در قرآن سه آیه در مورد تفکر در آسمانها و زمین داریم: آیات ۱۹۱ سوره آل عمران و ۸ سوره روم و ۱۳ سوره جاثیه. اما تفکر چه معنایی دارد؟ در خود این آیات معنای تفکر مطرح شده است.
جایگاه تفکر
در آیه ۱۹۱ آل عمران خداوند میفرماید: «الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیامًا وَ قُعُودًا وَ عَلی جُنُوبِهِمْ»؛ کسانی که در شرایط مختلف احساس محضر خدا میکنند؛ حتی در حالت دراز کشیده محضر خدا را متوجه هستند؛ سپس در ادامه میفرماید: «وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ». پس جایگاه صحیح تفکر در این آیه آمده است: اول احساس محضر؛ بعد تفکر.
فرض کنید در بیابان هستید و انبوهی از سنگ و خاک در مقابل شما ریخته شده است. این چینش را بر اساس «اتفاق» میدانید. احساسی که در این شرایط دارید، بسیار متفاوت است با زمانی که در دفتر یک مدیر موفق و در حضور او هستید و به اشیاء و وسایل آن اتاق نگاه میکنید. آنجا میدانید که تمام کلیات و جزئیات، حساب دارد و برای هر چینشی، دلیلی وجود دارد. حتی اگر ظرفی کج قرار گرفته باشد، میگویید حتما دلیلی دارد. زمانی که احساس کنید دست کسی در کار هست، تفکر میکنید.
در نظام خداوندی هم قبل از تفکر باید ابتدا احساس کنیم که خدا حضور دارد و این که همه چیدمان از خداست؛ یعنی ذکر الله. افرادی که در آیه ۱۹۱ آل عمران توصیف شدهاند، در حالت ایستاده و نشسته و دراز کشیده، محضر خدا را احساس میکنند. میگویند: «خدایا، عالم محضر توست. همه چیز ساخته و پرداخته توست. تو در کمال دقت کارها را انجام دادهای.» حالا در این حالت، چیدمانی میبینند به نام آسمان: «چرا باید آسمان به این شکل و با این نظم باشد؟ چرا ستارهها دانه دانه هستند؟ چرا متصل به هم نیستند؟ چرا وقتی یک امر میخواهد پایین بیاید، از کنار ستاره ها عبور میکند و از لابلای ستارهها و صور فلکی پایین میآید، تا به ما برسد؟ چرا ماجرا را این طور قرار دادهای؟»
تفکّر را باید با محصول آن بشناسیم
پس تا اینجا جایگاه صحیح تفکر مشخص شد. تفکر باید به دنبال ذکر الله، یعنی احساس محضر خدا باشد. حالا باید به فرآیند تفکر بپردازیم و ببینیم که در طی آن چه اتفاقاتی میافتد.
تفکر چه فرآیندی است؟ تفکر را باید با محصول بشناسیم. تفکر، فرآیندی است که به نتایجی منجر میشود که در ادامه آیه ۱۹۱ آل عمران و آیات بعدی آن، این نتایج را میبینیم:
۱ـ ربَّنا ما خَلَقتَ هذا باطلاً
۲ـ فَقِنا عَذابَ النّار
و …
پس میخواهیم تفکر را با محصول معرفی کنیم. در احادیث هم اهل بیت(ع) در برخی از موارد یک مفهوم را با واجدش معرفی میکنند؛ گاهی خود مفهوم را توضیح میدهند؛ و گاهی هم مفهوم را با محصولش توضیح میدهند.
با این سرنخی که مطرح میشود، میتوانیم این بحث را کامل کنیم. این موضوع را با یک «امر» مثال میزنیم:
تصور کنید در شب دراز کشیدهاید و دارید به آسمان نگاه میکنید. به محضر خدا بسیار توجه دارید و جزء «الذین یذکرون الله … علی جنوبهم» هستید. با آسمان آشنایید و میخواهید نتیجه بگیرید. چه رفتاری میکنید؟ یک احساسی نسبت به خدا دارید: احساس میکنید که عالم محضر خداست و آسمانها محضر خداست. یک احساسی هم نسبت به آسمانها باید داشته باشید. آسمانها چیست که به تبع آن بخواهید تفکر کنید؟ آسمان را آن طور که در آیه ۱۳ جاثیه مطرح شده است، میبینید: «وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا مِنْهُ»؛ خدا هر چه در آسمانها و زمین است را مسخر شما کرده است، اما همه آن از خداست. «إِنَّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»؛ نگاه به آسمان باید با عنوان «ان فی ذلک لآیات» باشد. یک انسان موحد آسمان را این طور میبیند. شما دراز کشیده و دارید به آسمان نگاه میکنید: عالم محضر خداست. الآن در محضر خدا هستم. این چیست که من میبینم؟ یک کودک آسمان میبیند؛ اما شما «إِنَّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ» را برداشت میکنید. یعنی «این آسمان، تابلویی است از آیات». کل این آسمان، تابلوی آیات است؛ عرصهای از آیات است؛ آیاتی مربوط به دوران ما و آیاتی مربوط به دورانهای بعد. پس از این منظر، دید یک انسان موحد جالب است؛ او آسمان را از منظر «إِنَّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ» نگاه میکند؛ آسمان یعنی محل آیات؛ آسمان یعنی آینهای از آیات؛ آسمان یعنی تابلویی از آیات؛ آسمان یعنی صحنه بروز آیات؛ و خدا با زبان آیات دارد صحبت میکند.
