اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ (سجده: ۴)
خدا آن کسی است که آسمانها و زمین و هر چه در بین آنهاست همه را در مقدار شش روز بیافرید، آن گاه بر عرش (فرمانروایی) قرار گرفت، شما را غیر او هیچ (در عالم) یار و یاور و شفیع و مددکاری نیست، آیا تذکر نمییابید؟
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ في يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (سجده: ۵)
اوست که امر عالم را (به نظام احسن و اکمل) از آسمان تا زمین تدبیر میکند سپس در روزی که مقدارش به حساب شما بندگان هزار سال است باز (حقایق و ارواح) به سوی او بالا میرود.
خلاصه:
تدبیر به معنای پشت سر هم قرار دادن است، وتدبیر امر شامل مفهوم تنزیل امر هم هست. منظور از سماء، آسمان بالای سر نیست بلکه آسمان قرب و حضور الهی است که زمان در آن راه ندارد، و امور در طی ۱۰۰۰ سال که یکی از مراحل قیامتی است در قیامت عروج میکنند.
متن تفسیر:
و كلمه “یدبر” از تدبیر است، و تدبیر از ماده “دبر” است كه به معناى دنباله و عقب چیزى است، و تدبیر این است كه چیزى را پشت سر چیزى قرار دهى، و یا دستورى را به دنبال دیگر قرار دهى، و در آیه مورد بحث برگشت مىكند به اینكه خداى تعالى وجود حوادث یكى پس از دیگرى را مانند سلسله زنجیرى كه پشت سرهم و متصل ما بین آسمان و زمین باشد قرار مىدهد، هم چنان كه در جاى دیگر فرمود:”وَ إِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ” و نیز فرمود:”إِنَّا كُلَّ شَیءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ”.
“ثُمَّ یعْرُجُ إِلَیهِ”- این جمله از این جهت كه بعد از جمله “یدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ” قرار گرفته، خالى از این اشعار نیست، كه كلمه” یدبر” معناى تنزیل را متضمن است، و معنایش این است كه او تدبیر امر مىكند، در حالى كه نازل كننده است، و یا او نازل كننده است در حالى كه مدبر است، از آسمان تا زمین را، و بعید نیست منظور از این امر همان امرى باشد كه در آیه “فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یوْمَینِ وَ أَوْحى فِی كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها” آمده است.
و در جمله “ثُمَّ یعْرُجُ إِلَیهِ” اشعار است به اینكه مراد از سماء مقام قربى است كه زمام همه امور بدانجا منتهى مىشود، نه آسمان كه به معناى جهت بالا و یا ناحیهاى از نواحى عالم جسمانى است، براى اینكه قبلا فرمود: “تدبیر امر مىكند از آسمان تا زمین “آن گاه فرمود: “سپس به سوى او عروج مىكند”، پس معلوم مىشود عروج به سوى او از همان طریقى است كه از آن نازل شده، و در آیه غیر از علوى كه به تعبیر سماء آمده و پایینى كه از آن به ارض تعبیر كرده، و نزول و عروج چیز دیگرى نیامده پس قهرا نزول از سماء و عروج به سوى خدا را مىفهماند كه مراد از سماء، مقام حضور است، كه تدبیر امر از آن مقام صادر مىشود. و یا مراد این است كه موطن و محل تدبیر امور زمینى، آسمان است، و خدا كه محیط به هر چیز است تدبیر زمین را از آن موطن نازل مىكند، كه البته این معناى دوم به فهم نزدیكتر است، چون جمله “وَ أَوْحى فِی كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها” با آن سازگارتر است.
“فِی یوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ” – معنایش چه به احتمال اول و چه دوم این است كه خداى تعالى تدبیر مذكور را در ظرفى انجام مىدهد كه اگر با مقدار حركت و حوادث زمینى تطبیق شود با هزار سال از سالهایى كه شما ساكنان زمین مىشمارید برابر مىگردد، چون مسلم است كه روز، شب، ماه و سالى كه ما مىشماریم بیشتر از عمر خود زمین نیست.
و چون مراد از سماى عالم، قرب و حضور است، و این عالم از حیطه زمان بیرون است، ناگزیر مراد از آن، ظرفى خواهد بود كه اگر با مقدار حركت و حوادث زمینى تطبیق شود هزار سال از سالهایى كه ما مىشماریم خواهد شد.
و اما اینكه این مقدار آیا مقدار نزول و مكث و عروج است یا مقدار نزول و عروج رویهم است، بدون مكث، و یا مقدار هر یك از این دو است، و یا تنها مقدار خود عروج است، البته بنا بر اینكه كلمه “فى یوم” قید باشد براى “یعْرُجُ إِلَیهِ” به تنهایى، احتمالاتى است كه آیه “تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیهِ فِی یوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ” مؤید احتمال اخیر است، چون مدت مذكور را تنها مدت عروج معرفى مىكند.
آن گاه بنا بر فرضى كه ظرف هزار سال قید عروج باشد، آیا منظور از عروج، مطلق عروج حوادث به سوى خدا است، یا تنها عروج آنها در روز قیامت است، و مقدار هزار سال هم طول مدت قیامت است، و اگر در آیه سوره معارج مقدار آن را پنجاه هزار سال خوانده، چون مربوط به كفار است، تا به خاطر كفرشان مشقت بیشترى بكشند، ممكن هم هست بگوییم مقدار هزار سال مربوط به یكى از مواقف روز قیامت است، و مقدار پنجاه هزار سال مقدار و طول مدت پنجاه موقف است.
از این هم كه بگذریم احتمالات دیگرى در خصوص هزار سال است، كه آیا تحدیدى است حقیقى، و یا مراد صرف زیاد جلوه دادن مدت است، هم چنان كه در آیه “یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ” نیز منظور همین است، یعنى مىخواهد بفرماید دوست مىدارند بسیار زیاد عمر كنند، نه خصوص عدد هزار، لیكن این احتمال از سیاق آیه بعید است.
به طورى كه ملاحظه فرمودید آیه شریفه احتمالهاى زیادى را تحمل مىكند، و با همه آنها مىسازد، و لیكن از همه آنها نزدیكتر به ذهن این است كه كلمه “فى یوم” قید باشد براى “ثُمَّ یعْرُجُ إِلَیهِ” و مراد از روز عروج امر، یكى از پنجاه موقف از مواقف روز قیامت باشد (و خدا داناتر است).[۱]
[۱] ترجمه تفسیر المیزان، جلد ۱۶، صفحه ۳۷۲