حاکمیت غیب بر شهود
بالاترین عالم در عوالم شهود عالم عرش است. با توجه به آیه هفت سوره غافر جنس عرش، علم خداست؛ نور علم است. نور علمی که به اصطلاح احادیث مانند یک کوه بسیار بزرگ، همۀ شهود را فرا گرفته است و همه چیز طبق علم خدا انجام میشود. اما یک ماجرای دیگری وجود دارد. خداوند میفرماید که ﴿ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ﴾[۱]، یا جای دیگر میفرماید ﴿ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى﴾.[۲] عرش جای علم خداست، اما الرحمن کجاست؟
الرحمن یکی از اسماء خداست. اگر بگوییم الرحمن درون عرش است، پس بقیۀ اسماء هم باید در عرش باشند، چون عالم اسماء یک جا قرار دارد. از عرش همه چیز با نور عرشی، با علوم عرشی اداره میشود. چه میخواهیم بگوییم؟ اسم الرحمن چیزی فوق عرش است. خداوند با یک مقولۀ فوق عرشی دارد عرش را اداره میکند و از طریق عرش، شهود را اداره میکند. ادارۀ شهود عرشی است. ادارۀ شهود و عرش طبق آیۀ ﴿ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى﴾ با اسم الرحمن صورت میگیرد. اسماء هم از جنس شهود نیستند، بلکه فراتر هستند. پس این یعنی تأثیر غیب بر شهود.
به عنوان مثال، در کارخانه یک قالب را در میآورند. این قالب بر روی ریل که جلو میآید، به آن رنگ زده میشود، دیواره به آن داده میشود. بعد از آن درونش از آب پر میشود. این اشیاء خشن هستند اما آب لطیفتر از آنها است. دائم چیزهای مختلف روی قالب تأثیر داده میشود. یا در مثال دیگر، شما در کارخانه ماست درست میکنید. ماست را از قسمتهای مختلف مثل قسمت استریلیزه عبور میدهید. ماست که تولید شده است، پس این مراحل چیست؟ میخواهید چیزهایی غیر از ماست را به آن تأثیر بدهید.
در نظام شهود این ماجرا خیلی پررنگ است. خداوند تمام اسمائش را تأثیر میدهد. مثلاً اگر اسم الخالق را تأثیر ندهد، هر زمان که اسم الخالق را از شهود دریغ کند، شهود بلافاصله متوقف میشود. اسم الخالق باعث خلق مدام میشود. اگر خداوند اسم الرحیم را دریغ کند، دستگیری، بحث منجی و مهدویت متوقف میشود، هدف شهود ضایع میشود. اگر خداوند اسم الرب را از شهود دریغ کند، اشیاء نمیتوانند خودشان را جلو ببرند و همینطور اسماء دیگر. خداوند اسماء مختلف را تأثیر میدهد، اما از بین اسماء مختلف کدام را حاکم میکند؟ حاکمیت اسمائی بر شهود توسط اسم الرحمن است؛ ﴿ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى﴾ و خدا این را در کل شهود از بالا تا پایین تأثیر میدهد.
رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) رحمت للعالمین بر کل عالم هستند، نه فقط بر غیبیات. ایشان بر مشهودات هم رحمت را اعمال میکنند. عامل رحمت حتی بر مشهودات هستند. یعنی تأثیر پیوسته و مدام غیب، تأثیر همه جانبۀ غیب بر دنیا بسیار زیاد است. شاید تعداد غیبیاتی که بر شهود خاصیت نداشته باشند، کم باشد. خداوند نظام عالم و به خصوص نظام شهود را اینطور قرار داده است که به شدت متأثر از بالاترها باشد. در دنیا هم همینطور است. عالم مادی بخشی از نظام عالم و به شدت متأثر از نظام عالم است. پس برای شناخت عالم مادی شما باید نظام عالم را بشناسید.
