تفکّر چیست؟
تفکّر یعنی چه؟ تفکّر رفتاری است که از آن نتیجه انتهای آیه گرفته شود. از لحاظ ساختاری، آیه ۱۹۱ آلعمران سه قسمتی است. قسمت اول، صحبت از احساس محضر خدا، یعنی ساحت اول توحید است. قسمت دوم، تفکر در نظام خداوندی در محدوده آسمانها و زمین است؛ آن هم در حیطه خلقت آسمانها و زمین. قسمت سوم آیه، نتیجهای است که باید گرفته شود؛ نتیجه از تفکر در خلقت آسمانها و زمین. پس تفکر، فرآیندی است که اینطور نتیجهها از آن گرفته شود. وقتی به خلقت آسمانها و زمین میپردازید، باید این نتیجه را بگیرید: خدایا، تو این آسمانها را باطل خلق نکردهای. تفکر باید به اینجا منتهی شود.
اگر شما به خلقت آسمانها و زمین فکر کنید و بگویید که «اللهاکبر؛ چه عظمتی!»، این تفکر نیست؛ نظاره است. محصول نظاره، واژههای حاکی از تعجب گفتن است. واژههای حاکی از تعجب، محصول نگاه است. اگر تفکّر واقع شود، تبعهاش این است که شما نتیجه بگیرید که «ربَّنا ما خَلقتَ هذا باطلا»؛ خدایا، این را بیهوده خلق نکردهای؛ دلیلی دارد. تو این نظام را خلق کردهای و من را در این نظام قرار دادهای؛ من باید خودم را با آن هماهنگ کنم. نکند طوری رفتار کنم که تو از من ناراحت شوی. این جالب است.
پس تفکر فرآیندی است که به تبع آن، شما به این تبعات برسید: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَک فَقِنا عَذابَ النَّارِ». محصول تفکر چه شد؟ وقتی شما میگویید «ما خلقت هذا باطلا»؛ اگر باطل نیست، پس چیست؟ باید برعکسش را نتیجه بگیرید؛ یعنی نظامی وجود دارد. اما دلیلی ندارد که محصول نظاره، احساس نظام باشد. وقتی شما میگویید «ربنا ما خلقت هذا باطلا»، یعنی احساس نظام کردهاید.
فرض کنید که به یک مجموعهای میروید که آهن قراضه است و آنها را روی همدیگر ریختهاند. آنجا چیست؟ یک انبار آهن قراضه است. انبار آهن قراضه چیزی نیست! اما انبار بعدی چه طور؟ ظاهر آن هم انبار آهن قراضه است، اما یک نظمی باید وجود داشته باشد. به این حس عنایت کنید: یک نظمی وجود دارد؛ در انبار دوم آهنها بیحساب ریخته نشدهاند. یک مسئلهای اینجا هست که باید بگردید و پیدا کنید. این که شما به این نتیجه رسیدید که یک چیزی وجود دارد و روی هم ریخته نشده، یعنی دارید تفکر میکنید.
طبق این آیه، تفکر دو محصول دارد: ۱ـ این که شما نظام را نتیجه بگیرید. وقتی میگویید «ربّنا ما خلقت هذا باطلا»؛ اینکه اینها باطل نیست، یعنی نظام را دارید نتیجه میگیرید. ۲ـ وقتی میگویید «سبحانک فقنا عذاب النار»؛ یعنی اعتقاد دارید که این نظام بر شما هم واقع است. فقط در آسمان نیست؛ بر من هم واقع است و من هم باید طبق نظام رفتار کنم. اگر طبق نظام رفتار نکنم، ممکن است مشمول تنبیه شوم. اینها محصول تفکر است. پس تفکر فرآیندی است که این دو نتیجه از آن گرفته شود. اگر از خود نتایج صرف نظر کنید، تفکر فرآیندی است که به عنوان حداقل، نتایجی از آن گرفته میشود. فرآیندی است که از آن به نتیجهای منطقی برسید. بعد از آن میشود به این پرداخت که چه نوع نتایجی را میتوان گرفت؛ اینکه شما نظام را متوجه شوید و بعد از آن ببینید که بر شما هم واقع است. این نظام فقط در اعماق آسمانها نیست. اگر نظامی هست، بر من هم واقع است؛ من هم باید طبق نظام عمل کنم.
