یکی از بحثهای جالب مربوط به آسمان، بحث حفاظت از آسمانها است. حفظ آسمانها بهخصوص از شیاطین و دیگر اجنه، شاید اول ضرورت نداشت. اما هر چقدر در زمان جلو آمدیم، ضرورت آن بیشتر شد. ضرورت آن بیشتر بهخاطر وحی بود. اگر بحث وحی نبود، شاید مشکلی نمیبود اگر شیاطین همۀ آسمان را هم میرفتند. اما چون بحث وحی پیش میآید، کمی ماجرا عوض میشود. چیزی که در ذهن ما هست این است که آسمانهای مثلاً بالاتر حفاظت میشوند، اما احتمال دارد که آسمانهای مثلاً اول، دوم یا سوم حفاظت نشده باشند. معمولاً در ذهن مسلمانها یک چنین چیزهایی هست؛ البته بسیار هم گنگ. این موضوع را بررسی کنیم که در قرآن ماجرا به چه شکل است.
برای بحث حفاظت از آسمانها واژههای مختلفی بررسی شد. یکی واژۀ «سماء» به معنای آسمان بود. همچنین «شهاب»، «حفظ» و «سمع»؛ این چهار واژه کار شده است. و البته حداقل باید سه واژۀ «وحی»، «نَزَلَ» و «شَدَدَ» هم کار و بررسی شوند. به نظر میرسد که با توجه به آن چهار واژه، عمدۀ آیات لحاظ شده است. با این حال باید واژههای وحی، نَزَلَ، شَدَدَ و احیاناً واژههای دیگر هم نگاه شوند که شاید یک یا دو آیۀ دیگر به این مجموعه اضافه شود.
حفاظت از آسمان را در دو یا سه قسمت بررسی کنیم. در یک قسمت، حفاظت از آسمانهای دوم و بالاتر از شیاطین را بررسی کنیم. بعد ببینیم آیا میتوانیم رگههایی پیدا کنیم که در آسمان اول یا بالاهای آسمان اول اثری از حفاظت باشد یا نه؟ ممکن است در جایی از آسمانِ ستارگان به این بزرگی، حفاظتی باشد؟ یا نه، اصلاً هیچ جای آسمان اول حفاظت ندارد؛ این را هم بررسی کنیم.
شاید بفرمایید که چرا حفاظت باشد؟ شیاطین و دیگر اجنّه که دخانی هستند، برای چه حفاظت از دست آنها مطرح است؟ به این سوال در خلال بحث میپردازیم. فقط عجالتاً بگوییم که شیاطین و اجنّه دخانی هستند. اما دخانیها، برزخیها را میبینند. این جالب است دخانیها، برزخیها را میبینند. با چشمِ دخانی برزخ دیده میشود. افرادِ در برزخ، عذابهای در برزخ و رفتوآمدها دیده میشوند. وقتی دیده میشوند، شیاطین و اجنّه میتوانند با طلسمات اذیت کنند. بعضی وقتها اهل برزخ شکایت میکردند: خدایا! شیاطین به سوی ما سنگ میاندازند و با سنگپراکنی ما را اذیت میکنند. مدتها شکایت داشتند تا اینکه خداوند حائل بین اجنه و برزخ ایجاد میکند. وقتی برزخ را میبینند، گوش هم کار میکند. همانطور که چشمِ دخانی در برزخ اثر دارد، یعنی برزخ را میبیند، گوشِ دخانی هم میشنود. پس موضوع این نیست که درون برزخ، در آسمان برزخی میروند. موضوع این است که میتوانند ببینند، میتوانند بشنوند و میتوانند به صورتهای مختلف مزاحمت ایجاد کنند.
به این خاطر نیاز به حفاظت هست. بهخصوص زمانی که وحی مطرح شود، ملائکی میخواهند برای وحی پایین بیایند. مثلاً ملائک میخواهند بر مریم(سلاماللهعلیها) وحی بیاورند. ایشان هم مُحدَّث بودند. خیلیها در تاریخ مُحدَّث بودند، ایشان یک نمونۀ بارزش است که خداوند ماجرای ایشان را در قرآن ذکر میکند. خب وحیای که میخواهند بیاورند، اگر بخواهد شنیده شود و بعد بخواهد بدلش ساخته شود چه؟ اگر ملائکِ وحی را با اذیت پس بزنند، خودشان به جای آنها بیایند و بخواهند چیزی را القاء کنند که ما مَلک وحی هستیم، در این صورتها یک مقدار مسئله پیدا میکند. حالا وقتی که برای فردی مطرح است زیاد مشکل نیست، میگوییم نهایتاً یک نفر مشکل پیدا میکند. اما وقتی صحبت از نزول تورات است، صحبت از نزول انجیل است و یا نزول تدریجی آیات قرآن که این از همه شدیدتر میشود، بارها و بارها باید مَلَک وحی بیاید و قرآن را چند آیه چند آیه نازل کند که به همان چند آیه هم طبق خود قرآن سوره گفته میشود. خب اگر قرار باشد که حتی یک دفعه هم شیاطین بتوانند اذیت کنند یا به هر صورتی اخلال کنند، اعتبار قرآن زیر سؤال میرود. صحیح بودنِ قرآن، بدون خدشه بودنِ قرآن زیر سؤال میرود. به این خاطر ماجرا باید خیلی حساس باشد.
قسمت ابتدای بحث را حفظ آسمانهای دوم و بالاتر از شیاطین در نظر گرفتیم. ما هنوز آیهای در این زمینه پیدا نکردهایم، اما میدانیم که کلاً به آسمانِ حفاظت شده در قرآن «سقفِ محفوظ» گفته میشود. طبق آیۀ ۳۲ سورهی انبیاء ﴿وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً﴾[۱] خداوند آسمان را یک سقف حفاظت شده از دست شیاطین و دیگر اجنه قرار داده است و این سقفِ محفوظ، توسط الله حفاظت میشود. یعنی حفظ آسمانها و زمین توسط الله است. طبق آیۀ ۲۵۵ سورهی بقره، آیۀ اول از آیه الکرسی، که خداوند میفرماید: ﴿وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما﴾[۲]، وقتی میفرماید: ﴿حِفْظُهُما﴾، «هما» یعنی «دو تا»، آن دو را خدا حفظ میکند و از حفظ آنها خسته نمیشود. وقتی گفته میشود ﴿حِفْظُهُما﴾، یعنی به کرسی برنمیگردد. آن دو هم به آسمانها و زمین برمیگردد. پس در اینجا حفظ آسمانها و زمین مد نظر است که دست خدا است و خداوند هم از این موضوع خسته نمیشود. پس در این قسمت ما آیهای برای اینکه صرفاً آسمانهای بالاتر حفظ میشوند، پیدا نکردیم. اینکه از زمان ولادت عیسی(علیهالسلام) آسمانهای دوم و بالاتر از دست شیاطین حفظ میشوند، در حدیث وجود دارد. چه برای این مطلب و چه برای آسمانهای بالاتر در حدیث مطلب داریم. این عنوان را به این خاطر نوشتیم که در حدیث، مطلب وجود دارد. اما هنوز قرآنیِ آن را پیدا نکردیم.
از زمان عیسی(علیهالسلام) ماجرا کمی فرق میکند. از اینجای بحث، ماجرا مقداری حساس میشود. در ابتدا مطرح کنیم که چهار آیه داریم که حاکی از این بحثِ جالب است. هر وقت که خداوند میخواهد از حفظ آسمانها صحبت کند از تزیین آسمان به ستارگان صحبت میکند مثلاً در آیات ۱۶و۱۷ سورهی حجر میفرماید ﴿وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنَّاها لِلنَّاظِرینَ﴾[۳] خداوند در آسمان دو چیز قرار داده است، ﴿بُرُوجاً﴾ (برجها) سپس ﴿زَیَّنَّاها﴾، بعد میفرماید که ﴿وَ حَفِظْناها﴾[۴]. شاید مشکلی نباشد اگر بگوییم که اینها اتفاقی به این شکل چیده شده است و هم زمان بوده است. اما اگر از نظر زمانی به دنبال هم بگیریم، طبق زمان ابتدا برجها در آسمان قرار داده شدهاند، سپس به وسیلۀ ستارگان تزیین شدهاند و بعد از مدتی حفظ آسمانها واقع شده است. آیا این نظریۀ دوم میتواند اعمال شود؟ درست است؟ غلط است؟ میگوییم خب بیینیم در آیات دیگر خداوند چه میفرماید؟
در سورۀ صافات آیات ۶و۷ میفرماید ﴿إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَهٍ الْکَواکِبِ﴾، ﴿وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ﴾[۵] باز حفظ را متأخر بر زینت به وسیلۀ ستارگان مطرح میکند. بعدی در آیۀ ۱۲ سورهی فصلت ﴿وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابیحَ وَ حِفْظاً﴾[۶]. پس میبینیم تا اینجا سه بار این طور صحبت شده است که بدون استثناء ابتدا تزیین آسمان دنیا به ستارگان، بعد حفظ آنها مطرح شده است. بالاخره دفعۀ چهارم در آیۀ ۵ سورهی مُلک خداوند میفرماید: ﴿وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابیحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطینِ﴾[۷]. این موضوع جالب است که در چهار باری که این بحث آمده است، هر چهار بار ابتدا تزیین آسمان دنیا به ستارگان مطرح شده است، بعد حفاظت از آسمانها. پس از ابتدا آسمان دنیا حفاظت نشده است. منظور از آسمانِ دنیا هم آسمانِ اولِ برزخی است. این هم جالب است که طبق این مجموعه آیات، حفاظت به آسمان دنیا کشیده شده است و آن هم چون بعد از ایجاد ستارگان مطرح میشود به معنای حفاظت درون آسمان ستارگان است. در حالی که ما طبق فکر سنتیمان حفاظت را صرفاً در محدودۀ برزخ میپنداریم. در این چهار آیه خدا ماجرای دیگری را میفرماید. خدا حفاظت در فضای ستارگان کشیده است. تا چه حدی کشیده است؟ ماجرا چیست؟ این را میخواهیم دنبال کنیم.