خداوند بسیاری از عناصر غیبی را، اگر نگوییم همهشان را، بر شهود تأثیر میدهد. علم یک امر در عرش برقرار میشود. امر آرام آرام پایین میآید و قضاء و قدرش بر قرار میشود و همینطور پایین میآید. حالا شما برای امور سال آیندهتان دعا میکنید. نمیشود گفت که «برای چه دعا میکنید؟ دعا یعنی چه؟ امر این مسیر را آمده و خدا آن را مقدر کرده است. تو کیستی که داری حرف میزنی؟». خدا اینطور برخورد نمیکند. میفرماید: «بندگان من! من نزدیکتان هستم، بخواهید!». بخواهیم؟ خب ما میخواهیم رزقمان در این امری که پایین میآید صد برابر شود، رزق خیراتمان هزار برابر یا یک میلیارد برابر شود. خدا میگوید: « چَشم عبد من! برایت انجام میدهم.» این یعنی چه؟ چرا خداوند این را از اول تقدیر نکرده و قرار نداده است؟ به خاطر صفت رحمت.[۳]
پس در مقولۀ دعا و استجابت دعا یا در مقولۀ قرب الی الله، چه در مسیر صعود و چه در مسیر نزول[۴] مقولات غیبی بر دنیا تأثیر دارند. اگر تأثیر مقولات غیبی بر دنیا نبود، اربعینی نباید برگزار میشد. بلکه مردم باید عقوبت میشدند. خداوند در قرآن میفرماید که اگر خدا میخواست مو را از ماست بکشد هیچ کدام از شما روی زمین زنده نمیماندید. خب من که این همه خطا دارم! چرا زنده ماندهام؟ به خاطر رحمت خدا. به خاطر تأثیر عناصر غیبی مثل رحمت، مثل الکریم، الرحیم و …
خداوند بعضی از اسمهایش مثل الجبار و المتکبر را کمتر در عمق تأثیر میدهد و بعضی از اسمهایش را بیشتر تأثیر میدهد. اینها نظام دارد. چه کسی اداره میکند؟ خداوند با اسم الرحمن در محدودۀ شهود اینها را اداره میکند. خارج از شهود شاید اسم الرحمن بر بقیۀ اسماء حاکم نباشد. اما در محدودۀ شهود اسم الرحمن حاکم است. در کل محدودۀ شهود هر اسم دیگری یا هر عنصر غیبی هم وارد شود، با اسم الرحمن مدیریت میشود.
این بحث زیبا است. این بحث دلنشین است و به شهود روح میدهد. لطافت میدهد. زیبایی میدهد. انسان لذت میبرد. ما با خدای ﴿ ذِی الْعَرْشِ﴾[۵] طرف نیستیم. با خدای الرحمن طرف هستیم. درست است که خدا ﴿ ذِی الْعَرْشِ﴾ است، اما با اسم الرحمن ﴿ ذِی الْعَرْشِ﴾ بودنش را اداره میکند.