این نگاه به آسمان که در آیه ۱۳ جاثیه مطرح شده، جالب است. حالا میخواهیم برداشت کنیم. تصور کنید که شما دارید تفکر میکنید. به حسب دانشی که دارید، میبینید که امر دارد پایین میآید. اموری که پایین میآید، وقتی از جوار ستارهای عبور میکند، اگر با فاصله از کنار ستاره عبور کند، ستاره روی آن تأثیر نمیگذارد؛ ولی اگر از نزدیکی ستاره عبور کند، به آن دچار خواهد شد. ستاره، یعنی «آتش سوزان». یک امر از جوار ستارههای مختلف عبور میکند، تا به زمین برسد. شما میگویید این امر، آیه من است! خدایا، در خلال نشئات، من هم از جوار جهنمهای مختلف عبور میکنم. خدایا، همان طور که طالب آن هستم که امر مرا در حالی که پایین میآید، از آتش ستارهها نجات دهی، «فقنا عذاب النار». این آسمان آیه است: آیهای از زندگی من است؛ آیهای از آینده انسانهاست. اگر امری به آتش یک ستاره مبتلا شود، ضایع میشود؛ خدایا، نکند من در آتش جهنمی بیافتم.
برای اینکه این نتیجه گرفته شود، به مقداری دانش نیاز است؛ دانش حرکت امور در خلال آسمان: اینکه امور در خلال آسمان چگونه پایین میآید وچه خطراتی سر راهش هست.
با توجه به آیات مربوط به این موضوع، دو نوع خطر در معرض امور وجود دارد. نوع اول این است که امور در آتش بیافتند. همان طور که امور نباید در آتش بیافتند، من هم در خلال نشئات نباید در آتشهای مختلف بیافتم. وقتی یک امر پایین میآید، از جوار آتش ستارهها عبور میکند؛ خدایا، من هم باید از جوار جهنمهای مختلف عبور کنم. همان طور که یک امر نباید در آتش ستارگان بیافتد، خدایا، توفیق عطا کن که من هم در آتش جهنمهای پیش رو نیافتم.
در آیه بعد میفرماید: «رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ»؛ کسی که داخل آتش بیافتد، خوار میشود و هیچکس هم نمیتواند کمکش کند. این نتیجهای است که از امور میگیرید. یک امر وقتی پایین میآید، بی پناه است. نمیتواند به خودش کمک کند؛ دیگری هم نمیتواند او را کمک کند. اگر این امر از جوار ستارهها پایین بیاید و در آتش آنها بیفتد، ضایع میشود؛ و اگر با فاصله از ستارگان عبور کند، به خوبی پایین میآید.
نتایج تفکّر
بر اساس آیات ۱۹۱ تا ۱۹۴ آل عمران، تفکر فرآیندی است که در طی آن چند نتیجه گرفته میشود:
نتیجه اول: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً».
این آسمانها و زمین که خدا خلق کرده است، باطل نیست و اساسی دارد. این ستارگان یک مشت سنگریزه نیستند که در هوا ریخته شده باشند.
نتیجه دوم: «فقنا عذابَ النّار».
در مورد این نتیجه هم پیش از این توضیح داده شد.
نتیجه سوم: «رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ».
خدایا، اجازه نده که دچار خزی انداخته شدن در آتش جهنم شویم. برای اینکه به خزی انداخته شدن در آتش جهنم دچار نشویم، نیاز به اصلاح داریم.
نتیچه چهارم: «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیًا یُنادی لِْلإیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ اْلأَبْرارِ».
«فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا» یعنی خدایا، اشکالاتمان را اصلاح کن؛ «وَ کَفِّرْ عَنّا سَیِّئاتِنا» یعنی آن چیزهایی را که باعث میشود در آتش جهنم سقوط کنیم، از ما پاک کن؛ «وَ تَوَفَّنا مَعَ اْلأَبْرارِ»؛ ما را جزو کسانی قرار بده که از کشیده شدن به سمت آتش ستارگان آزادند.