وقتی که انسانها در خلقت آسمانها و زمین تفکر میکنند، چه نتایجی باید بگیرند؟
۱ـ «ربنا ما خلقت هذا باطلا»؛ خدایا، تو اینها را به باطل خلق نکردهای.
۲ـ «سُبحانَک»؛ خدایا، تو آسمانها و زمین را بسیار روان داری حرکت میدهی. هیچکدام در مقابل تو مقاومت ندارند. کوچکترین مقاومتی ندارند. هر طوری که خواستی حرکتشان بدهی، حرکت میکنند و تو داری حرکتشان میدهی.
۳ـ «فقنا عذاب النار»؛ این حرکتی که تو قرار میدهی، سرانجامی دارد. در آن سرانجام مرا از عذاب آتش باز بدار.
پس سه نتیجه در آیه ۱۹۱ آل عمران گرفته میشود که محصول تفکّر است. تفکّر فرآیندی است که سه نتیجه از آن گرفته میشود. ابتدا اینکه این آسمانها و زمین باطل نیست. یک ذره که بیشتر دقت میکند، میگوید خدایا، اینها همه جریان دارند. خدایا، تو داری جریانشان میدهی و آنها در مقابل تو مقاومت ندارند. باز هم که بیشتر تفکر میکند، نتیجه میگیرد این مسیر سرانجامی دارد؛ نکند وقتی که من در آن سرانجام قرار بگیرم، ضایع شوم. من هم یکی از اشیاء در آسمانهای هفتگانه و زمین هستم. خدایا، تو مرا هم حرکت میدهی و به سرانجام میرسانی. نکند که من ضایع شوم. خدایا، خودت کمکم کن.
وقتی این سه نتیجه را به دنبال هم نگاه میکنید، میبینید که بین آنها توالی زمانی وجود دارد. هر چقدر بیشتر تفکر شود، این نتایج یکی به دنبال دیگری گرفته میشود. پس آیه ۱۹۱ آل عمران، به نوعی حاکی از «درجات تفکر» در خلقت آسمانها و زمین است. درجه اول تفکر، محصولش «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» است. یک درجه عمیقتر، محصولش «سُبْحانَک» است و محصول یک درجه عمیقتر تفکر، «فَقِنا عَذابَ النَّارِ» است.
تفکّر را باید با محصول آن بشناسیم
پس تا اینجا جایگاه صحیح تفکر مشخص شد. تفکر باید به دنبال ذکر الله، یعنی احساس محضر خدا باشد. حالا باید به فرآیند تفکر بپردازیم و ببینیم که در طی آن چه اتفاقاتی میافتد.
در قرآن سه آیه در مورد تفکر در آسمانها و زمین داریم: آیات ۱۹۱ سورة آل عمران و ۸ سورة روم و ۱۳ سورة جاثیه. اما تفکر چه معنایی دارد؟ در خود این آیات معنای تفکر مطرح شده است.
تفکر چه فرآیندی است؟ تفکر را باید با محصول بشناسیم. تفکر، فرآیندی است که به نتایجی منجر میشود که در ادامة آیة ۱۹۱ آل عمران و آیات بعدی آن، این نتایج را میبینیم:
۱ـ ربَّنا ما خَلَقتَ هذا باطلاً
۲ـ فَقِنا عَذابَ النّار
و …
پس میخواهیم تفکر را با محصول معرفی کنیم. در احادیث هم اهل بیت(ع) در برخی از موارد یک مفهوم را با واجدش معرفی میکنند؛ گاهی خود مفهوم را توضیح میدهند؛ و گاهی هم مفهوم را با محصولش توضیح میدهند.
