عموم انسانها ملکوت را میبینند
این ظرافت را هم مطرح کنیم که عموم انسانها ملکوت را میبینند. عموم انسانها نظاره به ملکوت دارند. در مقام تبیین و توضیح ممکن است نتوانند توضیح دهند، اما میبینند. مثلاً به موضوع نور اربعین توجه کنید. این طور نیست که دو نفر یا ده نفر متوجه آن شوند. عموم کسانی که به اربعین میآیند، نور اربعین را متوجه میشوند. نمیتوانند توضیح دهند، اما متوجه میشوند. بسیاری از افراد که در آستانۀ مرگ هستند، اجلشان را متوجه میشوند. بارها چه در جبههها و چه در شهر یا از گذشتگان شنیدهایم که فردی گفته است «امروز روز آخرم است، زحمت نکشید، من رفتنی هستم.» ماجرا چیست؟ چه کسی به او گفته است؟ برای فرد مثل روز روشن است و خودش را آماده کرده است. بارها این طور موضوعات را شنیدهایم. اما اگر از او بپرسیم چه چیزی را دیدی؟ نمیتواند توضیح دهد. مشکل ما این است که چون تعلیمش را ندیدیم، نمیتوانیم توضیح دهیم. اما اگر نمیتوانیم توضیح دهیم، دلیل نمیشود که نمیبینیم. میبینیم و اعتنا میکنیم. یا مثلاً افراد به کربلا که میروند میگویند «کربلا یک چیز دیگر است». چرا یک چیز دیگر است؟ یا در مورد حرم امام رضا(علیهالسلام) میگویند «اینجا یک جای دیگر است». از کجا میفهمند؟ به هرحال ۱٫ انسان چشم ملکوت بین دارد ۲٫ پیوسته در حال دیدن است ۳٫ اعتنا میکند.
البته تکنولوژی و جامعۀ شهری مانع شدهاند. این حجاب برای گذشتگان کمتر بود. کثرت حجاب و کثرت زرق و برق برایشان کمتر بود. برای ما کثرت زرق و برق دنیا زیاد است. با این حال میبینیم. هر چند که نمیتوانیم توضیح دهیم. هر چند که نمیتوانیم تفکیک کنیم. به آن شخص میگوییم که از کجا فهمیدی اجلت نزدیک است؟ میگوید نمیدانم اما به دلم هست. کاملاً میداند، اما نمیتواند توضیح دهد. به این موضوع عنایت داشته باشیم که وقتی به اجل افراد اشاره میشود، این طور نیست که اجل افراد ملکوت داشته باشد و اجل غیر افراد ملکوت نداشته باشد. بلکه مقولۀ اجل ملکوت دارد. اجل جزئی از امور است، پس مقولۀ امور هم ملکوت دارد.
پس از این آیه برمیآید که همه انسانها پیوسته ملکوت را میبینند. صحبت این آیه سر این است که چرا اعتنا نمیکنید؟ اگر به این ملکوتیات که پیوسته میبینید اعتنا نکنید، پس دیگر به چه میخواهید اعتنا کنید؟ ما ملکوت آسمانها و زمین را میبینیم، اما تبیین نداریم و برایمان شفاف نیست. لذا خدا میفرماید: ﴿ يَنْظُرُوا﴾. واژۀ نَظَرَ را استفاده میکند. خدا قدرت بصر ابراهیم(علیهالسلام) را تقویت میکند تا شفاف ببیند و برایش کاملاً واضح باشد که این ماجرا چیست؟ این میشود رؤیت. ما که شفاف نمیبینیم برایمان نَظَرَ است. برای ابراهیم(علیهالسلام) که شفاف میبیند، رَأَیَ یا رؤیت است. نظارۀ ملکوت در توان همۀ ما هست، چون خداوند فرمود: ﴿ أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا﴾، آیا ننگریستند؟ یعنی مدام در معرضشان است و مدام نگاه میکنند. اما رؤیت در توان همۀ ما نیست. خدا در ماجرای ابراهیم(علیهالسلام) میفرماید که ما به ایشان رؤیت دادیم، نه این که ایشان خودش دقت کرد و رؤیت کرد. پس نظارۀ ملکوت در توان همۀ انسانها هست. حتی انسانهای منفی و پیوسته هم در معرض است و پیوسته هم انسانها در حال نظاره هستند. اما رؤیت ملکوت با سعی و تلاش هم به دست نمیآید. یک عطای خدایی است. خداوند فرمود: ﴿ وَ كَذلِكَ نُري﴾، ما رؤیتش دادیم. خدا به خودش نسبت میدهد.