این نتایج جالب است، در صورتی که شما با مسیر پایین آمدن یک امر و اینکه اگر زمانی که پایین میآید از جوار ماه یا زحل یا هر کدام از صورتهای فلکی عبور کند، چه اتفاقی برای آن میافتد، آشنا باشید[۱].
منظور از «یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ» خلقت ابتدایی نیست؛ بلکه منظور «نظام خلقت آسمان»، یعنی نظامی که در آسمان قرار داده شده است. شما میخواهید نتیجه بگیرید و میبینید که از آیه ۱۹۱ تا چند آیه بعد نتایج زیادی گرفته میشود که خیلی ارزشمند است. اما چرا هر کسی نمیتواند نتیجه بگیرد؟ چون آشنا نیستند؛ پس مقدمه تفکر، معلومات است. درست است که در این آیه این مقدمه گفته نشده است، اما شما باید معلومات داشته باشید تا بتوانید این نتایج را بگیرید. بدون معلومات، شخص بر چه اساسی میتواند از نگاه به آسمان نتیجه بگیرد که خدایا، مرا از آتش جهنم یا ستاره نجات بده؟ از نظر این فرد ستاره شیئی است مثل جواهر، که در حال درخشیدن است. اما اگر ستاره را یک آتش بزرگ بدانیم که جاذبه دارد و به سمت خود میکشد، با همین دانش اندک نتیجه میگیریم که «وَ کَفِّرْ عَنّا سَیِّئاتِنا»؛ چیزهایی که باعث سنگینی و سقوط من میشود را از من پاک کن؛ «وَ تَوَفَّنا مَعَ اْلأَبْرارِ»؛ مرا جزو کسانی قرار بده که آزادند از جاذبه این آتشگاهها.
این نتایجی که گرفته میشود از آسمان است و با اندکی معلومات درباره آسمانها این نتایج منطقی است؛ اما اگر این معلومات نباشد و شما ستاره را جواهر یا چراغ بدانید، این نتایج معنا ندارد. مثلا در آیه ۱۹۲ میفرماید: «رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ»؛ وقتی یک امر زیبا دارد پایین میآید، زمانی که به جوار آتش یک ستاره میرسد، درون آن میافتد و از بین میرود؛ ضایع میشود؛ به چیز دیگری تبدیل میشود. شما باید بدانید که امر از آسمان و از لابلای ستارگان پایین میآید. امر مثلا از پشت سر آسمان پایین نمیآید. پس یک دانش اولیه لازم است و سپس نتیجهگیری.
اما چرا باید از آسمان، نتیجه «اخروی» بگیریم؟ چون آسمان طبق آیه ۱۳ سوره جاثیه آیه نماست؛ میز کار آیات است؛ نمایشگاهی از آیات است. خدایا؛ تو اینها را بیهوده قرار ندادهای. بارها دیدهام که وقتی امور به نزدیکی ستارهها رسیدهاند، در دام جاذبه ستاره افتادهاند و یا نابود شدهاند یا کیفیتشان را از دست دادهاند یا به کلّی عوض شدهاند. این آیه نشئات است؛ خدایا مرا هم از آتش جهنم نجات بده: «فقنا عذاب النار». خدایا، همان طور که میخواهم امورم را از آتش ستارگان نجات دهی، مرا هم از آتش جهنم نجات بده.
نتیجه پنجم: «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِکَ».
به آسمان نگاه میکنید و میبینید آن چیزهایی که در آسمان است، به تدریج پایین میآید و برای شما تبدیل به خیرات میشود. چون آسمان، به حسب مملوّ از آیات بودن، آینهای از نشئات است، این موضوع هم آیه نشئات است. پس همان طور که وقتی میبینم یک امری دارد پایین میآید که حاکی از رزقی برای من است، خوشحال میشوم که آن را به من برسانی؛ خدایا، آن وعدههایی را که به رسولان دادی (طبق آیه ۱۹۴ آل عمران) و مربوط به نشئات بعد است، درباره ما هم تحقق بده. آنهایی که در این دنیا هست را برسان و آنهایی که مربوط به نشئات بعد است را قرار بده.
وعدهها کجا هستند؟ از کجا میآیند؟ مگر رسولان با آسمانها سر و کار داشتهاند؟ اگر کسی دانش آسمان را داشته باشد، وقتی به آسمان نگاه میکند، تعجب میکند: تمام وعدههای رسولان در آسمان هست و در حال پایین آمدن است. گویا رسولان علم به ستارگان و نزول امور در خلال ستارگان را داشتهاند و بر اساس آن صحبت کردهاند.