با این سرنخی که مطرح میشود، میتوانیم این بحث را کامل کنیم. این موضوع را با یک «امر» مثال میزنیم:
تصور کنید در شب دراز کشیدهاید و دارید به آسمان نگاه میکنید. به محضر خدا بسیار توجه دارید و جزء «الذین یذکرون الله … علی جنوبهم» هستید. با آسمان آشنایید و میخواهید نتیجه بگیرید. چه رفتاری میکنید؟ یک احساسی نسبت به خدا دارید: احساس میکنید که عالم محضر خداست و آسمانها محضر خداست. یک احساسی هم نسبت به آسمانها باید داشته باشید. آسمانها چیست که به تبع آن بخواهید تفکر کنید؟ آسمان را آن طور که در آیة ۱۳ جاثیه مطرح شده است، میبینید: «وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي اْلأَرْضِ جَميعًا مِنْهُ»؛ خدا هر چه در آسمانها و زمین است را مسخر شما کرده است، اما همة آن از خداست. «إِنَّ في ذلِکَ َلآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَ»؛ نگاه به آسمان باید با عنوان «ان فی ذلک لآیات» باشد. یک انسان موحد آسمان را این طور میبیند. شما دراز کشیده و دارید به آسمان نگاه میکنید: عالم محضر خداست. الآن در محضر خدا هستم. این چیست که من میبینم؟ یک کودک آسمان میبیند؛ اما شما «إِنَّ في ذلِکَ َلآياتٍ» را برداشت میکنید. یعنی «این آسمان، تابلویی است از آیات». کل این آسمان، تابلوی آیات است؛ عرصهای از آیات است؛ آیاتی مربوط به دوران ما و آیاتی مربوط به دورانهای بعد. پس از این منظر، دید یک انسان موحد جالب است؛ او آسمان را از منظر «إِنَّ في ذلِکَ َلآياتٍ» نگاه میکند؛ آسمان یعنی محل آیات؛ آسمان یعنی آینهای از آیات؛ آسمان یعنی تابلویی از آیات؛ آسمان یعنی صحنة بروز آیات؛ و خدا با زبان آیات دارد صحبت میکند.
این نگاه به آسمان که در آیة ۱۳ جاثیه مطرح شده، جالب است. حالا میخواهیم برداشت کنیم. تصور کنید که شما دارید تفکر میکنید. به حسب دانشی که دارید، میبینید که امر دارد پایین میآید. اموری که پایین میآید، وقتی از جوار ستارهای عبور میکند، اگر با فاصله از کنار ستاره عبور کند، ستاره روی آن تأثیر نمیگذارد؛ ولی اگر از نزدیکی ستاره عبور کند، به آن دچار خواهد شد. ستاره، یعنی «آتش سوزان». یک امر از جوار ستارههای مختلف عبور میکند، تا به زمین برسد. شما میگویید این امر، آیة من است! خدایا، در خلال نشئات، من هم از جوار جهنمهای مختلف عبور میکنم. خدایا، همان طور که طالب آن هستم که امر مرا در حالی که پایین میآید، از آتش ستارهها نجات دهی، «فقنا عذاب النار». این آسمان آیه است: آیهای از زندگی من است؛ آیهای از آیندة انسانهاست. اگر امری به آتش یک ستاره مبتلا شود، ضایع میشود؛ خدایا، نکند من در آتش جهنمی بیافتم.
برای اینکه این نتیجه گرفته شود، به مقداری دانش نیاز است؛ دانش حرکت امور در خلال آسمان: اینکه امور در خلال آسمان چگونه پایین میآید وچه خطراتی سر راهش هست.
با توجه به آیات مربوط به این موضوع، دو نوع خطر در معرض امور وجود دارد. نوع اول این است که امور در آتش بیافتند. همان طور که امور نباید در آتش بیافتند، من هم در خلال نشئات نباید در آتشهای مختلف بیافتم. وقتی یک امر پایین میآید، از جوار آتش ستارهها عبور میکند؛ خدایا، من هم باید از جوار جهنمهای مختلف عبور کنم. همان طور که یک امر نباید در آتش ستارگان بیافتد، خدایا، توفیق عطا کن که من هم در آتش جهنمهای پیش رو نیافتم.