تقریباً میشود گفت که همه جای حجم آسمانِ ستارگان با حجم آسمانِ دخانی ارتباط دارد. یک مرز مشخص دو بُعدی ندارد. همۀ این حجم با همدیگر ارتباط دارند. دو حجم تودرتو هستند و همزمان با آسمان دنیا به صورت حجمی درون هم هستند. سه حجم تودرتو هستند، جدا نیستند. ممکن است در چند جا دریچههایی هم نسبت به هم داشته باشند. مثلاً اگر کسی بخواهد از درونِ مادی به درونِ دخان برود، دریچههای خاصی باشد. یا اگر بخواهد از دخان به درون آسمان دنیا که برزخی است برود، مثلاً دریچههایی باشد. اما منطقۀ مشترکشان بسیار زیاد است، چون حجم است. دو تا سطح نیستند که خط مرزیشان مشخص باشد.
هم شیاطین بالا میرفتند و هم جنّیها. حداقل دوبار در قرآن ماجرای روایتگری از زبانِ جن آمده است. یک بار در سورۀ جن است که اجنّه آمدند و با قرآن مواجه شدند، تعجب میکنند که این چه کتابی است؟ چه ماجرایی است؟ قسمتی از صحبتشان که در آیۀ ۹ است، میگویند ﴿وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً ﴾[۸] قبلاً ما جنیان ـ اجنّه دارند صحبت میکنند نه شیاطین ـ درون آسمان میرفتیم و برای شنیدن صدای ملائک به کمین مینشستیم. اما الآن راه به روی ما بسته شده است. وقتی این طور میگویند یعنی یک قبل وجود دارد و یک الآن. یک وضعیت قبلیای وجود دارد، یک وضعیت فعلی. وضعیت فعلیشان را در مواجه با قرآن، یعنی در زمان رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم)، بعداً صحبت میکنیم. اما هر چه هست قبل از زمان رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) اینها تا حد قابل توجهی آزاد بودند. در آسمان میرفتند. اینکه تا کجای آسمان میرفتند را از این آیه نتوانستیم متوجه شویم. به هرحال اینها یک زمانی آزادتر بودند و از یک زمانی به بعد محدودتر شدند.
نکتۀ دیگر اینکه اینها چون اهل دخان بودند و فقط هم در عالم دخان میتوانستند تردد کنند، در عالم دخان جاهایی وجود دارد با نام ﴿مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ﴾ کمینگاههای مناسبی برای شنیدن. یک کمینگاههای مناسبی در آسمانِ دخان برای رصدِ صدای ملائک یا اهلِ برزخ وجود دارد. اصلاً خود این موضوع یک مقولۀ جدیدی را باز میکند. اگر بخواهیم یک فیلم درست کنیم، جاهایی از آسمانِ پهناور را باید درنظر بگیریم که اجنّه در آنجاها کمین میکنند. آنجا محل مناسب برای شنیدن است. پس هر جای برزخ محل مناسب برای شنیدن نیست. اگر ﴿مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ﴾ یعنی کمینگاههای مناسب مطرح است، حتماً آنجا مسیر هم مطرح میشود. مثلاً شخصی بگوید من میروم وسط کویر کمین میکنم که اگر ماشینی خواست برود جلویش را بگیرم. به او میگویند وسط کویر که ماشین نمیرود. اگر میگوید کمین میکنم، خودِ کمینگاه باید حاکی از جادهای یا مسیر ترددی باشد. پس ﴿مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ﴾ ایجاب میکند که مسیرهای ترددی در آسمان وجود دارد. ما در آسمانِ جوّ میگوییم، مسیرهای هوایی. هواپیماها از هر جاهایی در جو عبور نمیکنند. یک مسیرهای هوایی وجود دارد که روی هر کشوری هم میتوان مسیرهای هوایی را دید. معمولاً هم مسیرهای هوایی از روی شهرها عبور میکند. در خیلی از شهرهای ایران، لااقل ساعات خاصی هست که میتوان دید هواپیما رد میشود. حتی برای ماهوارهها مسیر وجود دارد. این نیست که خیلی بخواهند آزاد باشند. از آیۀ ۹ سورهی جن برمیآید که در آسمان هم چنین مقولهای است.
تا اینجا را خیلی خلاصه بگوییم: مسیرهای ترددی در آسمان برزخی وجود دارد که این تا به حال در مخیّلۀ ما نبوده است. بعضی از نقاط آن مسیرهای تردد، قابل شنیدنِ کلام ملائک است که اجنّه در آنجاها کمین میکردند. نه اینکه صرفاً قابل شنیدن باشد، مثلاً این طور بوده است آنجا ملائک متوجه نمیشدند. اگر در آن مسیر با هم صحبت میکردند، متوجه نمیشدند که کسی در کمین است. پس به نظر میرسد که آن مسیرها شلوغتر باشد. از جنبۀ دخانی یا از جنبۀ مادی شلوغتر باشند، به هرحال حجابهایی وجود دارد. اینکه اجنّه آنجا کمین میکنند، پشت اشیائی و جِرمهایی کمین میکنند که ملائک پشت این جرمها را نبینند. دارند حرکت میکنند و با هم که صحبت میکنند، اینها صدای آنها را گوش کنند و از شنیدن صحبت آنها بفهمند که ماجرا چیست. فرض کنید زمان جنگ تحمیلی، ما میخواهیم ببینیم داخلِ عراق چه خبر است. تلفن قطع است و دسترسی تلفنی به آن طرف نداریم. دسترسی ماهوارهای هم نبود. چه کار میکنیم؟ ـ داریم تصویر درست میکنیم ـ داخل یک پادگان میرویم. پشتِ جرمهایی، اشیائی پنهان میشویم. نگهبانان که میآیند و متوجۀ ما نیستند، با هم صحبت میکنند. یا بعضی افرادی که پیاده حرکت میکنند، احیاناً بعضی اوقات با هم صحبت میکنند. مسائل عراق را میگویند. چون لبِ مرز هستند و ما دشمنشان هستیم، بعضی مسائل را دربارۀ ما میگویند. میشنویم که ببینیم احساسشان چیست. احیاناً میگویند که خب این روزهای آخرِ نگهبانی ما است. بعد از این دیگر میخواهد حمله شود. به سرعت گوش ما تیز میشود. چی؟ حمله؟!! ماجرا چیست؟! ما چند روز در یک پادگان عراقی یا لبۀ جادهای کمین کردیم، همین یک جمله را میآییم و نقل میکنیم. اینها قصد حمله دارند، اینها ماجرایی دارند!! پس وقتی درباره کمینگاه گفته میشود، یعنی اجنّه حرکت میکردند و به کمینگاه میرفتند. پس اجنّه میتوانستند در آسمان بروند.
در آیۀ ۹ سورهی جن هم صحبت از شیاطین نیست، صحبت از اجنّه است. و جالب است که این اجنّه، خودشان را جنّیانِ صالح معرفی میکنند. در آیات بعد میگویند برخی از ما صالح هستیم و بعضیها غیرِصالح. در آیۀ ۱۱ سورۀ جن معرفی میکنند. پس اجنّۀ صالح هم این کار را میکردند. این جالب است، پس حتی اجنۀ شیعه در آسمان میروند.
این بحث را از زمین نگاه کنیم. ما انسانها روی زمین هستیم. اگر بخواهیم به فضا برویم با صِرفِ اراده نمیتوانیم برویم. با نیروی ماهیچهای نمیتوانیم برویم. حتماً نیاز به موشک داریم. نیاز به یک سفینه داریم که ما را به آسمان ببرد. وقتی که از جو بیرون برویم، ما با آسمانِ خالی مواجه هستیم. آسمانی که چگالیِ نزدیک به صفر دارد و هر چه از منظومۀ شمسی دور میشویم، در بعضی جاهای آن چگالی تقریباً صفرِ مطلق است. اما همان جاهایی که از جنبهی مادّی صفر مطلق است، فرضاً بین زمین تا مریخ، از جنبۀ دخانی صفر نیست. و جالب است نزدیک به صد و اندی سال پیش، علمِ فیزیک به این موضوع رسیده بود. فیزیک، آسمان ِخارج از جو را خالی نمیدانست. مصرانه میگفتند که خالی نیست. اصطلاح اِتِر را به کار میبردند. میگفتند خارج از جو، اِتر وجود دارد و بحث میشد که اگر اِتر هست، آیا انسان میتواند تنفس کند؟ آیا در اِتر میتواند زنده بماند؟ آیا در اِتر میتواند حرکت کند؟ قبل از اینکه انسان به فضا برود بحثهای زیادی در این زمینه بین دانشمندانِ فیزیک نجومی بود. کتابها مینوشتند. اصلاً در خیلی از کتابها، این بحث نُقل کتابها بود، خیلی مطرح میکردند.
اگر ما بخواهیم برویم، نسبتاً با خلأ مواجه میشویم. اما اجنّه اگر بخواهند از زمین بالا بروند، آنها نیاز به سفینه ندارند. شیاطین با اراده بالا میروند، اجنّه چون خشنتر هستند، با طلسمات خودشان را تقویت میکنند تا بالا بروند. ضمن اینکه دیوها تنوره میکشند، یعنی مثل بالن خودشان را باد میکنند. یک بالن، کوچک است. وقتی شما بادش میکنید، خیلی بزرگ میشود و وقتی بزرگ میشود بالا میرود. دیو چنین کاری میکند. بادِ درون وجودش را خالی میکند و پایین میآید، زیاد میکند و بالا میرود. با کم و زیاد کردنِ بادِ درون وجودش پایین و بالا میرود. ما هم در طبیعت موجوداتی داریم مثل ماهی صندوقی که یک ماهی کوچک است. وقتی دشمن میخواهد به ماهی صندوقی حمله کند، ناگهان باد میکند، بزرگ میشود و یک مقداری خاردار جلوه میکند. وقتی خطر برطرف میشود دوباره کوچک میشود و یک ماهی کوچک و لطیف میشود. پس شیاطین و اجنّه درون آسمان میروند. کجا میروند؟ درون آسمانِ دخانی بالا میروند که به احتمال زیاد، آسمانِ دخانی همان اِتر است. چیزی که قبلاً به آن اِتر میگفتند، الان به آن مادۀ تاریک یا انرژیِ تاریک میگویند.