نتیجه ششم: «وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَهِ»
همان طور که دوست دارید یک امر زلال بماند و به شما برسد، میگویید خدایا مرا هم در خلال عبور از قیامت دچار خواری نکن: «وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَهِ». در این آیات دو «خزی» مطرح میشود: یکی در آیه ۱۹۲ که خزی افتادن در آتش جهنم است. خزی در این آیات معنای «ضایع شدن» دارد. اگر یک امر درون یک ستاره بیافتد، ضایع و نابود میشود. بار دوم در آیه ۱۹۴ خزی در قیامت، یعنی در مسیر عبور مطرح شده است.
اینها نتایج کوتاهی بود که از آیات ۱۹۱ تا ۱۹۴ سوره آل عمران گرفته شد.
چگونگی اثرگذاری ستارهها بر امور
اما چطور ستارهها بر امور اثر میگذارند، در حالی که جنس امور برزخی است؟ یک ستاره ابعاد مخلتفی دارد: ابعاد مادی، دخانی و برزخی. امری که از خلال ستارهها پایین میآید، در جاذبه و حیطهی برزخ ستارهها که قرار میگیرد، از آن اثر میگیرد. بعضی از ستارگان یا صور فلکی هستند که امر را تقویت میکنند؛ بعضی امر را ضایع میکنند؛ که این ضایع شدن امر، گاهی به صورت ضعیف شدن امر و گاهی به صورت برعکس شدن امر است. برزخ اجرام آسمانی، چه به صورت صور فلکی و چه به صورت ستارگان و چه به صورت سیارات، اثر میگذارد. حتی برزخ ستارههای دنبالهدار یا بعضی رخدادها مثل سقوط شهابهای بزرگ اثر میگذارد. کلا نظام آسمان، بسیار دقیق و اثرگذار است. ما دیدمان نسبت به آسمان شب این نیست؛ آن را صرفا زیبا میدانیم. نظام داشتن آسمان شب برای ما مطرح نیست و به آن قائل نیستیم. اثرگذاری آسمان شب برای ما اصلا مطرح نیست؛ درحالی که واقعا وجود دارد.
معلومات صحیح مقدمه تفکر در آسمانها و زمین است
تا اینجا گفتیم انسان باید ابتدا نسبت به آسمانها و زمین معلومات داشته باشد و قائل باشد که این آسمان نظام دارد و این نظام، در دست خداست. همچنین باید قائل باشد که آسمان تابلویی از آیات است و خداوند با زبان آیات در آسمان دارد با ما صحبت میکند. آسمان به حسب آیاتش آینهای از نشئات و سرانجام انسان است. آینهای از قواعد نظام خداوندی است. به واسطه آن چیزی که میبینیم، خداوند به زبان تصویر با ما صحبت میکند: آینده ما هم چنین خواهد شد.
این مسائل از منظر دانشمندی مطرح میشود که قائل به تاثیر اجرام آسمانی بر «امور» است. اما وقتی دانشمندی بر اساس علوم جدید، عبور نور از خلال ستارهها را بررسی میکند، اثر ستارهها بر «نور» را مطالعه میکند. پرتو نوری که در حال پایین آمدن است، وقتی وارد جاذبه ستارهها شود، مسیرش تغییر میکند. البته اگر با فاصله زیاد از ستاره عبور کند، اثر نمیگیرد. فیزیک امروزی به این مسأله قائل است. البته بر سر راه یک امر، تمام ستارهها نیستند؛ بلکه چند ستاره هست. پس اگر هر ستاره یک جهنم باشد، چند تا جهنم بر سر راه یک انسان هست. خدایا، آینده من هم مشابه حرکتی است که پرتو نور از خلال ستارهها دارد؛ نکند من هم به جهنم نزدیک شوم.
همان طور که میگوییم ستارگان جاذبه دارند، درباره جهنم داریم: «إِنَّ عَذابَها کانَ غَرامًا[۲]»؛ میآید و میگیرد. همچنین در خلال نشئات هم بهشتهای «نُزُلی» داریم و هم جهنمهای «نُزُلی»[۳]. یعنی جلو میآیند و فرد را در بر میگیرند و به سمت خود میکشند. تقریبا همان رفتاری که جاذبه ستارگان دارد، درباره بهشتها و جهنمها هم وجود دارد. وقتی در جاذبه اربعین قرار میگیرید، به آن سمت کشیده میشوید. همین طور وقتی در جمع خوبان قرار میگیرید، شما را میکشد. خدایا، مسیر ما را موظبت کن تا در خلال زندگی دچار مشکل نشویم.
