محتویات کتاب مبین
بعد از تهیة مجموعة خصوصیات، میخواهیم کتاب مبین را معنا کنیم؛ ولی پیش از آن باید ببینیم محتویات کتاب مبین چیست. علم تمام کلیات و جزئیات آسمانها و زمین، حتی جزئيات ظلمات زمین، در کتاب مبین است. این بحث، حداقل ۸ آیه صریح و ۷ آیه مکمل دارد. اولین آیه، آیة ۵۹ سورة انعام است: «… يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في ظُلُماتِ اْلأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاّ في کِتابٍ مُبينٍ». از مجموع این ۸ آیه به دست میآید که علم مربوط به همهٔ کلیات و جزئیات آسمانها و زمین، حتی جزئيات ظلمات زمین، در کتاب مبین هست.
سؤالی اینجا مطرح میشود که آیا تمام اشیاء در کتاب مبین هستند؟ شاید جملهٔ انتهای آیهٔ ۵۹ انعام، به تنهایی بر چنین معنایی دلالت داشته باشد، اما اگر جملات قبل را در این آیه لحاظ کنیم، نتیجه میشود «علم اشیاء» در کتاب مبین هستند.
اما آیا واقعاً خود اشیاء در کتاب مبین هستند یا علم اشیاء؟ کدام احتمال قابل قبولتر است؟ دلیل دیگر بر اینکه علم اشیاء در کتاب مبین است و نه خود اشیاء، این است که کتاب مبین چیزی است که در امّ الکتاب است و نازل میشود. اگر بگوییم کتاب مبین نازل شده و همه چیز در کتاب مبین هست، این همه چیز نمیتوانند خود اشیاء باشند؛ مثلا نمیتوان گفت در شب قدر کره زمین یا آسمانهای هفتگانه بر رسول الله (ص) نازل شده است. پس کتاب مبین چیزی «دربارهٔ» همه چیز است. طبق آیهٔ ۵۹ انعام، نوعی از علم به همه چیز درون کتاب مبین است.
اگر در کتاب مبین شیء باشد، امکان نزول آن بر کسی نیست. مفهوم نزول را میتوانیم در مثال قرآنی «نزول باران» جستجو کنیم. بخار آب در بالا هست و به صورت باران یا برف یا تگرگ نازل میشود. همان است؛ ولی در نزول حالت فیزیکی آن تغییر میکند. در نزول، جنس تغییر نمیکند. لذا کتاب مبین با قرآنا عربیا از نظر جنس یکی هستند و از لحاظ حالت با هم تفاوت دارند. با این توضیح، اگر بگوییم یک مجموعهٔ علم یا حکمت بر قلب رسول الله (ص) نازل شده است، مشکلی وجود ندارد؛ اما نمیتوانیم بگوییم خود اشیاء نازل شدهاند.
واژه «نازله» بار معنایی خودش را دارد. اینجا سه واژه داریم: کتاب مبین، نزول، قرآنا عربیا. چیزی به نام کتاب مبین در بالا هست که یک محتویاتی درد و یک ماجرایی به نام تنزیل برای آن واقع شده، که طی آن به چیزی به نام قرآنا عربیا تبدیل شده است. نمیتوانیم بگوییم یک مجموعه اشیاء در کتاب مبین هست که علم آنها آمده است؛ چون در این صورت باید گفته میشد «جاء علمُها».
برای اینکه در مسیر استدلال بهتر جلو برویم، از معنای ظاهری در نیمۀ دوم آیۀ ۵۹ انعام شروع کنیم و از جملۀ آخر به سمت ابتدا بیاییم. در جملۀ آخر در آیۀ ۵۹ سورۀ انعام میفرماید «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ»؛ هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتاب مبین هست. از لحاظ لغوی و صرف و نحوی، معنا این است. اما این موضوع با معنای کتاب مبین تفاوت دارد؛ چون کتاب مبین نازل میشود. اگر هیچ تر و خشکی نیست، مگر در کتاب مبین، ممکن نیست که تمام تر و خشکها بر رسول الله(ص) نازل شود! پس این دو موضوع با هم جمع نمیشود. این رفتار که این جمله را مرتبط با آن جمله در جای دیگر قرآن معنا میکنیم، «تفقه» نام دارد. تفقه، موضوعات را مرتبط با هم دیدن است. این صحیح نیست که بگوییم آیهٔ «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ»، ظاهرش کاملاً معلوم است؛ پس هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در کتاب مبین هست. نمیتوانیم بگوییم معنا در این آیه واضح است و بحث را تمام کنیم. بله، معنای جمله ظاهرش این است؛ اما چون با آن آیهای که خداوند میفرماید که ما کتاب مبین را نازل کردیم، جمع نمیشود، یا در معنای آن آیه مشکلی وجود دارد یا این معنایی که ما داریم در این آیه برداشت میکنیم. به هرحال مترجم این جمله از قرآن نمیتواند به آیات دیگر کاری نداشته باشد و صرفا از جنبۀ صرف و نحوی یا لغوی یا محاورهای یک جمله را دقیق معنا کند. مترجم قرآن باید آیات را مرتبط با همدیگر ببیند و خداوند روی این رفتار خیلی اصرار دارد. در میان نزدیک به سی روش استفاده از قرآن که در آینده انشاءالله مطرح خواهد شد، ترجمه آخرین روش است. ترجمه باید متأثر از همه چیز انجام شود. یک مترجم نمیتواند با روشهای مختلف و با مفهوم آشنا نشده باشد و صرفاً بیاید ترجمه کند. اگر مترجم در همین آیۀ ۵۹ انعام صرفاً بخواهد به حسب واژه، به حسب صرف و نحو، ترجمه کند، به اشتباه میافتد و مخاطبش هم به اشتباه میافتد. باید این آیه را تفقه کند و تمام آیات مربوط به کتاب مبین را با هم مرتبط ببیند و طوری ترجمه کند که تمام آیات کاملا با هم همخوانی داشته باشد.
مصداق دیگری از این ماجرا، آیات ۱۰۵ تا ۱۰۸ سوره یوسف است. در آیهٔ ۱۰۸ میفرماید: «قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة». ما نمیتوانیم به تنهایی معنا کنیم؛ بلکه معنای بصیرت در این آیه باید با توجه به آیات ۱۰۵ تا ۱۰۸ به دست بیاید. در این صورت معلوم میشود که منظور از بصیرت، بصیرت به آیات در آسمانها و زمین است. پس ترجمة این آیه بر اساس سیاق، این طور میشود: یا رسول الله، بگو که راه من این است که دعوت به خدا میکنم، بر اساس بصیرت نسبت به آیات موجود در آسمانها و زمین. شما اینجا نمیتوانید ترجمه بر اساس جمله یا آیه داشته باشید؛ چون در این صورت هم اشتباه میکنید و هم به اشتباه میاندازید. ترجمه خیلی حساس است. بعضی جاها باید کل ساختار یک سوره را بدانید تا یک واژه را در یک جمله ترجمه کنید. در بحث کتاب مبین، نه سیاق و نه سوره، بلکه باید آیات کتاب مبین را در کل قرآن دنبال کنید؛ وگرنه به مشکل برخورد میکنید.