اگر ما بخواهیم فاصله بگیریم، مهم است که تا چقدر سوخت سفینهمان یاری کند، اما آنها این طور نیستند. شیاطین با نیروی ارادهشان و دیگر اجنّه به وسیلۀ طلسمات حرکت میکنند و میروند. کجا دارند حرکت میکنند؟ ما به حسبِ مادی بودنمان در آسمانِ ستارگان میرویم. آنها هم دارند کنار ما میآیند، اما در دخان حرکت میکنند. ما اجنّه را نمیبینیم. در جامعه کلاسهایی وجود دارد که در ده جلسه یا بیست جلسه به شما آموزش میدهند که از گوشۀ چشم یکسری حضورهای غیرمادی را بتوانید دریافت کنید. یکسری حرکتها را بتوانید متوجه شوید. یعنی در بعضی جاها این کلاسها وجود دارد که یاد میدهند. بازارِ اینطور موضوعات همیشه هم گرم بوده است که انشاءالله هیچ وقت ما به این موضوعات کشیده نشویم. شیاطین و اجنّه برزخ را راحتتر از اینکه ما بخواهیم دخان را ببینیم، میبینند. این نکته جالب است. خیلی از حیوانات هم برزخ را میبینند. حتی عذابهای در برزخ را میبینند. عذابهای در آسمان دنیا را متوجه میشوند.
شیاطین و اجنّه مثلاً میبینند دو مَلَک دارند عبور میکنند. دفعۀ بعد میبینند که چند ملک دیگر از همین منطقه دارند عبور میکنند. متوجه میشوند که اینجا یک مسیر است، حتی اگر جادۀ برزخی نباشد، اما میبینند که از اینجا آمدند. مثلاً از پنجاه کیلومتر آنطرفتر حرکت نمیکنند. چند دفعه که میآیند و میروند، میبینند که ملائک دارند از همین مسیر عبور میکنند. میفهمند که اینجا مسیر تردد است. اگر بخواهند نزدیک شوند، آنها عکسالعمل نشان میدهند. میگردند تا در جاهایی پنهان شوند. آنکه در جاهایی پنهان شوند یا کمین کنند، طبق آیۀ ۹ سورهی جن، آن میشود ﴿مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ﴾. ای کاش میشد برای این مجموعه آیات یک فیلم درست کرد. آدم در قالبِ فیلم، اینها را توضیح دهد و هر قسمتی را که توضیح میدهد آیهاش بیاید، خیلی ماجرای جالبی میشود.
بعضی وقتها، این مکانهایی که اینها کمین میکنند شاید ده هزار کیلومتر با مسیر عبور ملائک فاصله داشته باشد. ما برای شنیدنِ صدای دو نفر باید به چند متریشان برسیم. آنها هم همین رفتار را میکنند، اما نه در فاصلۀ چند متری. الزام ندارد در چند متری باشند. گاهی چند هزار کیلومتر فاصله دارند. اما به هرحال تا جایی باید نزدیک شوند. در برزخ نمیتوانند بروند، چون جسم برزخی ندارند. اما در همین آسمانِ دخان تا بشود اینطرف و آنطرف میروند تا به محلهای تردد ملائک نزدیک شوند. یا به جاهایی که اموات هستند. باغهای برزخی یا جاهایی که اموات در برزخ زندگی میکنند نزدیک شوند. گوش کنند که این یا آن چه میگویند.
اجنّه هم عمر طولانی دارند. بعضی وقتها ممکن است در یک کمینگاه دو سال بنشینند. چرا این کار را میکنند؟ برای کنجکاوی! دوست دارند ببینند آنطرف چه خبر است. مثلاً اگر در همین عالمِ مادیِ خودمان بگویند جاهایی وجود دارد که میشود صدای دخانیها را شنید. بعضیها آنجا اطراق میکنند. زندگیشان را به آنجا میبرند، چرا؟ مگر اینها کار و زندگی ندارند؟ اشتیاق به این ماجرا و کنجکاوی این موضوع وجودشان را پر میکند. حالا برای آدمها، مگر در قالبِ مقولهای به نام مِدیوم یا چنین مقولاتی، دسترسی سخت است، اما این ماجرا در دخان خیلی عادی بوده است. به قدری عادی بوده که در آیات ابتدایی سورۀ جن میبینیم صالحانِ جن دارند صحبت میکنند. میگویند ما قبلاً راحت میرفتیم و میدیدیم. مسئلهای نبود، ما میرفتیم در کمینگاهها مینشستیم. اینها را کافرانِ جن نمیگویند، صالحان جن میگویند. ما میرفتیم استراقِ سمع میکردیم، در کمینگاهها مینشستیم. صالحان جن دیگر چرا؟! بله، همینطور بوده است. خداوند دارد در قرآن میفرماید و جملاتی که مثلاً در آیات ۷ تا ۹ سورهی جن است، کلام «صالحان» جن است که میگویند الان مدتی است ما نمیتوانیم این کار را انجام بدهیم. وقتی میگویند الان نمیتوانیم، یعنی قبلاً راحت بودیم. ما قبلاً میرفتیم. خیلی راحت این کار را انجام میدادیم. این ماجرا الزاماً منفی نبوده است. همه دوست دارند که از عالم بالا خبر پیدا کنند. این که چیست؟ چه خبر است؟ حتی در قرآن هست که یا رسول الله! شما در ملأ اعلی نبودی ببینی که این بحث بود، یا چنین و چنان بود. و خدا هم میفرماید که اشتیاق و دانستن خوب است. طبق سورۀ جن هم صالحان جن دارند استراق سمع میکنند. و باز طبق همین آیه، شهابهایی که از یک زمانی به بعد قرار داده شده است، حتی علیه صالحان جن عمل میکند. شهابها نه فقط علیه شیاطینِ متمرد، بلکه علیه هر نوع جنی که به سمت استراقِ سمع بیاید فعال میشود.
قسمت بعد و قسمت حساستر این است که میخواهیم این را مطرح کنیم که خداوند از زمانِ بعثت رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم)، سقف محفوظ را پایین آورده است. یعنی قسمتِ حفاظت شده از آسمان را مُدام به سمت پایین آورده است تا جایی که خارج از منظومۀ شمسی کلاً حفاظت میشود. حتی میخواهیم بگوییم که برخی نقاطِ داخل منظومۀ شمسی هم حفاظت میشود. منطقۀ تردد شیاطین و اجنّه بسیار بسیار محدود شده است. اصلاً اینطور نیست که در آسمان بروند. نه، در محدودۀ منظومۀ شمسی هستند. یعنی قبلاً از درون دخان، در سماءِ دنیا میرفتند. الان بسیار محدود شدند و تقریباً از منظومۀ شمسی نمیتوانند فراتر بروند. شاید مقداری اجازۀ بیرون رفتن از منظومۀ شمسی را داشته باشند، در یک محدودۀ کوچکی. این طور نیست که مثلاً بگوییم به اندازۀ یک سال نوری از زمین فاصله گرفتند. این بحث را میخواهیم وارد شویم. یعنی نمیتوانند به هیچ ستارهای وارد شوند. حتی اجازه ندارند به سمت هیچ ستارهای بروند. پس میخواهیم به سمت داخل منظومۀ شمسی بیاییم و این قسمت را صحبت کنیم.
هفت آیه در قرآن است که خداوند از حفظ آسمان دخانی و حتی آسمان مادی صحبت میکند. وقتی این موضوع را صحبت میکند یعنی به تبع، آسمانِ برزخی هم حفظ میشود. مثلاً آیات ۱۶ و ۱۷ سورهی حجر، ﴿وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنَّاها لِلنَّاظِرینَ﴾، ما در آسمان برجهایی قرار دادیم و زینتهایی برای بینندگان، ﴿وَ حَفِظْناها﴾ آن را محافظت کردیم. یعنی آسمانی را که برجها در آن است، حفظ کردیم. فکر نکنید شیاطین میتوانند در این آسمانی که برج دارد و به ستارگان زینت دارد، درون این ستارگان بروند؛ ما حفظ کردیم. آیۀ بعدی، آیۀ ۳۲ سورهی انبیاء است که همان آیۀ سقف محفوظ است. یا در سورۀ صافات میفرماید ﴿إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَهٍ الْکَواکِبِ وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ ﴾، حتی آسمانِ ستارگان را حفظ کردیم. ما این آسمان دنیایی را که با ستارگان زینت شده است، حفظ میکنیم. تا چه حدی داریم از دست شیاطین حفظ میکنیم؟ تا این حد که ﴿لا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى﴾[۹] اصلاً نمیتوانند به ارتفاعات بالا بروند و بالاترها را گوش کنند. همینطور در آیۀ ۱۲ سورهی فصلت این موضوع وجود دارد. یا آیات ۳۳ تا ۳۵ سورهی الرحمن که بعداً در این مورد صحبت داریم. آیه ۵ سورهی مُلک و آیات ۸ و ۹ سورهی جن حاکی از این مطلب هستند. چون اینجا بحث حساس میشود، مقداری تخصصی صحبت کنیم.