چرا این نتایج را ما نمیتوانیم بگیریم؟! مگر ما مؤمن نیستیم؟ به صرف نگاه کردن به آسمان، این نتایج گرفته نمیشود. چون ما در این موضوع جزو عوام هستیم و عالم نیستیم. ما با علوم مربوط به آن آشنا نیستیم. در هر دانشی، وقتی شما عالم باشید، از یک دستاورد به وجد میآیید و دیگران فقط با تحیّر نگاه میکنند و حداکثر زیبایی میبینند. ما وقتی به آسمان نگاه میکنیم، تعدادی ستاره زیبا میبینیم. ما حتی صور فلکی را دنبال نمیکنیم؛ چه برسد به خاصیت صور فلکی و اجرام سماوی. پس باید معلوماتی باشد که به حسب آن این نتایج گرفته شود. قسمت عمده نتایج هم اخروی است. اگر بخواهیم نتایج را در قبال مقولات آینده بگیریم، باید ظاهر آسمان را ببینیم و با معلوماتش آشنا باشیم. همچنین باید در آسمان قائل به نظام باشیم و قائل به این که خدایی در آسمان وجود دارد. باید قایل باشیم به این که اینها آیه هستند و ایمان به آیات موجود در آسمانها و زمین داشته باشیم. اینها مقدمه است؛ و اینکه این چیزی که در آسمان هست، به شدت نظم و نظام دارد. ما وقتی میگوییم که آسمان نظم و نظام دارد، جاهلانه است و به حسب شنیدههای ما از مؤمنان است. معلومات این نظم و نظام را نداریم و آن را خودمان تجربه نکردهایم؛ پس اگر میگوییم «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً»، به حسب علم و تجربه نیست؛ بلکه به حسب یک ایمان بسیار اجمالی است و این جواب نمیدهد. پس شما باید به حسب علم تأثیر ستاگان بر امور، آشنا باشید که الان چه دارد واقع میشود و سپس به حسب نگاه آیاتی، نتایج اخروی بگیرید. چه در قبال این که الان چه دارد در آسمان واقع میشود و چه در قبال آینده، باید قایل به نظام باشید، یعنی همان ذکر الله. خدایا، کل این آسمان محضر توست.
یک مثال ساده مطرح کنیم. پادشاه نشسته است و شطرنج بازی میکند. شما نمیگویید که عناصر شطرنج خودشان این طرف و آن طرف رفتند؛ بلکه میگویید صفحه شطرنجی در محضر پادشاه گذاشته شده و پادشاه دارد کار میکند. حداقل این اعتقاد را در قبال صفحه ستارگان در پیشگاه خدا داشته باشیم. چطور حرکت یک عنصر در صفحه شطرنج این فکر را پر رنگ میکند که یک قوه عاقله پشتوانه آن است؛ در آسمان ستارگان هم حتما قوه عاقلهای وجود دارد. این قوه عاقله را به خدا نسبت میدهیم: ذکر الله؛ صفحه ستارگان در محضر خدا. حالا در نظر بگیرید که پادشاه به وزرا و مسؤولان میگوید هر طور در صفحه شطرنج، مهرهها را حرکت دادم، کارها را همان طور انجام دهید. گاهی در ادارهها، وقتی یک مسؤول دستوری مینویسد، حتی رنگ نوشته او برای کارمندان قدیمی معنای مشخصی دارد و باید اثر داده شود. ای کاش به صفحه ستارگان، حداقل به اندازه صفحه شطرنج اعتقاد داشتیم. ای کاش میگفتیم که هر حرکتی در آسمان ستارگان حساب دارد.
آیه ۸ سوره روم
خداوند در آیه ۸ روم میفرماید: «أ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فی أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی …»؛ خداوند در این آیه میفرماید که آیا اینها درون خودشان فکر نمیکنند که این چیز که خداوند قرار داده، نظام خلقتش چگونه است؟ صحبت از خلقت اولیه نیست. بلکه آنچه هست، اولا دقیقا طبق ساختار نظاممند خدایی (بِالْحَقِّ) است و ثانیا یک سرآمدی دارد (وَ أَجَلٍ مُسَمًّی). این وضعیت فعلی است. نتیجه اخروی هم در ادامه آیه آمده است (طبق سوره آل عمران باید نتیجه اخروی بگیرید): «وَ إِنَّ کَثیرًا مِنَ النّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَکافِرُونَ». معنای این آیه چیست؟ برای اینکه معنای این آیه مشخص شود، باز هم مثالی در قالب یک امر که پایین میآید، مطرح میکنیم.