تأثیر ﴿ أَعْیُنِنا﴾ در شهود در ماجرای نوح ع
خداوند معمولاً اسماء را مستقیم اثر میدهد. در آنها هم عناصر کنترلی وجود دارد. مثلاً خداوند یک عنصر کنترلی، حتی فراتر از اسماء گذاشته است و آن ﴿ أَعْیُنِنا﴾[۶] است. خدا آن را بعضی مواقع در شهود میآورد، به خصوص در ماجرای سه نفر از اولوالعزم من الرسل، یعنی ماجرای نوح (علیهالسلام)، ماجرای موسی(علیهالسلام) و ماجرای رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم). ﴿ أَعْیُنِنا﴾ اصلاً کولاک میکند. مثلاً خداوند دربارۀ کشتی نوح میفرماید که ﴿تَجْری بِأَعْیُنِنا﴾.[۷] برای اینکه این موضوع واقع شود، خداوند فرمود که کشتی بساز، بسیار بزرگ بساز، با این نقشه بساز، بادبان نگذار، سکان نگذار! یک لنج بادبان و سکان نداشته باشد، شما چطور میخواهید هدایتش کنید؟ وقتی به ﴿ مَوْجٍ کَالْجِبالِ﴾[۸] برسد، میخواهید چه کار کنید؟ کشتی به این بزرگی اصلاً مقاومت نمیکند و به راحتی دو نیم میشود. مثل یک شیرینی که وقتی آن را بر میداریم وا میرود، کشتی نوح(علیهالسلام) باید این طور میشد. از میان ﴿ مَوْجٍ کَالْجِبالِ﴾ چطور عبور کرد؟ بادبان نداشت، سکان نداشت، کسی هدایتش نکرد. پس چطور حرکت کرد؟
در مورد این موضوع یک لیست تهیه شده است. به عنوان مثال یک نمونه از این لیست محل فرود آمدن کشتی است. کشتی نوح قرار است فرود بیاید، اما کجا فرود بیاید؟ زیر کشتی که چیزی دیده نمیشود. روی کوه نمیتواند فرود بیاید، چون کوه شیب دارد. روی هر کوهی فرود بیاید، سُر میخورد و پایین میآید و از بین میرود. اما در آن منطقۀ بزرگ یک کوه بود. نزدیک به قلۀ کوه و نه روی قلۀ کوه، یک زمین به اندازۀ زمین فوتبال قرار داشت. کشتی نوح دقیقاً آنجا باید فرود میآمد! چه کسی هدایتش کرد؟ از درونِ کشتی که پایین دیده نمیشود. اگر هم دیده شود با کدام بادبان، با کدام سکان؟ اگر کشتی بادبان و سکان هم داشته باشد، مگر میتوان کشتی را در آن نقطۀ مدنظر فرود آورد؟ عملاً میسر نیست. اینها از عجایب است. اگر انسان این موارد را دانه دانه لیست کند، بسیار تعجب میکند. از آن ابتدا تا انتها ﴿ تَجْری بِأَعْیُنِنا﴾.
جالب است در این قسمت حتی جبرئیل هم در کار نیست. در بحث ساخت کشتی ماجرا به صورت ﴿ وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا﴾ بود. جبرئیل(علیهالسلام) میآمد و مهندسی میکرد. اما در حرکت کشتی به جبرئیل گفته میشود «رو مشو حائل میان ما و دوست». خداوند فقط به واسطۀ ﴿ أَعْیُنِنا﴾ اداره میکند. خیلی بحث زیبایی است. وقتی انسان در بحث دقیق میشود، میگوید الله اکبر! جنس ﴿ أَعْیُنِنا﴾ مربوط به فضای کلماتی است و در پایینترها نیست. عجب! در ماجرای نوح (علیهالسلام) اثر گذاری مستقیم از فضای کلماتی در عالم مادی نه در عرش، وجود دارد. در ماجرای ساختن کشتی تأثیر گذاری مستقیم هست با کمک وحی. وحی به واسطۀ جبرئیل یا وحی بدون واسطۀ جبرئیل. اما در ماجرای جریان کشتی هیچ عامل کمکی هم نیست. خداوند بالاترین عنصر را در پایینترین موقعیت مستقیم تأثیر میدهد. به آن زیبایی که همین الان شاید هیچ ناخدایی حاضر نشود که این کار را انجام دهد و کشتی را در آن موقعیت فرود آورد.
اولوا العزم من الرسل اصلاً هنرشان این بود. ﴿ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ﴾، ﴿ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ﴾[۹] تا فضای کلماتی سبقت گرفتند. تا آنجا وجودشان را مجرا کردند، لذا ﴿ أَعْیُنِنا﴾ آمد. به اصطلاح قرآن از زمانی که نوح (علیهالسلام) درون قوم رفت تا زمان ساختن کشتی و آمدن ﴿ أَعْیُنِنا﴾ حدود ۹۵۰ سال طول کشید. یعنی نوح ع ۹۵۰ سال فقط رفت بالا! آن هم به خاطر مهدویت. تا چیزی بیاورد که برای مهدویت خاصیت داشته باشد، نه اینکه فقط خودش رشد کند. دنبال رشد خودش نبود. طبق حدیث «عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى»، همۀ گذشتگان فاطمی بودند. اشخاص فاطمی اینگونه هستند.