ابتدا درباره محدودۀ حفاظت از آسمان صحبت کنیم. خداوند در آیات ۱۶ تا ۱۸ سورهی حجر میفرماید برجهای آسمان از دست شیاطین حفظ میشود. از پنج آیۀ قرآن بر میآید که تمام حجم آسمان دنیا و آسمان دخان، حتی آسمان ستارگان از دست شیاطین حفظ میشوند: آیات ۱۶ تا ۱۸ حجر، آیات ۵ تا ۱۰ صافات، آیۀ ۱۲ فصلت، آیۀ ۵ مُلک و آیات ۸ و ۹ جن. این جالب است، وقتی خداوند از ستارگان صحبت میکند، یعنی همین ستارگان را که شما دارید میبینید. وقتی میفرماید ﴿وَ زَیَّنَّاها لِلنَّاظِرینَ﴾، ناظرین روی زمین هستند. این ستارگانی که شما از منظرِ ناظرِ زمینی در آسمان میبینید، نه اوج آسمان. چون ﴿لِلنَّاظِرینَ﴾ گفته شده است. یعنی حتی همین ستارگانی که شما میبینید را ﴿وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ﴾[۱۰]. یک موقع آسمان ستارگان را میگوییم، ولی اینجا همین ستارگانی که بالا سر دیده میشود مطرح است. این موضوع جالب است. نزدیکترینش کدام است؟ میگوییم آلفا قنطورس که چهار سال نوری با زمین فاصله دارد. حتی آن را هم نمیتوانند بروند، تمام ستارگان حفظ شدند. منطقۀ حفاظت خیلی پایین آورده شده است. سقفِ محفوظ در خلال زمان پایین آورده شده است. پس به ستارگان دسترسی ندارند.
داخل منظومۀ شمسی چطور؟ طبق آیات ۳۳ تا ۳۵ سورهی الرحمن، جنیان در داخل منظومۀ شمسی حتی نمیتوانند به مرکز خورشید یا مرکز سیارات نزدیک شوند، که قبلاً بحثهایی در این زمینه داشتهایم. پس نه تنها شیاطین و اجنه در فضای ستارگان نمیتوانند بروند و بسیار محدود شدند، بلکه حتی جاهایی در خود منظومۀ شمسی هم نمیتوانند. این موضوع جالب است. اینها از زمان بعثت رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) به بعد، به خاطر اهمیت ماجرا و چون بیشترین آیه هم مربوط به این زمان است، دیگر فراتر از منظومۀ شمسی نیستند. چون شیاطین و اجنه دیگر به فضای ستارگان که ناظران زمینی میبینند، راه ندارند. جالب است که طبق همین آیات، این آسمان شب که شما میبینید از دستبردِ شیاطین و اجنّه محفوظ است. شیاطین و اجنّه نمیتوانند درون آنها بروند. آیات ۳۳ تا ۳۵ سورهی الرحمن را درنظر بگیریم. وقتی نمیتوانند به مرکزِ زمین بروند، یعنی میتوانند روی سطحِ زمین بروند. بخاطر ﴿شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ﴾[۱۱] نمیتوانند به مرکزِ ماه یا به مرکز سیارات بروند، اما میتوانند روی سطح سیارات بروند. نمیتوانند به خورشید نزدیک شوند، به تبع داخل خورشید هم نمیتوانند بروند. در احادیث علم نجوم هم این مطلب دنبال شود، صحبت از موکّلِ مَلِکی و موکّلِ جنّی سیارات است.
عنوان بعدی این است که نه تنها داخل منظومۀ شمسی و داخل سیارات نمیتوانند بروند بلکه حتی مسیرِ وحی وجود دارد. داخل منظومۀ شمسی، مسیرهای وحی وجود دارد. آن مسیرها هم از دست شیاطین مواظبت میشود. یک آیۀ جالب در این زمینه، آیاتِ ۴ به بعد سورۀ نجم است که خداوند میفرماید: ﴿إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى﴾[۱۲] این قرآن یک وحی است، ﴿عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوى﴾[۱۳] با توجه به معنای شدید چه نتیجهای میگیریم؟ آن مَلکی که قرار است وحی را پایین بیاورد، باید از عالم دخان هم عبور کند. باید به عالم مادی بیاید و به صورت دحیۀ کلبی مادی شود. از برزخ که برزخی است، باید به مادی بیاید. بارها شنیدیم که جبرئیل(علیهالسلام) به صورت دحیۀ کلبی میآمد و با مردم صحبت میکرد. در راه اگر شیاطین کمین کنند چه؟ او ﴿شَدیدُ الْقُوى﴾ است، یعنی هم قوای برزخی دارد و هم قوای دخانی دارد. در دنیا چطور؟ مثل یک آدم معمولی توان جسمانی دارد. اگر کسی بخواهد مزاحمش شود، میتواند درگیر شود. اگر واژۀ شدید را که چند جای قرآن آمده است، به معنای چند بُعدی بودنِ توان بگیریم، خیلی چیزها به دست میآید. پس وحی را کسی میآورد که ﴿شَدیدُ الْقُوى﴾ است. جبرئیل(علیهالسلام) وحی قرآن را میآورد که ﴿شَدیدُ الْقُوى﴾ است و حفاظت میکند. در عالم دخان توان هیچ جنّی از جبرئیل(علیهالسلام) بیشتر نیست. از کجا این نتیجه را میگیریم؟ از واژۀ ﴿شَدیدُ الْقُوى﴾. چون ایشان میخواهد از دخان عبور کند، خیلی از دخانیها میخواهند مانع ایشان شوند. نباید بتوانند! باید توانش از آنها بیشتر باشد. درجۀ حفاظت چقدر است؟ تا چه حدی حفاظت میشود؟ ما محدودۀ حفاظت را صحبت کردیم. مطرح شد که نه تنها آسمان برزخ بلکه آسمان دخان، نه تنها آسمان دخان بلکه آسمان مادی از منظرِ ناظرِ زمینی محدوده حفاظت است. نگاه کنید که شب چه چیزهایی میبینید؟ تمام آنها حفاظت میشود. ستارگان حفاظت میشوند. محدودهای که به نظر میرسد که حفاظت کمتر است، بعضی جاهای داخل منظومۀ شمسی است. مثلاً اینها نمیتوانند مراکز اجرام منظومۀ شمسی و اجرام بزرگ را، آنهایی که مراکزش پر از آتش با دمای زیاد است بروند. علاوه بر آن در مسیرهایی که وحی پایین آورده میشود، که آنها هم حفاظت میشود.
درجۀ حفاظت چقدر است؟ تا چه حد حفاظت انجام میشود؟ یک مطلب اینکه طبق آیات ۷ و ۸ سورهی صافات، حفاظت تا حدی است که جنّیان حتی نتوانند مطالب ملائکِ مناطقِ بالا را بشنوند یا نتوانند به مطالب فرشتگان بالا گوش کنند، ﴿وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ﴾، ﴿لا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى﴾. و مطلب دیگر اینکه طبق سورۀ شعراء آیات۲۱۰ تا ۲۱۲، شیاطین کلاً از شنیدن وحی عزل شدند. خداوند میفرماید: ﴿وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطینُ﴾[۱۴] فکر نکنید که شیاطین قرآن را نازل کردند. از خودِ این آیه برمیآید که شیاطین تا حدی میتوانند بالا بروند و پایین بیایند. باید بروند بالا که توان نزول داشته باشند، اما توان این را ندارند که وحی را پایین بیاورند. در آیۀ۲۱۱ میفرماید: ﴿وَ ما یَنْبَغی لَهُمْ وَ ما یَسْتَطیعُونَ﴾[۱۵] اصلاً توانش را ندارند. در آیۀ۲۱۲ میفرماید که ﴿إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ﴾[۱۶] درحالی که اینها از اساس از شنیدن کلامِ وحی عزل شدند. پس طبق این آیه شیاطین میتوانند بالا بروند. چرا گفتیم داخل منظومۀ شمسی؟ چون میتوانند که یک محدودهای را بالا و پایین بروند. چرا گفتیم که نمیتوانند خارج از منظومۀ شمسی را بروند؟ چون خدا آسمان ستارگان را محافظت میکند. اینها نمیتوانند به نزدیکترین اجرامِ خارج از منظومۀ شمسی بروند. تا درون منظومۀ شمسی و یک مقدار فراتر از منظومۀ شمسی را میروند، پس طبق آیۀ۲۱۰ سورهی شعراء توان صعود و نزول دارند. بالا میروند که تنزل میکنند. اما نمیتوانند تنزل بدهند، نمیتوانند وحی را پایین بیاورند. اگر خودشان هم نمیتوانستند پایین بیایند، خدا میفرمود که اینها اصلاً نمیتوانند بالا و پایین بروند. ولی میفرماید: وحی را نمیتوانند نازل کنند. پس خودشان میتوانند بروند، اما وحی را نمیتوانند نازل کنند.
زمانِ شروع این شدت از حفاظت از چه زمانی بوده است؟ این در سورۀ جن، آیات ۷ تا ۱۰ برمیآید که این اجنّه با اینکه اجنّۀ مثبتی هم هستند، میگویند ما اصلاً فکر نمیکردیم که خدا فرد جدیدی را مبعوث کند! صحبت از بعثت است. آمدهاند با رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) مواجه شدند و دارند از بعثت ایشان صحبت میکنند. پس صحبتِ این اجنّه حوالیِ بعثت است. بعد میگویند که ﴿وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدیداً وَ شُهُباً﴾[۱۷] الان داریم میرویم آسمان را لمس کنیم ولی میبینیم پر از نگهبان و شهاب است. ﴿وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ﴾[۱۸] قبلاً ما راحت تردد میکردیم، میرفتیم استراق سمع میکردیم. بعد میگویند که ﴿فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً﴾ از این حوالیِ زمانی که ما میخواهیم برویم، میبینیم که با شهاب زده میشویم. کدام حوالی زمانی؟ انتهای آیۀ ۷ صحبت از بعثت است. پس این جالب است، اینکه ﴿سَقْفاً مَحْفُوظاً﴾ بودنِ آسمان، طبق همین آیات ۷ تا ۱۰ سورهی جن، از زمان بعثت رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) این قدر پایین آورده شده است. بعد طبق آیۀ ۱۰ برایشان سؤال پیش آمده که ما نمیدانیم چه مسئلهای پیش آمده است. آیا این موضوع برای اهلِ زمین موضوع خوبی است یا موضوع بدی است. کلاً قبل از بعثت در آسمان بالا میرفتند، یعنی در آسمانِ ستارگان و فراتر میرفتند. از زمان بعثت، اینها به قدری محدود شدند که نمیتوانند از منظومۀ شمسی خارج شوند.