امر چگونه از آسمان پایین میآید؟ وقتی امور در عوالم پایین میآید، تا وقتی در عرش است، از جنس «نور علم» است و هنوز شکل برزخی به خودش نگرفته است؛ اما وقتی درون آسمانها میآید، از جنس اَشکال در آسمانها میشود. چیزی که شما در خواب میبینید، از جنس اشکال در آسمانهاست. هر خوابی که شما میبینید، اگر زلال باشد[۴]، یک تصویر برزخی است؛ مشتی معلومات در قالب یک شکل است. خوابهای زلال شما یک تصویر برزخی است. مثلا شما در خواب میبینید که یک کامیون برنج آمد و بارش را جلوی شما خالی کرد؛ فردای آن روز مقدار زیادی پول به شما میرسد. چه ماجرایی واقع شده است؟ امری که در علم عرشی خدا بود، در آسمانها آمد و تبدیل به شکل برزخی امر شد و آسمان به آسمان که پایین آمد، شکلش تغییر کرد و به شکل زمینی نزدیکتر شد. وقتی به آسمان ستارگان میرسد، اصطلاحا به آن «امرِ مادی» میگوییم. آنجا خود صحنهای که فردا چگونه پول زیادی به شما میرسد را میبینید. افرادی بودهاند که در خواب، امر مادی را میدیدند. یعنی وقتی که میخوابیدند، در خواب میآمدند در افق امر مادی. در این صورت آنچه فرد میبیند، به همان صورت واقع میشود و به تعبیر نیاز ندارد. اما اگر فرد در خواب، در ارتفاعات بالاتر باشد، خیلی فرق دارد و به معبّر نیاز دارد.
پس امر در آسمانها شکل میگیرد. در قرآن هم منظور از امر در خیلی از موارد، امر در آسمانها است؛ یعنی حالتی که امور در قالب شکل درآمدهاند. امر آسمان به آسمان پایین میآید، تا به آسمان ستارگان میرسد. در آسمان ستارگان، بعضی از اجرام آسمانی هستند که در پهنه بزرگی، موضوعات را تحت تأثیر قرار میدهند. مثلا دو عنصر در آسمان ستارگان قرار داده شده که کلّ آسمانهای هفتگانه را تحت تاثیر قرار میدهند؛ خورشید و ماه. این تاثیرگذاری در سوره نوح (آیات ۱۵ و ۱۶) مطرح شده است.
خورشید به چه صورت بر امور تاثیر میگذارد؟ اموری که وارد آسمانهای هفتگانه میشود، در نور خورشید قرار میگیرد و مراقبت میشود و پایین میآید. با وجود این مراقبت، این وضعیت وجود دارد. نور ماه هم همین طور است. خورشید و ماه، دو تاست؛ به حسب یک «دو» که در عالم قرار داده شده است. هر دو تاثیر «رحمت» بر امور دارند. به حسب دو عنصری که بر مجموعه تاثیر رحمت دارند: «الرّحمن الرّحیم». خداوند نظام را نظام الرّحمن الرّحیم قرار داده است. لذا میفرماید بگویید بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ یعنی از خدا اجازه میخواهم، تا وارد نظام الرّحمن الرّحیم شوم. نظام الرحمن الرحیم یعنی این دو اسم، در کلّ پهنه جریان دارد و به دو صورت الرحمن و الرحیم همه چیز را تحت تاثیر قرار میدهد. در آسمانهای هفتگانه و زمین، بروز الرحمن و الرحیم به صورت نور خورشید و ماه است. امری که در حال پایین آمدن است، فقط وقتی در جوار یک ستاره است، تاثیر منفی یا مثبت روی آن گذاشته میشود؛ اما در کل پهنه در نور ماه و خورشید پایین میآید. پس یک امر که از ارتفاع پایین میآید، به حسب ناظر زمینی از جوار چند ستاره معدود عبور میکند که اینجا علم نجوم کهن، کمک میکند.
امری که پایین میآید، میآید تا به افراد یا اشیائی برسد؛ پس سرآمدی دارد: «أَجَلٍ مُسَمًّی». امر درون یک نظامی دارد پایین میآید که این نظام خداوندی است. اگر یک تعدادی آهنربا را به صورت اتفاقی روی زمین پخش کنید، اگر یک قطعه آهن بخواهد از میان آنها عبور کند، سرانجامش به وضعیت اتفاقی آهنرباها بستگی دارد؛ پس حرکتهای بعدی هم اتفاقی است. بازی منچ یا مار و پله هم اتفاقی است و نظامی ندارد؛ اتفاق بر آن حاکم است. اما عبور کردن امور از لابلای ستارهها مانند بازی منچ و مار و پله نیست؛ مثل عبور یک قطعه آهن از خلال یک تعداد آهنربای اتفاقی نیست. چینش ستارگان در آسمانها نظام دارد و به این نظام «الحق» گفته میشود.
