مسیر امور تا رسیدن به زمین
طبق سوره نوح(ع)، نور خورشید هفت آسمان را پر میکند. وقتی که امور به سمت آسمانها میآیند، در مسیر خورشید و به سمت خورشید میآیند. به خورشید که میرسند، خورشید آنها را منعکس میکند به سمت سیارات و سیارات امور را به سمت زمین منعکس میکنند. برای همین، زمان امور در طی سال تغییر میکند و همچنین تأثیری که بر امور گذاشته میشود از سیارات گرفته میشود. این موضوع باید بیشتر بررسی شود. خورشید درک ندارد و این نظمی است که خداوند قرار داده که امور به سمت خورشید بیایند. خورشید امور را منعکس میکند و برای خودش نگه نمیدارد؛ آنها را منعکس میکند به سمت سیارات، سپس از سیارات به سمت زمین منعکس میشوند.
این که زمین محور کائنات است، در اصل درست است. آن چیزی که در ماجرای ستارگان میبینیم که زمین یکی از اجرام، از بین بسیار است، حقیقت آسمان نیست. اینکه کجا حقیقت غلبه دارد و کجا ظاهر، جای بحث دارد. حقیقت این است که زمین مقصد امور است[۱]. خداوند برای هدایت امور به سمت زمین، مکانیزمی قرار داده است. ما معمولا وقتی میگوییم آسمان، فقط اجرام آسمان اول را مد نظر داریم، آن هم اجرامی که زینت مادی آسمان اول هستند؛ حتی زینت دخانی را لحاظ نمیکنیم، چه برسد به آسمانهای بالاتر. خداوند برای خورشید ابعاد مختلفی قرار داده است. نور مادی خورشید تقریبا فقط منظومه شمسی را روشن میکند؛ اما نور برزخی خورشید هفت آسمان را پر میکند. موقعیت برزخی خورشید با موقعیت مادی خورشید، خیلی تفاوت دارد. جالب است که طبق آیات قرآن، در آسمانها صبحگاه و شامگاه وجود دارد. اموات با صبحگاه و شامگاه مواجه هستند و این به حسب نور خورشید است. نور کم میشود در غروب. آنها هم روز و شب دارند، ولی شب آنها کاملا تاریک نیست؛ شبیه به چند دقیقه مانده به غروب است.
رابطه امور با اجرام آسمانی
امور از بالای آسمانها وارد آسمانها میشوند. از بالای آسمان هفتم که وارد میشوند، چون آسمان هفتم فضای رحمت است، کسی تعیین نمیکند که چند امر پایین بیاید. اهالی آسمان هفتم، به حسب صفت رحمت، تا جایی که بتوانند امور را جاری میکنند. اهالی آسمان هفتم که بر لب چشمه کافور هستند، شلنگ امور و خیرات را به سمت مردم میگیرند و مدام جاری میکنند و هر چقدر بتوانند این کار را انجام میدهند؛ تا اینکه این امور به موقعیت شب قدر میآید. آنجا گمرکی وجود دارد و امام هر زمان تعیین میکنند که چه مقدار از امور پایین برود و چقدر پایین نرود.
این مربوط به آسمانهای بالاست. پس از آن، امور آسمان به آسمان پایین میآیند و مثل خط تولید یک دستگاه، در هر آسمان چیزهایی به آنها تعلق میگیرد. یک ریل را در نظر بگیرید؛ هر چقدر جلوتر میآیید یک چیزی بر آن سوار میشود تا در نهایت تبدیل به یک تلویزیون کامل میشود. اموری هم که در آسمانها پایین میآیند، چنین حالتی دارند.
آسمان به آسمان جرم و محدودیت به امر داده میشود. اگر امر محدودتر نشود، اصلا پایین نمیآید. مثلا اگر امور تقدیر نشوند، اصلا پایین نمیآیند؛ با حالت بی نهایت اصلا نمیتوانند پایین بیایند. چون آسمانهای پایین محل بینهایتها و عیون نیست. نزدیکترین عینی که در آسمانها وجود دارد، همین «عین کافور» در آسمان هفتم است. در نشئات اولین عین، «عینان نضّاختان» در سرزمین ظهور است[۲]. نزدیکترین چشمه عوالمی، عین کافور است که در آیات ۵ و ۶ سوره انسان از آن صحبت شده است و نزدیکترین عین عوالمی، عینان نضاختان، یعنی چشمههای جوشان است که در بهشتهای ظهور قرار دارد و مربوط به سیصد سال ابتدای ظهور نیست؛ بلکه متعلق به زمانهای بعد از آن است. چون وقتی مانند آب یک رودخانه یا چشمه، یکپارچه است، نمیتواند به همان صورت پایین بیاید؛ بلکه باید قوانین عوض شود و یا وقتی به سمت عمق میآید باید تقطیع شود. به صورت یکپارچه نمیتواند پایین بیاید؛ باید تقطیع بشود و به اجزای زیادی تقسیم شود تا بتواند پایین بیاید؛ یعنی باید محدودیت به آن تعلق بگیرد.
اما مسیر پایین آمدن امور، مسیر نور خورشید است. در آسمان ستارگان، خورشیدهای زیادی هست؛ اما آنها خنثی هستند و نور برزخی ندارند. آنها فقط نور مادی دارند. اگر از جنبه برزخی نور داشته باشند، نورشان رفت و برگشت دارد؛ یعنی در مسیر رفت روشن میکند و در همان مسیر جاذبه دارد و میکشاند. اگر این طور باشد، امور به سمت ستارههای مختلف میروند و متفرق میشوند. اگر مخلوقاتی در اطراف یک ستاره، یعنی در سیارات پیرامون یک ستاره وجود داشته باشند، آن ستاره باید نور برزخی هم داشته باشد تا امور مخلوقات آنجا از طریق جاذبه نور آن ستاره بیاید و از طریق سیارات توزیع شود.
به هر حال آن
چیزی که به زمین ربط دارد و در سوره نوح هم مطرح شده، این است که نور خورشید، هفت
آسمان را پر و روشن میکند. پس امور در مسیر جاذبه نور برزخی خورشید و به سمت
خورشید پایین میآیند. به این ترتیب خورشید مانند یک بنکداری میشود که همه چیز ابتدا
باید به آنجا برود و از آنجا توزیع شود. کل نظام خورشید و سیارات و … را شما
آینههای امور در نظر بگیرید؛ نه افراد عامل امور. یک آینهکاری که کسی آن را چیده؛
با حساب و کتاب هم چیده است. خود آینه، فاعل نیست. امور هم به خورشید میخورد و
پخش میشود. خورشید آینه است؛ یک شیء است؛ فاعل نیست. اگرچه همه امور به خورشید میخورد
و برمیگردد به سمت سیارات و از آنجا میآید به سمت زمین؛ اما همه اینها اشیاء
هستند. آینههایی با رنگهای مختلف هستند، که رنگ و حالاتشان تغییر میکند؛ با این
حال شیءاند و فرد نیستند. این در نگاه توحیدی به نجوم جالب است. اینها فرد نیستند؛
شیء هستند و یک کسی این نظم و تغییر حالات را برای آنها قرار داده است.
[۱] ـ مقصد امور اهل زمین، زمین است.
[۲] ـ [الرحمن۶۶ ] ص۵۳۳ – فیهِما عَیْنانِ نَضّاخَتانِ
با سلام. مطالب بسیار آموزنده و البته زیبایی بود.
سپاسگزارم.