تکراراً مطرح کنیم. محدودۀ حفاظت چیست؟ محدودۀ تردد شیاطین. وقتی خدا میفرماید آسمانِ ستارگان را حفظ کردیم، یعنی اینها نمیتوانند به ستارگان نزدیک شوند. وقتی خدا میفرماید: شیاطین نازل میشوند، اما نمیتوانند وحی را نازل کنند. یعنی هنوز یک محدودۀ ترددی دارند. یک محدودهای را بالا میروند که پایین میآیند. اما وحی را نمیتوانند با خودشان بیاورند. فکر نکنید که اینها بالا رفتند به وحی دست پیدا کردند، وحی را آوردند. نه، تا یک حدی میتوانند بالا و پایین بروند. اما نمیتوانند وحی را با خودشان بیاورند. پس اینها در یک محدودهای به هر نامی، هنوز توانِ بالا و پایین رفتن را دارند. این محدوده را هم باز نگاه کنیم، میبینیم که خدا به صورتهایی محدود کرده است. یعنی دیگر نمیتوانند نزدیکِ وحی شوند. قبلاً میرفتند کمین میزدند، الان نمیتوانند نزدیک وحی بشوند. قبلاً میرفتند استراق سمع میکردند، الان وقتی نزدیک میشوند، جلوتر میخوانیم که به شدت اینها رانده میشوند.
اگر از دید ما باشد میتوان پرسید که برای چه اجنّه بالا بروند؟ همین پایین کمین کنند. میدانند که این آقا رسول است ـ در زمانهای گذشته که رسالت مطرح بوده ـ میدانستند این آقا رسول است، این آقا نبی است. میتوانستند اطرافش کمین کنند، وقتی ملکی میآید به او وحی کند، وحی را بشنوند. بله، به دید ما این الان منطقی جلوه میکند. اما آیاتِ مربوطه در سورۀ جن به خصوص آیات ۷ تا ۱۰ را که نگاه میکنیم، اینها میگویند ما قبلاً برای رصد کردن در آسمان بالا میرفتیم، الان راه آسمان به رویمان بسته شده است. پس در زمین رصد نمیکردند. هیچ جا نداریم که اینها بگویند ما در زمین رصد میکردیم که حالا این را دنبال کنیم که آنها در زمین چگونه دفع میشدند. همه جا صحبت از این بود که اینها در آسمان میآمدند و دنبال استراق سمع بودند. چند بار بحث استراق سمع برای شیاطین آمده است. جالب است همه اینها در آسمان است. حتماً در جو زمین و روی زمین، مانعی برایشان بوده است که اینجا، با اینکه به آنها نزدیکتر بوده، نمیتوانستند. برای استراق سمع، حتماً باید به آسمان میرفتند. دلیلش را نمیدانیم. اما از اینکه خداوند بدون استثناء هیچ جا روی زمین نسبت نداده است، حتی آنجا که خودشان دارند صحبت میکنند و خدا از زبان خودشان میفرماید، خودشان هم نمیگویند ما روی زمین رصد میکردیم. میگویند ما در آسمان میرفتیم و میخواستیم رصد و استراق سمع کنیم، مانعمان نمیشدند. اما الان مانعمان میشوند.
یک نکتۀ جالب اینکه از اولین سورههایی که بعد از بعثت نازل شده است، همین سورۀ جن است. چون نوع کلام مال همان دو سه روز اول است. به این صورت که: چه اتفاقی افتاده؟ چه شده؟! ما فکر نمیکردیم کسی مبعوث شود. تا دیروز بالا میرفتیم و در آسمان رصد میکردیم، الان چه اتفاقی افتاده است؟ راه به رویمان بسته شده است. ما داریم با شهاب زده میشویم. گویندۀ کلام در همان زمانها صحبت میکند. این جالب است.
در یک دید کلی، اینها در منظومۀ شمسی تا یک محدودهای اجازۀ صعود و نزول داشتند. نمیتوانستند به آسمان ستارگان برسند. آیا به سیارات میتوانستند برسند؟ با توجه به اینکه سیارات هم در آسمان شب دیده میشوند. برای این هنوز آیهای پیدا نکردیم، اما طبق بعضی چیزهایی که در احادیث وجود دارد یا منجمین میگویند، شیاطین یا برخی از اجنّه در سیارات میروند. در بعضی از سیارات رفت و آمد دارند. پس در آسمان شب، سیارات باید از محدودۀ حفاظت استثناء شوند.
اینجا یک نکتۀ جالبی مطرح میشود. اگر بخواهیم از زبان اجنّهای که میخواهند تردد کنند بشنویم، میگویند ما میخواهیم در منظومۀ شمسی برویم. وقتی در منظومۀ شمسی حرکت میکنیم، احساس خانه داریم. از حریمِ منظومۀ شمسی که خارج میشویم، گویا وارد خلأ شدیم. این خلأ چیست؟ نبودِ هوا است؟ هوا در منظومۀ شمسی هم نبود. یک چیزی در منظومۀ شمسی وجود دارد که اینها احساس حریم میکنند. وقتی از منظومۀ شمسی خارج میشوند احساس میکنند داخل کوچه رفتند. یک چنین احساسی را نقل میکنند. نه اینکه اجنّه خارج از منظومۀ شمسی زنده نمانند، اما اینطور احساس میکنند: مثلاً یک چیزی که زیر پایشان وجود دارد مثل مه، روی مه سوارند و داشتند میآمدند، حالا دیگر آن مه هم نیست. زیرپا خالی شد، تقریباً یک چنین حسی را منتقل میکنند.
در ادامه بحث مطرح کنیم که چرا این شدت حفاظت، از زمان بعثت واقع میشود؟ اول به خاطر حفاظت از نزول قرآن است. اینکه قرآن از دستبرد یا حتی استراق سمع شیاطین حفظ شود، این از آیات ۹ و ۱۷ سورهی حجر برمیآید. دوم اینکه طبق آیات ۲۱۰ تا ۲۱۲ سورهی شعراء، شیاطین علاوه بر قرآن، از شنیدن وحی، حتی وحیِ غیرقرآن عزل شدند. از زمان بعثت یک اتفاقی افتاده است. ناگهان ﴿سَقْفاً مَحْفُوظاً﴾ مثلاً تا بالای منظومۀ شمسی، پایین آورده شده است. به عنوان مثال تصور کنید ده میلیون کیلومتر بیرونِ منظومۀ شمسی، این در آسمان ستارگان عدد زیادی نیست، تا این مسافت شیاطین و دیگر اجنه میتوانند بروند. از آن به بعد که بخواهند وارد شوند، میشود آسمانی که پر از نگهبان است. طبق آیات ۸ و ۹ جن، آسمان پر از نگهبان است، نه فقط ستارگان و سیارات یا اجرام آسمانی. اصلاً آسمان پر از نگهبان و شهاب است و نمیگذارد اینها وارد شوند. توان رفتن دارند، چون قبلاً هم میرفتند. میگویند که کلی هم کار میکردیم، اما الان به شدت مشکل برایمان ایجاد میشود. رفتارشان مثل شکارچیانی است که قبلاً در آسمانِ دنیا، هر جایی که دلشان میخواسته میرفتند، الان به شدت محدود به خانهشان و اطراف خانهشان شدهاند.
بحث بعدی، حفاظت کنندگان است. دو نوع حفاظت در آسمان اعمال میشود. یکی حفاظت به وسیلۀ ﴿حَرَساً شَدیداً﴾. پس ملائکی هستند به نام حرس، «حَرَس» یعنی نگهبان. «شدید» یعنی هم توان برزخی دارند هم توان دخانی. این جالب است ما تصور عامیانهمان این است که ملک در برزخ است و توان برزخی دارد. اما از این واژۀ شدید بر میآید که تعدادی ملک هستند که علاوه بر توان برزخی، توان دخانی هم به آنها داده شده است. اینها چند نفر هستند؟ وقتی اجنّه به آسمان میروند، میگویند که آسمان پر است از ﴿حَرَساً شَدیداً﴾. یعنی تعدادشان یکی دوتا نیست، تعدادشان صدتا و هزارتا نیست، خیلی زیاد است. نگهبانانِ ملکی که با توان دخانی مشدد شدند، مشابه این را کجا داشتیم؟ برای ملکِ وحی، جبرئیل(علیهالسلام) ﴿عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوى﴾. چه موضوع جالبی است. پس ﴿حَرَساً شَدیداً﴾ در یک ارتفاعی از آسمان، تصور کنید فراتر از منظومۀ شمسی ایستادهاند، هر کسی را که بخواهد به آنجا نزدیک شود میزنند. خودشان هم پایین نمیآیند. در یک ارتفاع ایستادهاند. جبرئیل(علیهالسلام) بعضی وقتها پایین میآید و مثلاً تصور کنیم ایشان صد بار، هزار بار برای وحیِ قرآن یا وحیِ مقولات دیگر پایین آمدند. در این صورت، شیاطین به ایشان حمله نمیکردند؟ ایشان ﴿شَدیدُ الْقُوى﴾ هستند. یعنی حتی قویتر از﴿حَرَساً شَدیداً﴾. کسی جرأت نمیکرد به ایشان نزدیک شود. حتی اگر حدیثی نگاه کنیم، چند بار از قول ابلیس(لعنتاللهعلیه) در احادیث مطرح میشود که ابلیس میگوید من در جزیرهای ایستاده بودم، دیدم که جبرئیل(علیهالسلام) با فوجی از ملک پایین آمدند، گفتم کجا میروید؟ گفتند میخواهیم به خانۀ رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) برویم. چنین چیزهایی نقل میشود. یک بار هم نقل نشده است که شیطان به جبرئیل(علیهالسلام) حمله کند. چرا نقل نشده که هیچ جنی یا هیچ شیطانی حمله کند؟ چون کسی توان حمله به جبرئیل(علیهالسلام) را ندارد. چون ایشان ﴿شَدیدُ الْقُوى﴾ است. یک گروه، ﴿حَرَساً شَدیداً﴾ هستند، یعنی نگهبانانِ مَلَکیِ مشدّد با توان دخانی حفاظت میکنند. یکی هم حفاظت بهوسیلۀ شهابها است. البته خداوند یک حالت دیگر هم قرار داده است که در سورۀ الرحمن آمده است ﴿شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ﴾، آن هم جزو حفاظت کردن میشود.