پس در تفکر در آسمانها این دو موضوع مهم است: اولا نظامی هست؛ ثانیا امور پایین میآیند که به مقصدی برسند. این طور نیست که امور، در این نظام بسیار متقن، سرگردان باشند. امور به قصدی و به سوی مقصدی میروند. پس دو مقوله «الحق» و «اجل مسمی» پر اهمیت است. اگر در آسمان این گونه است که هیچ امری در آسمانها رها نیست، به حسب آیه ۱۳ جاثیه این موضوع آیه است. خدایا، پس من هم در نظام تو رها نیستم. اگر هر امری، باید به جایی وصل شود، یعنی خدایا، من هم باید به جایی وصل شوم؛ پس من رها نیستم. من به کجا باید وصل شوم؟ من آورده شدهام؛ از خلال اجرام نشئاتی باید عبور کنم و به جایی برسم؛ اما: «وَ إِنَّ کَثیرًا مِنَ النّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَکافِرُونَ».
اجل نهایی که خدا برای انسانها قرار داده، لقاء رب است. همان طور که امر سرآمدش لقاء شخص است، سرآمد انسان هم لقاء ربّ است. لقاء امور برای من است و من برای رب. امور در خلال آسمان عبور میکند و به من میرسد. هیچ امری از من نیست که به من نرسد. تمام امور من وارد آسمانهای هفتگانه میشود و از خلال آسمان عبور میکند و به من میرسد. خدایا، من هم در خلال نشئات، رها و سرگردان نیستم. تو مرا عبور میدهی و در جایی من باید به محضر تو برسم. پس تفکر در آسمانها و زمین، فرآیندی است که این ثمرات را دارد.
مقدمهای درباره علم نجوم
نجوم، یک علم خدایی است. اصلا خدا طبق آیه ۱۶ سوره نحل، دانش نجوم را گذاشته است برای هدایت: «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ». چند آیه وجود دارد درباره اینکه اساس پرداختن به ستارگان درست است. طبق آیه ۸۸ سوره صافات که مربوط به دوران جوانی ابراهیم(ع) است، زمانی که ایشان میخواهد بتها را بشکند و قبل از شکستن بتها دارد ستارگان را نگاه میکند. رفتار عمومی مردم آن زمان، پرداختن به علم نجوم بوده است. ابراهیم(ع) از طریق نجوم دارد آیندهها را نگاه میکند، تا اینکه به ماجرای امام حسین(ع) میرسد که هنوز واقع نشده است و حدودا ۲۶۰۰ سال بعد از ابراهیم(ع) میخواهد واقع شود. امر ماجرای امام حسین(ع) دارد پایین میآید و او در آسمان این امر را میبیند.
در ماجرای ستارگان علوم مختلفی وجود دارد: دانش امر و دانش نظم. ممکن است کسی از چینش ستارگان صحنهها را مطالعه کند و کاری به امور نداشته باشد. به این که امر از کجا پایین میآید کاری نداشته باشد. شاید ابراهیم(ع) در آیه ۸۸ صافات به این شکل ستارگان را مطالعه میکرد و با چینش ستارگان کار داشت. بعضیها امور را دنبال میکنند و بعضی هم تلفیقی از این دو را دنبال میکنند؛ تلفیقی از نظم ستارگان و امور در خلال ستارگان. پس در هر حال، اصل علم نجوم ممدوح است و از این طریق تا آیندههای دور را میشود نگاه کرد.
مثلا آیه ۹ سوره سبأ[۵]، در این راستاست که چرا کفار از طریق آسمان و زمین آیندهها و گذشتهها را مطالعه و نظاره نمیکنند؛ یعنی باید نظاره کنند. اگر خدا درباره کفّار میفرماید، یعنی تا این حد راه باز است؛ یعنی هُدًی للنّاس. یعنی خدا موضوعِ «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ» را تا حدی پایین آورده که هُدًی للناس باشد، نه «هُدًی للمتقین» یا «هُدًی لاولی الالباب». آن قدر خداوند در دسترس و در معرض قرار داده که حتی کافر هم میتواند مطالعه کند.
البته دانش نجوم در خلال زمان دچار تغییرات شد، که در آینده مطرح خواهیم کرد؛ اما قابل استفاده است و باید روی آن کار کرد.
علم نجوم را زیر مجموعه علوم غریبه به حساب میآورند. خود علم نجوم دستهبندیهای فرعی دارد. یکی از شاخههای فرعی نجوم، علم نظم ستارگان و یکی دیگر، علم امور در خلال ستارگان است. شاخههای فرعی دیگری هم دارد.
موضوع حاشیهای: قطرهای آسمانها و زمین
یکی از موضوعات جالبی که قرآن درباره آسمانها و زمین در سوره الرّحمن مطرح میکند، بحث «اقطار السماوات و الارض» است. خداوند در آیه ۳۳ سوره الرحمن میفرماید: «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ اْلإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاّ بِسُلْطانٍ»؛ اگر میتوانید در قطرهای آسمانها و زمین نفوذ کنید. فقط با سلطان میتوانید این کار را بکنید! اما این قطرها چیستند؟ از آیه ۳۵ به نظر میرسد ورود از طریق مرکز ستارهها میسر است: «یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ»؛ اگر بخواهید وارد شوید، ما شرارههایی از آهن گداخته و مس، بر سر شما ارسال میکنیم. کجای آسمانها شرارههایی از آهن و مس وجود دارد؟ در مرکز ستارهها؟ یا ابرها؟ یا … از این آیه بر میآید که راه حرکت به سوی اقطار آسمانها و زمین از مرکز ستارههاست، که شرارههای آهن و مس آنجا هستند.