در آیة بعد میفرماید: «رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظّالِمينَ مِنْ أَنْصارٍ»؛ کسی که داخل آتش بیافتد، خوار میشود و هیچکس هم نمیتواند کمکش کند. این نتیجهای است که از امور میگیرید. یک امر وقتی پایین میآید، بی پناه است. نمیتواند به خودش کمک کند؛ دیگری هم نمیتواند او را کمک کند. اگر این امر از جوار ستارهها پایین بیاید و در آتش آنها بیفتد، ضایع میشود؛ و اگر با فاصله از ستارگان عبور کند، به خوبی پایین میآید.
نتایج تفکّر
بر اساس آیات ۱۹۱ تا ۱۹۴ آل عمران، تفکر فرآیندی است که در طی آن چند نتیجه گرفته میشود:
نتیجه اول: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً».
این آسمانها و زمین که خدا خلق کرده است، باطل نیست و اساسی دارد. این ستارگان یک مشت سنگریزه نیستند که در هوا ریخته شده باشند.
نتیجه دوم: «فقنا عذابَ النّار».
در مورد این نتیجه هم پیش از این توضیح داده شد.
نتیجه سوم: «رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظّالِمينَ مِنْ أَنْصارٍ».
خدایا، اجازه نده که دچار خزی انداخته شدن در آتش جهنم شویم. برای اینکه به خزی انداخته شدن در آتش جهنم دچار نشویم، نیاز به اصلاح داریم.
نتیچه چهارم: «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِيًا يُنادي لِْلإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ اْلأَبْرارِ».
«فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا» یعنی خدایا، اشکالاتمان را اصلاح کن؛ «وَ کَفِّرْ عَنّا سَيِّئاتِنا» یعنی آن چیزهایی را که باعث میشود در آتش جهنم سقوط کنیم، از ما پاک کن؛ «وَ تَوَفَّنا مَعَ اْلأَبْرارِ»؛ ما را جزو کسانی قرار بده که از کشیده شدن به سمت آتش ستارگان آزادند.
این نتایج جالب است، در صورتی که شما با مسیر پایین آمدن یک امر و اینکه اگر زمانی که پایین میآید از جوار ماه یا زحل یا هر کدام از صورتهای فلکی عبور کند، چه اتفاقی برای آن میافتد، آشنا باشید[۱].
منظور از «يَتَفَکَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ» خلقت ابتدایی نیست؛ بلکه منظور «نظام خلقت آسمان»، یعنی نظامی که در آسمان قرار داده شده است. شما میخواهید نتیجه بگیرید و میبینید که از آیه ۱۹۱ تا چند آیة بعد نتایج زیادی گرفته میشود که خیلی ارزشمند است. اما چرا هر کسی نمیتواند نتیجه بگیرد؟ چون آشنا نیستند؛ پس مقدمة تفکر، معلومات است. درست است که در این آیه این مقدمه گفته نشده است، اما شما باید معلومات داشته باشید تا بتوانید این نتایج را بگیرید. بدون معلومات، شخص بر چه اساسی میتواند از نگاه به آسمان نتیجه بگیرد که خدایا، مرا از آتش جهنم یا ستاره نجات بده؟ از نظر این فرد ستاره شیئی است مثل جواهر، که در حال درخشیدن است. اما اگر ستاره را یک آتش بزرگ بدانیم که جاذبه دارد و به سمت خود میکشد، با همین دانش اندک نتیجه میگیریم که «وَ کَفِّرْ عَنّا سَيِّئاتِنا»؛ چیزهایی که باعث سنگینی و سقوط من میشود را از من پاک کن؛ «وَ تَوَفَّنا مَعَ اْلأَبْرارِ»؛ مرا جزو کسانی قرار بده که آزادند از جاذبة این آتشگاهها.
