به مشکل برخورد میکنید.
فرضیهای در مورد مفهوم کتاب مبین
فرضیهای را در مورد مفهوم کتاب مبین مطرح میکنیم و در مباحث بعدی بررسی میکنیم که آیا میتوان قسمتهای مختلف آن را در لابلای آیات اثبات کرد. جنس کتاب مبین، غیب است؛ نه از جنس زمین است و نه آسمانهای هفتگانه. از جنس ملکوت هم نیست. جنسش غیب است. غیب محض هم نیست؛ بلکه از جنس غیبی است که به آسمانها و زمین مربوط میشود، یعنی غیب مبین شده. در غیب است، اما قسمتهای پایین غیب. اشیاء از جنس غیبی درونش مشخص است. ارتفاعات بالای غیب، مبین نیست. ارتفاعات پایین غیب مبین است؛ یعنی در آن شکل وجود دارد، اما این شکل، شهودی نیست. لذا اسم آن کتاب مشهود نیست؛ بلکه کتاب مبین است. این مطالب را باید در ادامه توضیح دهیم و اثبات کنیم.
پس کتاب مبین از جنس پایین غیب است که همه چیز در آن هست و به شهود کشیده میشود. لذا یک دانه یا هر تر و خشکی که در زمین میبینیم، یک وجه غیبی دارد که در کتاب مبین است. این مجموعه عظیم غیبی، در شب قدر بر رسول الله (ص) نازل شده است. وجه غیبی آسمانها و زمین و ارتباطات بین اینها بر رسول الله (ص) نازل شده است.
علم غیبی اشیاء در کتاب مبین است. بعد نشان میدهیم که کتاب مبین، چند جور محتویات دارد: علم غیبی به آن چیز که الان در آسمانها و زمین هست؛ علم غیبی به چیزهایی که الان غائب است و قرار است واقع شود و برای صبح ظهور به بعد است.
با این تعریف، نزول کتاب مبین هیچ مشکلی ندارد؛ چون حاوی علم غیبی است. خداوند یک مجموعه از علم غیب را که به آن کتاب گفته میشود، بر رسول الله (ص) نازل کرده است و این مجموعه مرتبط با کلیات و جزئیات آسمانها و زمین است. این را در مباحث بعد انشاءالله مطرح خواهیم کرد.
ابتدا تعاریف را باید طرح کنیم و با یک سری مشخصات آشنا شویم. بعد میرسیم به اینکه چه نظامی در کتاب مبین وجود دارد؛ چون آن نظام، حاکم بر آسمانها و زمین است. در کتاب مبین، نظام وجود دارد.
پس کتاب مبین به طور خلاصه مجموعه وجه غیبی هر چیزی است که در آسمانها و زمین هست و بوده و خواهد بود. اینکه مبین شده، یعنی به آن شکل داده شده و یا قابل توضیح است. ما دو واژه داریم: «مبین» و «عربی»؛ که در مورد این دو واژه بعداً بحث میکنیم. وقتی کتاب مبین نازل میشود، به آن «قرآنا عربیا» گفته میشود. چرا به این صورت گفته میشود و تفاوت مبین با عربیا چیست؟ باز هم که به پایینتر نازل شود به آن نازله پایینتر گفته میشود «تبیانا لکل شیء». به صورت خلاصه این قرآن مکتوب که در دست ماست، «تبیانا لکل شیء» است و آن چیزی که در شب قدر نازل شده، نازلهای بالاتر است و «قرآنا عربیا» نام دارد و خودش نازله کتاب مبین است که بالاتر از آن قرار دارد.
جالب است که مسیر نزول قرآن، از عرش به قلب رسول الله (ص) نیست؛ بلکه از غیب به قلب رسول الله (ص) است. اصلا مسیر اشیاء، از کتاب مبین به آسمانها و زمین است و اداره آن از طریق عرش است. این موضوع در بحث آسمانها و زمین بسیار اهمیت دارد. پس مسیر اشیاء به این ترتیب است که از عوالم بالا وارد غیب میشود؛ سپس تا ارتفاعات پایین غیب میآید؛ بعد از آنجا یعنی کتاب مبین وارد شهود میشود و تبدیل میشود به چیزهایی که در آسمانها و زمین ظاهر هستند و اداره بخشی از این مسیر، از جایی که وارد شهود میشود، توسط عرش است. مسیر خلقت از غیب به آسمانها و زمین است و مسیر خلقت انسان هم همین است.
کتاب مبین، غیب السموات و الارض نیست. اینکه با دو نوع واژگان در قرآن مطرح شدهاند، یعنی دو چیز هستند. کتاب مبین بخشی از عالم غیب است، به محاذات آسمانها و زمین. هرچیزی در آسمانها و زمین است، آنجا بوده و از دربهایی در غیب، به بخش آسمانها و زمین از شهود کشیده شده است. این دربها کلید دارند و به مجموعه این کلیدها «مفاتح الغیب» گفته میشود. همین که گفته میشود مفاتح الغیب، باید نتیجه بگیریم ابواب الغیب وجود دارد. این ابواب، بسته هستند و هر کسی نمیتواند آنها را باز کند و کلید آنها هم در دست خداست: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ». از همین یک جمله بقیه نتایج به دست میآید. پس موضوعات از غیب به شهود کشیده میشود و نه برعکس.
در خود آسمانها و زمین که وارد میشویم، اصطلاحی داریم به نام «غیب السموات و الارض». به چیزهایی در آسمانها و زمین (یا حتی بالاتر تا عرش) که الان یک ملَک و یا خوبانی که فوت کردهاند، میتوانند آنها را ببینند، شهود گفته میشود؛ و چیزی که از صبح ظهور به بعد است، غیب یا غائبه نامیده میشود[۱]. دو مفهوم غیب و غائبه، نزدیک به هم، اما متفاوت هستند، که آن را در آینده مطرح خواهیم کرد. پس «غیب السماوات و الارض» که خدا در قرآن مطرح میکند، با کتاب مبین تفاوت دارد.
[۱] ـ در مقابل غائب، ظاهر است و در مقابل عالم غیب، شهود است.
سلام بر شما
خدا قوت. خدا خیرتون بده بابت این مطالب.
سوالی داشتم، آیا ارتباط بحث امام و کتاب بررسی شده است؟ واژه امام هم دو بار به همراه صفت مبین در قرآن آمده است. مخصوصا در آیه ی ۱۲ سوره یس از نظر مفهومی هم بسیار شبیه هست، تا جایی که بعضی مفسران متاسفانه یکی گرفتند این دو مفهوم رو.
همین طور در مورد کتاب موسی ع داریم که با صفت امام و رحمت توصیف شده است.
اگر موضوعی در این زمینه هست لطفا بفرمایید.
التماس دعا
سلام
ممنون از پیغامتون. ما در این تحقیق و مرتبط با موضوع آسمان واژه کتاب مبین و امام مبین را بررسی و مقایسه نکرده ایم. ولی میتواند موضوع بسیار جالبی باشد خصوصا با اشاره ای که شما داشتید که بسیاری از مفسران این دو را یکی گرفته اند. اگر برای خود شما امکان داشته باشد در این موضوع وارد شوید و ما از نتایج تحقیقاتتان استفاده کنیم بسیار خوشحال کننده است و کمک زیادی خواهد کرد.