طبق قرآن ما هشت آسمان داریم: هفت آسمان برزخی و آسمان دخان و مادی؛ که زینت آسمان اول برزخی هستند. در این آیات صحبت از اقطار آسمانها و زمین است. این موضوع میتواند منشأ معلومات زیادی شود. راه نفوذ به اینها چیست؟
قطر یک شیء یعنی یک جا بایستید و عمیقترین و دورترین جای آن طرف آن را بخواهید ببینید؛ این میشود قطر. اگر شما بخواهید به آسمانهای هفتگانه وارد شوید و به اعماق آسمانها برسید، راه ورود از مرکز ستارگان است. سلطان یعنی سفینهای که با آن بتوانید داخل خورشید و به سمت مرکز خورشید بروید و از مرکز خورشید به سمت اقطار آسمانها بروید؛ یا دستگاهی که با آن به سمت مرکز زمین و از آن طریق به سمت اقطار زمین بروید. به این ترتیب، باب مقولات جدیدی در علم باز میشود که الان حتی سرنخ آنها هم در علم جدید مطرح نیست. در علم جدید نه آسمانهای هفتگانه مطرح است، نه اقطار آنها، و نه راه نفوذ به آنها. اما این موضوعات در این آیات مطرح میشود. از طریق نوعی تکنولوژی باید وارد ستارگان شوید که حرارت شدید مرکز ستاره به شما آسیب نزند. این آیات سرنخ تکنولوژی است؛ پس شدنی است و باید چنین دستگاهی ساخت. اگر وارد شوید، از این مقوله سر در میآورید. این موضوع میتواند در علوم امروز منشأ علوم و تکنولوژی شود.
مثلا در فیزیک جدید میگویند که آهن در ستارهها تولید میشود؛ اما در باره مس شک دارند. در این آیه صحبت از شرارههای های آهن و مس شده است؛ جریانات داخل ستارهای. انسان برای رفتن به مرکز ستاره، باید با این جریانات مواجه شود.
وقتی یک ستاره را نگاه میکنید، بیرون آن جریاناتی هست؛ مانند امواج الکترومغناطیس و شرارههایی که از سطح ستاره بلند میشود و دوباره روی سطح آن میریزد. اینها جریانات بیرونی است. اما جریانات درونی هم وجود دارد که باید در مورد آن تحقیق شود.
پس در سوره الرحمن راه حرکت به سمت مرکز آسمانها مطرح میشود. سوره بعد از الرحمن، سوره واقعه است. در سوره واقعه، بحث «مواقع النجوم[۶]» که درباره خروج از آسمان ستارگان است، مطرح شده است. احتمالا بحث «سیاهچاله» در قرآن، با عنوان مواقع النجوم آمده باشد.
[۱] ـ این اثرات مطالعه شده است و تقویمهای فلکی و نجومی را بر این اساس نوشتهاند. مثلا در تهران، انتشارات اقبال از چند دهه قبل از انقلاب اسلامی ایران، هر سال تقویم نجومی خود را منتشر میکند. در این محاسبات مشخص میکنند که به عنوان مثال در چه ساعاتی مناسب است که معامله کنید و در چه ساعاتی نباید معامله نکنید. برای ازدواج و سفر و امور دیگر هم زمان مناسب مطرح شده است.
[۲] ـ فرقان: ۶۵
[۳] ـ مانند بهشت و جهنم در این آیات سوره کهف:
[الکهف۱۰۲ ] ص۳۰۴ – أَ فَحَسِبَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبادی مِنْ دُونی أَوْلِیاءَ إِنّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرینَ نُزُلاً
[الکهف۱۰۷ ] ص۳۰۴ – إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً
[۴] ـ در بعضی خوابها لایههایی از دخان روی تصویر برزخی میافتد و خواب مخدوش میشود. معبّر اول باید لایههای دخانی را کنار بزند تا خواب خالص را بتواند تعبیر کند.
[۵] ـ [سبأ۹ ] ص۴۲۹ – أَ فَلَمْ یَرَوْا إِلی ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ اْلأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفًا مِنَ السَّماءِ إِنَّ فی ذلِکَ َلآیَهً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنیبٍ
[۶]ـ فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ (واقعه: ۷۴ و ۷۵)