این نتایجی که گرفته میشود از آسمان است و با اندکی معلومات دربارة آسمانها این نتایج منطقی است؛ اما اگر این معلومات نباشد و شما ستاره را جواهر یا چراغ بدانید، این نتایج معنا ندارد. مثلا در آیه ۱۹۲ میفرماید: «رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ»؛ وقتی یک امر زیبا دارد پایین میآید، زمانی که به جوار آتش یک ستاره میرسد، درون آن میافتد و از بین میرود؛ ضایع میشود؛ به چیز دیگری تبدیل میشود. شما باید بدانید که امر از آسمان و از لابلای ستارگان پایین میآید. امر مثلا از پشت سر آسمان پایین نمیآید. پس یک دانش اولیه لازم است و سپس نتیجهگیری.
اما چرا باید از آسمان، نتیجة «اخروی» بگیریم؟ چون آسمان طبق آیه ۱۳ سوره جاثیه آیه نماست؛ میز کار آیات است؛ نمایشگاهی از آیات است. خدایا؛ تو اینها را بیهوده قرار ندادهای. بارها دیدهام که وقتی امور به نزدیکی ستارهها رسیدهاند، در دام جاذبه ستاره افتادهاند و یا نابود شدهاند یا کیفیتشان را از دست دادهاند یا به کلّی عوض شدهاند. این آیة نشئات است؛ خدایا مرا هم از آتش جهنم نجات بده: «فقنا عذاب النار». خدایا، همان طور که میخواهم امورم را از آتش ستارگان نجات دهی، مرا هم از آتش جهنم نجات بده.
نتیجه پنجم: «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلي رُسُلِکَ».
به آسمان نگاه میکنید و میبینید آن چیزهایی که در آسمان است، به تدریج پایین میآید و برای شما تبدیل به خیرات میشود. چون آسمان، به حسب مملوّ از آیات بودن، آینهای از نشئات است، این موضوع هم آیة نشئات است. پس همان طور که وقتی میبینم یک امری دارد پایین میآید که حاکی از رزقی برای من است، خوشحال میشوم که آن را به من برسانی؛ خدایا، آن وعدههایی را که به رسولان دادی (طبق آیة ۱۹۴ آل عمران) و مربوط به نشئات بعد است، دربارة ما هم تحقق بده. آنهایی که در این دنیا هست را برسان و آنهایی که مربوط به نشئات بعد است را قرار بده.
وعدهها کجا هستند؟ از کجا میآیند؟ مگر رسولان با آسمانها سر و کار داشتهاند؟ اگر کسی دانش آسمان را داشته باشد، وقتی به آسمان نگاه میکند، تعجب میکند: تمام وعدههای رسولان در آسمان هست و در حال پایین آمدن است. گویا رسولان علم به ستارگان و نزول امور در خلال ستارگان را داشتهاند و بر اساس آن صحبت کردهاند.
نتیجه ششم: «وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ»
همان طور که دوست دارید یک امر زلال بماند و به شما برسد، میگویید خدایا مرا هم در خلال عبور از قیامت دچار خواری نکن: «وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ». در این آیات دو «خزی» مطرح میشود: یکی در آیة ۱۹۲ که خزی افتادن در آتش جهنم است. خزی در این آیات معنای «ضایع شدن» دارد. اگر یک امر درون یک ستاره بیافتد، ضایع و نابود میشود. بار دوم در آیة ۱۹۴ خزی در قیامت، یعنی در مسیر عبور مطرح شده است.
اینها نتایج کوتاهی بود که از آیات ۱۹۱ تا ۱۹۴ سورة آل عمران گرفته شد.
[۱] ـ این اثرات مطالعه شده است و تقویمهای فلکی و نجومی را بر این اساس نوشتهاند. مثلا در تهران، انتشارات اقبال از چند دهه قبل از انقلاب اسلامی ایران، هر سال تقویم نجومی خود را منتشر میکند. در این محاسبات مشخص میکنند که به عنوان مثال در چه ساعاتی مناسب است که معامله کنید و در چه ساعاتی نباید معامله نکنید. برای ازدواج و سفر و امور دیگر هم زمان مناسب مطرح شده است.