به بحث ﴿حَرَساً شَدیداً﴾ بپردازیم. سه آیه وجود دارد حاکی از اینکه ملائک نگهبانی میکنند. یکی آیات ۱۶ و ۱۷ سورهی حجر ﴿وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ رَجیمٍ﴾. بعدی آیات ۶ تا ۹ سورهی صافات و بعدی هم آیۀ ۸ سورهی جن. خود این موضوع جالب است که حداقل از سه جای قرآن بر میآید که خداوند به وسیلۀ ملائکی که به آنها میفرماید: ﴿حَرَساً شَدیداً﴾ آسمان را نگهبانی میکند. و اینها طبق همان آیۀ مربوطه در سورۀ جن، همه جای آسمان را پر کردند. آسمان دنیا و آسمان دخانی را، البته خارج از منظومۀ شمسی، پر کردهاند.
در آسمان جایی وجود دارد به نام محل لمس آسمان. چون اینها میگویند ما قبلاً آسمان را «لمس» میکردیم. اگر بگوییم که خب، بروند بیرون جوِ زمین و آسمان را لمس کنند! میگویند نه، یک جایی به نام محل لمس آسمان بوده که طبق آیۀ ۸ سورهی جن، اینها میگویند: ﴿وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ﴾، از یک جایی – به عنوان مثال اگر بخواهیم بگوییم اِتر- اِتر تمام میشد. یک چیزی یا یک حالتی برایشان برطرف میشده. اینها از آنجا احساس میکردند که دیگر با خودِ آسمان سروکار دارند. اسم آن را میگویند: ﴿وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ﴾: جایی وجود داشته که ما میرفتیم و آسمان را لمس میکردیم، الان دیگر نمیتوانیم آنجا برویم. پس یک جایی بوده، یک محل لمس سماء مطرح بوده است. شاید این ماجرا مثلاً از یک مرزی – به عنوان مثال – ده میلیون کیلومتر خارج از منظومۀ شمسی پیش میآمد. پس در این بحث هم محل لمس سماء وجود دارد، هم﴿مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ﴾ کمینگاههایی برای شنیدن وجود دارد. این بحث یک سری واژههای اختصاصی دارد. ﴿الْمَلَإِ الْأَعْلى﴾ که در این بحثها هم آمده است، یعنی جاهای بسیار بالا. چقدر بالا؟ حالا دیگر به بحثمان ارتباط پیدا نمیکند. چون خیلی فراتر از محل درگیری است، دیگر وارد آن نمیشویم.
اینکه مطرح شد که شیاطین و اجنه هنوز داخل منظومۀ شمسی اجازۀ تردد دارند، از سورۀ الرحمن قابل استدلال است. ای جن و انس اگر میتوانید به اقطار آسمانها بروید! نمیتوانید مگر به وسیلۀ سلطان! پس خدا راههایی را قرار داده است و راه را کامل نبسته است. ﴿حَرَساً شَدیداً﴾ و شهاب، همه جا را گرفتهاند. اما یک راههای نفوذی وجود دارد به نامِ ﴿لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ﴾[۱۹]. اینها کجاست؟ بعد خدا میفرماید که ﴿یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ﴾. جاهایی وجود دارد که دروازۀ عبور است و به وسیلۀ سلطان میشود از آن جاها حرکت کرد. اما اگر شخصی بیاید تا از آنجا عبور کند با ﴿شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ﴾ مواجه میشود. شاید گفته شود که خورشید و زمین هستند. اگر زمین باشد خدا باید میفرمود: زمین. اینکه نفرموده زمین، پس به زمین تخصیص نکرده است که این یعنی تعدد وجود دارد. اگر خورشید و زمین بود، در آن صورت اگر اجنّه بخواهند به خورشید نزدیک شوند، میانِ راهشان دو سیاره است. پس از همین جا هم بر میآید که اگر بخواهند به خورشید بروند، با سیارات دیگر هم مواجه هستند. از کلام در سورۀ الرحمن اینطور بر میآید که فقط یک محل نیست که راهِ نفوذ است. راههای متعددی وجود دارد و خداوند منفذهایی قرار داده است، اما وجه اشتراکِ همه آنها این است که با ﴿شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ﴾ مواظبت میشوند. اینها کجاست؟ مراکز سیارات و ستارگان میتواند این طور باشد. اما از طرف دیگر وقتی که آسمان ستارگان مواظبت شده است، پس فقط مراکز سیارات و خورشید، یعنی داخل منظومۀ شمسی باقی میماند. با این استدلال نتیجه میگیریم، محدودهای که اینها میتوانند تردد کنند داخل منظومۀ شمسی است. اگر بخواهند از منظومۀ شمسی بیرون بروند، از جایی به بعد حالتی برطرف میشود که به آنجا میگویند: ﴿أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ﴾، آنجا جایی است که ما میتوانیم آسمان را لمس کنیم. لمس یعنی وقتی که خالص است و میتوان گفت این دیگر خودش است. یعنی اگر خودمانی بخواهیم صحبت کنیم، میگوییم که این دیگر خودِ آسمان است. این دیگر درونش هیچ چیز اضافه ندارد. و این موضوع با گوش یا چشم نیست. نه اینکه ما یک چیز دیگری میبینیم یا چیز دیگری میشنویم. صحبت از سمع و بصر نیست، اینها لمس میکنند. مثل اینکه کسی دارد به شمال میرود، میگوید من رطوبت را لمس میکنم. نمیگوید که رطوبت را میشنوم یا نمیگوید که رطوبت را میبینم. رطوبت نه شنیدنی است و نه دیدنی. میگوید که من لمس میکنم که داخل شمال آمدیم، دیگر وارد شمال شدیم. چون یک حس جدیدی به او منتقل میشود. پس آرام آرام که به شمال وارد میشود، یک حس جدیدی به او منتقل میشود. اینها هم که از منظومۀ شمسی خارج میشوند، احتمالاً به آنها یک حسِ جدیدی دست میدهد که به آن حس جدید میگویند: ﴿أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ﴾. حسِ برزخ نیست، چون اینها اصلاً نمیتوانند وارد برزخ شوند. دارند در دخان حرکت میکنند. برای اینکه به ذهن نزدیک شود میتوان گفت که مثلاً اِتر برطرف میشود. میدانند که میتوانند حرکت کنند، پس هنوز عالمِ دخان و آسمانِ دخانی است. اما آن چیزی که درونش بودند برطرف شد. ما در مثالِ شمال برعکسِ قبلی را بگوییم. از درون رطوبت داریم میآییم، جایی رطوبت تمام میشود، میگوییم ما دیگر از شمال خارج شدیم. اگر از الفاظ فیزیکِ ستارگان امروزی دربیاییم، اینها از منظومۀ شمسی که خارج میشوند تقریباً یک چنین حسی به آنها دست میدهد که گویا از شمال آمدند. از آن کوهها خارج شدند، آن رطوبت دیگر نیست. میگویند: ما از رطوبت خارج شدیم، از رطوبت نجات پیدا کردیم. دیگر جو را بدون رطوبت لمس میکنند. تقریباً چنین حالتی به آنها دست میدهد.
حالا سؤالی که مطرح میشود: مگر این منطقۀ لمسِ سماء خاصیتی دارد؟ مگر مهم است که مثلاً آسمان را لمس کند؟ جمعِ آن با بحثهای بعدی چه میشود؟ ﴿مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ﴾ در آن محلها است. تا محدودهای که آسمان لمس نمیشود، ﴿مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ﴾ هم نیست. یعنی مانعی وجود دارد. چون اینها برای استراقِ سمع باید در کمینگاهها میرفتند. کمینگاهها کجاست؟ آنجایی که آسمان لمس میشود. حالا که نمیتوانند به محل لمسِ سماء بروند پس بالاتر از آن، نمیتوانند به سمت کمینگاهها هم بروند.
در داخل جو، سرعتِ اجنّه به خاطر جو محدود است. حالا تصور کنید که اینها خارج از جو سرعتشان خیلی بیشتر باشد، اما با این حال اگر بخواهند به بیرون منظومۀ شمسی برسند، مثلا ممکن است شش ماه یا نُه ماه طول بکشد. حتی اگر بخواهند با سرعتِ چند برابر سرعت موشک بروند، ماهها طول میکشد. اما اشتیاق دارند و کنجکاوی اینها را میکشد. میگویند: من باید بدانم! من باید بروم ببینم چه خبر است؟ باید خبر بگیرم!