نوح ع به خاطر مهدویت ۹۵۰ سال بالا رفت. نه به خاطر خودش یا یارانش، فقط و فقط به خاطر مهدویت. چون خداوند چندبار دیوار کشید. یکی از دیوارها دیوار طوفان نوح بود. فقط با ابزارهای کلماتی یعنی با ﴿ أَعْیُنِنا﴾ میشد از این دیوار عبور کرد. با هیچ ابزار دیگری اجازۀ عبور نبود. حتی جبرئیل باید کنار برود. لذا شما اصلاً ﴿ وَحْیِنا﴾ را در ماجرای جریان کشتی نمیبینید. جبرئیل تا پای طوفان نوح میآید؛ ﴿ وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا﴾. خیلی جالب است. در صبح ظهور هم همینطور است. آن ماجرا آیهای از صبح ظهور است. در ماجرای صبح ظهور که خداوند میفرماید: ﴿ وَ یُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ﴾،[۱۰] جبرئیل (علیهالسلام) توان به کارگیری کلمات را ندارد. این بزرگواران[ملائک] حتی ﴿ أَسْماءِ هؤُلاءِ﴾[۱۱] را نمیتوانند به صورت عنصر عنصر به کار بگیرند. چه برسد به اینکه بخواهند مرتبط با هم و به صورت شبکه به کار بگیرند.
[۱] ـ [فرقان۵۹] ص۳۶۵ ـ ﴿ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبیراً﴾.
[۲] ـ [طه۵] ص۳۱۲٫
[۳] . اگر اسمائی بخواهیم بگوییم باید بگوییم به خاطر اسم الرحمن. چون صفت رحمت سه شاخه میشود؛ الرحمن، الرحیم و رحم.
[۴] . در مسیر صعود افراد میروند و جزو مقربین میشوند و این خیلی سخت است. در مسیر نزول مانند ماه رمضان، خداوند میگوید «من نور را آوردم، ﴿ إِنِّی قَریبٌ﴾،[۴] من پیشات آمدم، من نزدیکتان آمدم.» این ﴿ إِنِّی قَریبٌ﴾ با آن مقربون خیلی تفاوت دارد. قرب قرب است، اما مقربین در مسیر صعود است و ﴿ إِنِّی قَریبٌ﴾ در مسیر نزول است.
[۵] ـ [إسراء۴۲] ص۲۸۶ ـ ﴿ قُلْ لَوْ کانَ مَعَهُ آلِهَهٌ کَما یَقُولُونَ إِذاً لاَبْتَغَوْا إِلى ذِی الْعَرْشِ سَبیلاً﴾.
[۶] ـ [هود۳۷] ص۲۲۵ ـ ﴿ وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا وَ لا تُخاطِبْنی فِی الَّذینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ﴾.
[۷] ـ [قمر۱۴] ص۵۲۹ ـ ﴿ تَجْری بِأَعْیُنِنا جَزاءً لِمَنْ کانَ کُفِرَ﴾.
[۸] ـ [هود۴۲] ص۲۲۶ ـ ﴿ وَ هِیَ تَجْری بِهِمْ فی مَوْجٍ کَالْجِبالِ وَ نادى نُوحٌ ابْنَهُ وَ کانَ فی مَعْزِلٍ یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرینَ﴾.
[۹] ـ [واقعه۱۰]، [واقعه۱۱] ص۵۳۴٫
[۱۰] ـ [یونس۸۲] ص۲۱۸ ـ ﴿ وَ یُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ﴾.
[۱۱] ـ [بقره۳۱] ص۶ ـ ﴿ وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَهِ فَقالَ أَنْبِئُونی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ﴾.