آیا خودِ ستارهها هم ابزارهای حفظ هستند؟ آن زمانی که منطقۀ حفاظت شده، یعنی سقفِ محفوظ پایین نیامده بود، میشود گفت که آنها هم ابزار حفظ هستند. یک دلیل سادهاش این است که درونِ ستارگان حرارت زیاد است و اجنه اصلاً نمیتوانند وارد حرارت شوند، میسوزند. چون عالمِ دخان هم تکنولوژیپذیر نیست. این نیست که مثلاً لباسی بپوشند که آنها را از حرارتِ شدید حفظ کند. همانطور که نمیتوانند به خورشید نزدیک شوند، به ستارگان هم نمیتوانند نزدیک شوند. اما دوباره سؤالی پیش میآید که آیا اینها باز هم میتوانستند به محدودۀ ستارگان برسند؟ چون سرعت اجنّه وابسته به عالم دخان و محدودیتِ عالم دخان است، آیا اینها میتوانستند به اولین ستاره برسند؟ خود این موضوع کمی جای سؤال است. اینها احتمالاً در آسمان بالا میرفتند. تا مسافتهایی در فضای خارج از محدودۀ شمسی میرفتند که استراق سمع کنند. جایی نداریم یا به چشم نخورده است که اینها به «ستارهای» نزدیک میشدند. فاصلۀ ستارهها به قدری زیاد بود که اصلاً هیچ وقت مسئله نبوده است. لذا در قرآن هم به این موضوع پرداخته نشده. اینها در آسمان به قصد ستارهای نمیرفتند. بلکه به قصد استراق سمع میرفتند، به قصد ﴿مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ﴾ میرفتند. پس از این بر میآید که اینها هیچ وقت به ستارهای نمیرسیدند. حتی نزدیک هم نمیشدند که آن ستاره برایشان خطری داشته باشد یا نداشته باشد.
اگر هدف شیاطین از بالا رفتن در آسمان امور بود، باید صحبت از دیدنِ امور میشد. بحثِ «بصر» باید پررنگ میشد. در حالی که در این آیات بحثِ «سمع» مطرح میشود. پس هدف اینها از بالا رفتن در آسمان، تأثیرگذاری در امور نبوده، استراق سمع بوده است. این موضوع برای آنها پررنگ بوده است.
دو جا در قرآن، جنودِ آسمانها و زمین را داریم. و جالب است که هر دو دفعه هم در سورۀ فتح است: آیۀ ۴ و آیۀ ۷ سورهی فتح. آیا اینها ربطی به ﴿حَرَساً شَدیداً﴾دارد یا خیر؟ این سوال فقط گوشۀ ذهن باشد.
خطرِ ﴿حَرَساً شَدیداً﴾ نه تنها برای شیاطین است بلکه اجنه هم میگویند: ما وقتی میخواهیم در آسمان بالا برویم با ﴿حَرَساً شَدیداً﴾ مواجه میشویم. اصلاً اجنّۀ معمولی، آیۀ ۸ سورهی جن را میگویند. این موضوع هم جالب است، کارهایی که ﴿حَرَساً شَدیداً﴾ علیه اجنّه و شیاطین انجام میدهند، در سورۀ صافات آیات ۸ و ۹ توضیح داده شده است. وقتی که شیاطین و دیگر اجنّه میخواهند به سمت محل لمس آسمان بروند، میبینند پر از ﴿حَرَساً شَدیداً﴾ است. آنها چه کار میکنند؟ یکیشان را به این طرف پرتاب میکنند، دیگری را به آن طرف پرتاب میکنند. این طور گفته میشود ﴿یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ﴾، به اینطرف و آنطرف پرتشان میکنند. این یک نوع رفتارِ﴿حَرَساً شَدیداً﴾ است. دیگر چه کار میکنند؟ در آیۀ ۹ صافات میفرماید ﴿دُحُوراً﴾[۲۰]، با شدت پرتابشان میکنند. دیگر چه کار میکنند؟ بر اینها عذاب وارد میکنند: ﴿وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ﴾، یک عذابی که اگر به هر طرف بروند، این عذاب با آنها وجود دارد. یعنی یک سوزانندگیای که اینها را تا مدتها میسوزاند. این نیست که اگر یک لحظه سوختند، خودشان را کنار بکشند و برطرف شود. در اینها یک سوزانندگی ایجاد میکنند که هر چقدر هم فرار کنند، این سوزانندگی درونشان وجود دارد. برایشان این قدر دردناک و ادامهدار است. خودِ این موضوع جالب است. این موضوع که عذابِ آتش برای آنها وارد میکنند، جای دیگری هم آمده بود. دو جا وجود دارد که بر اینها عذاب آتشین جاری میکنند. چه کسانی؟ ﴿حَرَساً شَدیداً﴾. یک بار در آیۀ ۹ سورهی صافات مطرح شده است: ﴿وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ﴾. دوم در آیۀ ۵ سوره مُلک: ﴿وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعیرِ﴾، عذابِ آتش سوزان برایشان قرار داده شده است. جمعِ بین این دو آیه چه میشود؟ «عذاب آتشِ سوزانِ دائمی» است یا برای آنها به قدری طولانی میگذارند که پدرشان دربیاید! این یک نوع حفاظت که به وسیلۀ ﴿حَرَساً شَدیداً﴾ است.
نوع دوم حفاظت به وسیلۀ شهابها است. جالب است که پنج بار «حفاظت به وسیلۀ شهاب» در قرآن آمده است. این پنج مرتبه در آیۀ ۱۸ سورهی حجر، در آیۀ ۱۰ سورهی صافات، در آیۀ ۵ سورهی مُلک، در آیۀ ۸ سورهی جن و در آیۀ ۹ سورهی جن مطرح میشود. «استراق ِسمع و شهاب» سه بار در قرآن آمده است: آیۀ ۱۸ سورهی حجر، آیۀ ۸ تا ۱۰ سورهی صافات و آیات ۸ و ۹ سورهی جن. وقتی که شیاطین و اجنّه بخواهند نزدیک شوند، با ﴿حَرَساً شَدیداً﴾ مواجه میشوند. اما جایی که میخواهند استراق سمع کنند یا به سمت محلهای استراق سمع نزدیک شوند، با شهاب زده میشوند. این محلهای استراق سمع هم آن ﴿مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ﴾ یا آن کمینگاهها نیستند. چون دیگر نمیتوانند به آن کمینگاههایی که قبلاً بودند وارد شوند. فکر میکنند که مثلا اینجا در مسیر هم بشود استراق سمع کرد، یا آنجا هم بشود استراق سمع کرد. به محض اینکه میروند برای استراق سمع آماده شوند، شهاب به سمتشان میآید. خصوصیات این شهابها جالب است. یکی اینکه به اینها در آیۀ ۱۸ سورهی حِجر، شهابِ مبین گفته میشود. در آیۀ ۱۰ سورهی صافات، شهابِ ثاقب گفته میشوند، یعنی شکافنده است. حتی در دخان میشکافد. در دودهای دخان دنبال آنها میرود. و طبق آیۀ ۸ سورهی جن، شهابباران گفته میشود. این حالتهای شهابی است: شهابِ مبین، شهابِ ثاقب، شهابباران. یک نکتۀ جالب اینکه شهابها مثل موشکِ هدایتشونده هستند. دو آیه در این زمینه وجود دارد، یکی آیۀ ۱۸ سورهی حجر﴿فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبینٌ﴾ یک شهابی که کاملاً واضح است. اما میفرماید﴿فَأَتْبَعَهُ﴾. این ﴿فَأَتْبَعَهُ﴾ که دو بار آمده است، یعنی دنبالش میکند. وقتی به چپ میپیچد، این هم دنبالش به چپ میرود. وقتی به راست میپیچد، این هم دنبالش به راست میرود. این همان مفهوم موشک هدایتشونده است. این ماجرا دو بار در قرآن آمده است. یکی در آیۀ ۱۸ سورهی حجر که هر وقت شیاطین بخواهند استراق سمع کنند، ﴿فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبینٌ﴾. دوم در سورۀ صافات آیۀ ۱۰ ﴿إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَهَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ﴾[۲۱]، کسی که بخواهد استراق سمع کند با این شهابها مواجه میشود. پس این شهابها مادی نیستند. مسیری که شهاب در عالم مادی دارد، در همان مسیر جلو میرود. مگر مسیرش با جاذبۀ یک سیارهای، مقداری عوض شود. مثلاً در جاذبه بیافتد و سقوط کند. این موضوع ﴿فَأَتْبَعَهُ﴾ نیست. شهابِ مادی موجودی را دنبال نمیکند که هر جا آن موجود رفت، دنبالش برود. پس این شهابها جنسشان مادی نیست. جنس این شهابها دخانی است. چون از خاصیت دخان است که مثلاً وقتی طلسمی را مینویسند، میگویند: کسی که یک کارِ به خصوصی را کرده است. بعد طلسم را در آتش میاندازند، دود بلند میشود و گویا میداند که آن فرد کجاست. در حالی که اجنّهای که ایستادهاند نمیدانند آن شخصِ مورد نظر کجاست. وقتی آن طلسم بلند میشود و میرود، اینها دنبالِ طلسم راه میافتند که بفهمند آن فرد کجا پنهان شده است. و طلسم میرود به آن فرد اصابت میکند. این خاصیتِ عالم دخان است. مثل اینکه مثلاً در عالم مادی خاصیتی باشد که هر تیری که شلیک شود، به قصدی که شلیککننده داشته برود و به آن فرد اصابت کند. این در عالم مادی محال است. اگر در عالم مادی چنین حالتی پیش بیاید این ﴿فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ﴾ میشود و این ماجرا در دخان رایج است.
اینها از زمان بعثت زیاد محدود شدند. اما هنوز هم کنجکاوی، اینها را میکُشد. میخواهند بروند، مدام تقلا میکنند که از ملائک خبر بگیرند که ماجرا چیست؟ چه زمانهای است؟ چه میخواهد پیش بیاید؟ میگویند ما نمیدانیم، باید برویم و استراق سمع کنیم. درصورتی که خطر دارد، ولی میروند. از ﴿فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ﴾ یک نکته دیگر هم بر میآید. این مثل موشکِ هدایتشونده دنبال میکند. اما خدا نفرمود که حتماً به آنها میخورد. پس میتوانند فرار کنند. یعنی یک دفعه خودشان را پشت یک سیارکی یا یک جِرمی بکشند که شهاب بیاید و رد شود، همان شهابی که مثل موشک هدایت شونده دنبال میکند. این را شما در فیلمهای فضایی میبینید. در فیلمهایی که یک موشک دارد هواپیمایی را تعقیب میکند. مثلاً قابلیت مانور بعضی هواپیماها مثل هواپیمای اف ۱۶ زیاد بود، موشکها را رد میکرد. بعد میگفتند موشکی بسازیم که اف ۱۶ را هم بگیرد. وقتی ردیابی میکنیم، اف ۱۶ نتواند از چنگش فرار کند. اوایل انقلاب که اف ۱۶ پررنگ بود، این بحثها مطرح میشد.
پس این جالب است که در نقاط مختلف آسمان شهاب زیاد است. تا چه حد زیاد است؟ تا حد ﴿شُهُباً﴾، یعنی شهابباران. شهابهایی آماده هستند، به محض اینکه شیطانی قصد استراق سمع کند، اینها گسیل میشوند. از همان آیات هم بر میآید که چون قبل از این موضوع، ملائک مطرح میشوند؛ احیاناً ملائک این شهابها را گسیل کنند. اما این طور نیست که این شهابها الزاماً برخورد کنند. این شهابها برای چیست؟ برای «رجم» است. رجم یعنی راندن، شیطان رجیم یعنی شیطانِ رانده شده. ﴿رُجُوماً لِلشَّیاطینِ﴾ یعنی قصد، راندن شیاطین است که این در آیۀ ۵ مُلک آمده است﴿وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطینِ﴾. برای «راندن» است، قصد کشتن شیاطین نیست. این جالب است، در نظامِ خداوندی این چنین نیست که هر شیطانی آمد بکشیدش. خودِ ملائک چه کار میکنند؟ میرانند، پرتاب میکنند، آنها را به اینطرف و آن طرف میاندازند. در حالی که ملائک ﴿حَرَساً شَدیداً﴾ هستند. میتوانند به راحتی اینها را بکشند. صحبت از کشتن نیست. توسط شهابها چه طور؟ شهابها اینها را دنبال میکنند تا حدی که اینها از رو بروند! یک جا پنهان شوند. به نفس نفس بیفتند و بگوید: عجب غلطی کردم! دیگر این کار را نمیکنم. اما از شدت کنجکاوی، بعد از مدتی دوباره این کار را انجام میدهد!
یعنی وقتی وارد این آیات میشویم خیلی جزئیات جالب وجود دارد. از همین چند آیه، خیلی مطالب برداشت میشود. رجم از لحاظ عمل به چند صورت است. مثلاً برای شیطان، رجم باللعن وجود دارد. الان در در دنیا، «رجیمٌ باللَعن» است. در سرزمینِ ظهور «رجیمٌ بالحِجاره» است، یعنی با سنگ زده میشود. الان با لعن زده میشود و از صبح ظهور به بعد با سنگ زده میشود. در ماجرای آسمان، مثلاً در آیۀ ۵ ملک که ﴿رُجُوماً لِلشَّیاطینِ﴾ مطرح است، این رجوم به وسیلۀ شهابها است. اینها رانده میشوند. شیطان رجیم این نیست که شیطانی کشته شد. بلکه رانده میشود. وقتی شما لعنت کنید رانده میشود. و جالب است که این شهابها به استراق سمع حساساند. اگر شیاطین بالا بروند، اما قصد استراق سمع نداشته باشند، شهابها علیهشان فعال نمیشوند، گویا که این شهابها هوش مصنوعی درونشان به کار رفته است! اما اگر بالا بروند و قصد استراق سمع هم نداشته باشند، وقتی بخواهند به محل لمس آسمان برسند، با ﴿حَرَساً شَدیداً﴾ مواجه میشوند. افعالی که از زمان بعثت به بعد خداوند در این بحث مطرح میکند، در بعضی جاها حالت استمرار دارد و افعال استمراری است. یعنی این حالت که برقرار شد، دیگر برقرار خواهد بود.
پس هر شیطانی که بخواهد استراق سمع کند، شهابها علیهش فعال میشوند. اینها با شهابها رانده میشوند. علاوه بر شیاطین، دیگر جنیان هم بر علیهشان وجود دارد. جنس این شهابها مادی نیست. چون به جنیان اثر میکند. چهار آیه در این زمینه داریم. مانند موشک هدایتشونده است که روی هدف قفل میشود. در عالم مادی هم اینها دیده نمیشوند. علیه شیاطین هستند. شما هیچ وقت در عالم مادی شهابی ندیدهاید که در آسمان مدام اینطرف و آنطرف برود، یا تا به حال گزارش نشده است. پس معلوم میشود که جنس این شهابها مادی نیست. محدودۀ این شهابباران از حدودِ محل لمس آسمان است که خارج از منظومۀ شمسی است و هر جایی از آسمان که بخواهند استراق سمع کنند. هر نقطه از آسمان که شیاطین قصد استراق سمع در آنجا را داشته باشند، حتی اگر در مرکز خورشید یا سیارات باشد، نمیتوانند بروند. حفاظتکنندگان سه دسته هستند: ﴿حَرَساً شَدیداً﴾، ﴿شُهُباً﴾ شهابها که توصیف شد و مرکز خورشید و سیارات آن هم بخاطر ﴿شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ﴾.
[۱] ـ [أنبیاء۳۲] ص۳۲۴ ـ ﴿ وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ آیاتِها مُعْرِضُونَ﴾.
[۲] ـ [بقره۲۵۵] ص۴۲ ـ ﴿ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ﴾.
[۴] ـ [حجر۱۷] ص۲۶۳ ـ ﴿ وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ رَجیمٍ﴾.
[۵] ـ [صافّات۶]، [صافّات۷] ص۴۴۶.
[۶] ـ [فصلت۱۲] ص۴۷۸ ـ ﴿ فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحى فی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابیحَ وَ حِفْظاً ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ﴾.
[۷] ـ [مُلک۵] ص۵۶۲ ـ ﴿ وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابیحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطینِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعیرِ﴾.
[۸] ـ [جنّ۹] ص۵۷۲ ـ ﴿ وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً﴾.
[۹] ـ [صافّات۸] ص۴۴۶ ـ ﴿ لا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ﴾.
[۱۰] ـ [حجر۱۷] ص۲۶۳ ـ ﴿ وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ رَجیمٍ﴾.
[۱۱] ـ [رحمان۳۵] ص۵۳۲ ـ ﴿ یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ﴾.
[۱۵] ـ [شعراء۲۱۱] ص۳۷۶.
[۱۸] ـ [جنّ۹] ص۵۷۲ ـ ﴿ وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً﴾.
[۱۹] ـ [رحمان۳۳] ص۵۳۲ ـ ﴿ یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ﴾.
[۲۰] ـ [صافّات۹] ص۴۴۶ ـ ﴿ دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ﴾.
قسمتی از متن نامفهوم نوشته شده چرا؟
تا اینجا را خیلی خلاصه بگوییم: مسیرهای ترددی در آسمان برزخی وجود دارد که این تا به حال در مخیّلۀ ما نبوده است. بعضی از نقاط آن مسیرهای تردد، قابل شنیدنِ کلام ملائک است که اجنّه در آنجاها کمین میکردند. نه اینکه صرفاً قابل شنیدن باشد، مثلاً این طور بوده است آنجا ملائک متوجه نمیشدند. اگر در آن مسیر با هم صحبت میکردند، متوجه نمیشدند که کسی در کمین است. پس به نظر میرسد که آن مسیرها شلوغتر باشد. از جنبۀ دخانی یا از جنبۀ مادی شلوغتر باشند، به هرحال حجابهایی وجود دارد. اینکه اجنّه آنجا کمین میکنند، پشت اشیائی و جِرمهایی کمین میکنند که ملائک پشت این جرمها را نبینند. دارند حرکت میکنند و با هم که صحبت میکنند، اینها صدای آنها را گوش کنند و از شنیدن صحبت آنها بفهمند که ماجرا چیست. فرض کنید زمان جنگ تحمیلی، ما میخواهیم ببینیم داخلِ عراق چه خبر است. تلفن قطع است و دسترسی تلفنی به آن طرف نداریم. دسترسی ماهوارهای هم نبود. چه کار میکنیم؟ ـ داریم تصویر درست میکنیم ـ داخل یک پادگان میرویم. پشتِ جرمهایی، اشیائی پنهان میشویم. نگهبانان که میآیند و متوجۀ ما نیستند، با هم صحبت میکنند. یا بعضی افرادی که پیاده حرکت میکنند، احیاناً بعضی اوقات با هم صحبت میکنند. مسائل عراق را میگویند. چون لبِ مرز هستند و ما دشمنشان هستیم، بعضی مسائل را دربارۀ ما میگویند. میشنویم که ببینیم احساسشان چیست. احیاناً میگویند که خب این روزهای آخرِ نگهبانی ما است. بعد از این دیگر میخواهد حمله شود. به سرعت گوش ما تیز میشود. چی؟ حمله؟!! ماجرا چیست؟! ما چند روز در یک پادگان عراقی یا لبۀ جادهای کمین کردیم، همین یک جمله را میآییم و نقل میکنیم. اینها قصد حمله دارند، اینها ماجرایی دارند!! پس وقتی درباره کمینگاه گفته میشود، یعنی اجنّه حرکت میکردند و به کمینگاه میرفتند. پس اجنّه میتوانستند در آسمان بروند.
لطفا دقیقا قسمتی که متوجه نشدهاید را بیان کنید تا توضیح داده شود
سوال. آسمان اول کجاست؟ یا دوم؟ یا بعدی ها؟
ایا این چیزی که امروز بشر می بینه جز آسمان اولیه هنوز؟ و آیا دیدن آسمان های دو و سه و … نیاز به وارد شدن به ابعادی دیگر دارند؟
و نکته ای. خدا می گوید او لم یروا الی ملکوت السماوات؟ پس ظاهرا همان ملکوتی که به ابراهیم نشان داده شد، باید به نوعی در دسترس دید عادی ما هم باشه. آیا این وسعت عجیب آسمان همان ملکوت هست؟